09-07-2015, 07:55 PM
Mehrbod نوشته: درست این گزاره است:میگمانم, پس میاندیشم, پس هستم.
نخست از «گمانیدن (= شک کردن)» میاید.
دیگر اینکه شما دستور زبان را با شناختشناسی (epistemology) جابجا گرفتهاید.
سوم اینکه این دریافت دکارت نادرست بوده (یک کژدریافت) و با این گزاره تنها
میتوان گفت که "یک چیزی که میگماند پس میاندیشد, هست (= exists), و این چیز به نگر میاید «من» باشم".
به دیگر زبان, دکارت کیستی (هویت) را نافرنودانه (illogically) پیشانگاشته است.
سلام
بنده می توانم جوابتان را بدهم ولی هیچ نمی گویم! چون شما هم تاکنون جوابی به سوالاتم ندادید
فقط یک چیز را می گویم آنهم از قول سید عباس معروف ولیعهد دکتر فردید در ایران :
افسون هستی ما افسانه بُد معارف
دلدار شیوه ای کرد پنداشتی که هستی