09-17-2015, 11:31 PM
سلام جناب این سینا
راستش من اخیرا متمرکز شده ام بر روی فلسفه مشایی و بخصوص آثار ابن سینا. شما بهتر می دانید که شیوه بحث در فلسفه مشایی، تفكر برهانی و استدلال عقلی است، و چهره شاخص این مكتب فلسفی نیز ابن سینا است كه او را رئیس فلاسفه مشاء لقب دادهاند. اخیرا مقاله ای خوانده ام که مدعی شده بود که ابن سینا به مکتب فکری دیگری جز حکمت مشاء نظر داشته است، علاوه بر اثر مهم او یعنی کتاب «الاشارات و التنبیهات» که صبغه عرفانی دارد، بنابر برخی شواهد تاریخی، ابن سینا در دوره پایانی حیات خود، کتاب عظیمی – نزدیک به چهل مجلد – تألیف می کند که آن را «حکمت المشرقیین» نام نهاده است. بسیاری بر این عقیده هستند که این کتاب، در حادثه حمله سربازان سلطان مسعود غزنوی به اصفهان و منزل ابن سینا، همچون برخی دیگر از آثار شیخ به غارت رفت و بعداً توسط سربازان علاءالدین جهانسوز غوری به آتش کشیده شد.(بیهقی، ابوالفضل، 12، 14، 15؛ مافَرّوخى ، 107؛ قس : همایى ، 2/265 به بعد) اما از آنجا که بخش منطق آن باقی مانده است که ابن سینا در آن نکاتی را مطرح کرده که هرچه بیشتر بر ادعای مشایی نبودن او صحّه می گذارد.
همانطور که می دانید در مكتب فلسفی اشراق تنها به براهین عقلی استناد نمیشود، بلكه بهرهگیری از شیوه ذوق وعرفان را، اهرمی لازم برای نیل به معرفت حقیقی و كامل میشناسد، سهروردی از آنان به «حكیم الهی متوغل فی التألّه و البحث» یاد كرده است. پس آیا می توان گفت که ابن سینا یک حکیم اشراقی بوده است تا مشایی؟
راستش من اخیرا متمرکز شده ام بر روی فلسفه مشایی و بخصوص آثار ابن سینا. شما بهتر می دانید که شیوه بحث در فلسفه مشایی، تفكر برهانی و استدلال عقلی است، و چهره شاخص این مكتب فلسفی نیز ابن سینا است كه او را رئیس فلاسفه مشاء لقب دادهاند. اخیرا مقاله ای خوانده ام که مدعی شده بود که ابن سینا به مکتب فکری دیگری جز حکمت مشاء نظر داشته است، علاوه بر اثر مهم او یعنی کتاب «الاشارات و التنبیهات» که صبغه عرفانی دارد، بنابر برخی شواهد تاریخی، ابن سینا در دوره پایانی حیات خود، کتاب عظیمی – نزدیک به چهل مجلد – تألیف می کند که آن را «حکمت المشرقیین» نام نهاده است. بسیاری بر این عقیده هستند که این کتاب، در حادثه حمله سربازان سلطان مسعود غزنوی به اصفهان و منزل ابن سینا، همچون برخی دیگر از آثار شیخ به غارت رفت و بعداً توسط سربازان علاءالدین جهانسوز غوری به آتش کشیده شد.(بیهقی، ابوالفضل، 12، 14، 15؛ مافَرّوخى ، 107؛ قس : همایى ، 2/265 به بعد) اما از آنجا که بخش منطق آن باقی مانده است که ابن سینا در آن نکاتی را مطرح کرده که هرچه بیشتر بر ادعای مشایی نبودن او صحّه می گذارد.
همانطور که می دانید در مكتب فلسفی اشراق تنها به براهین عقلی استناد نمیشود، بلكه بهرهگیری از شیوه ذوق وعرفان را، اهرمی لازم برای نیل به معرفت حقیقی و كامل میشناسد، سهروردی از آنان به «حكیم الهی متوغل فی التألّه و البحث» یاد كرده است. پس آیا می توان گفت که ابن سینا یک حکیم اشراقی بوده است تا مشایی؟