06-26-2015, 10:31 AM
زندگی نبردی بی پایان است.
باید که یک جنگنده بود.
و حقیقت مطلقی شاید برای ما هرگز دست یافتنی نباشد.
من به هیچ چیز چنگ نمیزنم. میدانم که همه چیز خود در فضای بی انتها معلق است.
و نمیهراسم. نه از فروپاشی کمونیستم ها و نه از فروپاشی سرمایه داری.
من از درون خودم میجوشم، مستقل و آزاد.
آنچه را مفید و حق می یابم ارج مینهم. و هیچ حقیقتی را مطلق و همیشگی فرض نمیکنم.
شاید فردا نظرم با امروز متفاوت باشد. اما چه اهمیتی دارد؟
مهم اینست که امروز تشخیص چه میتواند باشد. مهم اینست که امروز به چیزی که فکر میکنیم درست است و بهترین است عمل کنیم.
مطلقی وجود ندارد. هیچ چیز همیشگی نیست. هیچ چیز همه جایی نیست. هیچ چیز ثابت نیست.
همه چیز شناور و در حال تغییر است. ما باید سعی کنیم قدرت انعطاف و تغییر لحظه ای را پیدا کنیم. چیزی که من سعی کردم بشوم!
از بیخ کشک هستند؟!
این طرز حرف زدن طرز حرف زدن یک آدم منطقی، واقع بین، متخصص و آگاه نیست.
همه چیز پیچیده تر از این حرفهاست. همه چیز نسبی است. همه چیز احتمالاتی است!
مگر فکر کرده ای من یا دیگران بچه هستند که همینطور این حرفهای و فتاوای شما را باور کنند؟
بیخ و میخی وجود ندارد! این یک مسئله ای همانند خیلی مسائل دیگر پیچیده و نسبی و احتمالاتی است و تاکنون لاینحل بوده. سوال و ادعایی که هم طرفدار دارد و هم مخالف و هرکدام دلایل و اسناد و شواهد خودشان را دارند. در دنیای واقعی هم همینطور با این مسائل برخورد شده و میشود. حال این بیخ و میخ شما از کجا آمده بنده نمیدانم! یک دنیای خیالی، یک دنیای دروغی، مانند دروغهای کمونیسم، مانند دروغگوهای سرمایه داری، مانند چراغ ها و رنگ های چشمک زن و فریبندهء لاس وگاس!
اما حقیقت چیست؟
حقیقت نه در آب و رنگ فریبندهء سرمایه داریست و نه در آرمان پردازی دروغین کمونیسم.
حقیقت اینست که ما فراتر از اینها هستیم، و باید فراتر باشیم.
چیزی که ما خودمان ساخته ایم، پرداخته ایم، زمانی که ضعیف بودیم، ناقص بودیم، شاید همچون همیشه، ولی امروز شاید از گذشته قوی تر هستیم، کاملتر هستیم، باید عرضه اش را میداشتیم، چیزی که دیگرانی به همین شکل ساخته و پرداخته اند، نمیتواند ما را محدود کند، نباید ما را اسیر خودش کند، روح ما باید فراتر از این باشد، جرات و شهامت ما باید بیش از این باشد، باید نیروهای درونی مان را قوی تر کنیم تا دیگر اینطور عاجز و وابسته به یک مشت ایسم خشک و محدود نباشیم. جرات بخشیدن داشته باشیم، جرات تغییر، جرات مستقل اندیشیدن، جرات شک کردن، نقد کردن، مواجهه با حقیقت، با نسبیت، با ابهام و احتمالات، اینکه هیچ چیزی مطلق نیست، هیچ چیزی آنقدرها شک ناپذیر و بی نقص نیست، هیچ چیزی برای همیشه پایدار نیست، هیچ چیزی دوای همهء درها نیست، هیچ چیزی تا ابد همان نخواهد ماند. ما نمیتوانیم همه چیز را کنترل کنیم. دیگران هم حق دارند متفاوت باشند و نقش خودشان در جهان ایفا کنند، آن را آنطوری شکل دهند که مطلوب خودشان است. مهم این است که رقابت منصفانه و جوانمردانه باشد. هرکس آزاد باشد تلاش خودش را بکند.
با دروغ و اغراق به جایی نخواهیم رسید! و شما نمیتوانید اندیشه های قدرتمند را، انسانهایی را که از نیروهای خاص درونی برخوردارند، با این ترفندهای بچه گانه فریب دهید و مغلوب سازید!
شما پول را دوست دارید، دوست داری کم تجارت کنی، پول دربیاوری و بقیه اش حال زندگی را ببری، خب دیگران هم چیزهای دیگری را دوست دارند، و همچون شما حق دارند برایش تلاش کنند، و تاثیر خودشان را روی دنیایی که در آن زندگی میکنند بگذارند، و شما هم هرگز با همان یک مقدار هوش و کار کردن و پول درآوردن نمیتوانید به همه چیز برسید و در همه چیز برتر باشید و اعتبار بیابید. نمیتوانید همه چیز را فقط با این استعدادها و نظام سرمایه داری توجیه کنید و بفهمید. درواقع شما انسان محدود اندیشه ای هستید! شما عمدا خودتان را محدود کرده اید. با یکسری توجیه کودکانه و چنگ زدن به چیزهایی مثل انگیزه های بنیادین و فرگشت و این حرفها. اما آدمهایی مثل ما هستند که خیالات کودکانهء شما را ویران خواهند کرد، هرچند شاید بتوانید این را هم با همان انگیزه های بنیادین و فرگشت توجیه کنید، ولی بهرحال چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت نخواهید داشت.
باید که یک جنگنده بود.
و حقیقت مطلقی شاید برای ما هرگز دست یافتنی نباشد.
من به هیچ چیز چنگ نمیزنم. میدانم که همه چیز خود در فضای بی انتها معلق است.
و نمیهراسم. نه از فروپاشی کمونیستم ها و نه از فروپاشی سرمایه داری.
من از درون خودم میجوشم، مستقل و آزاد.
آنچه را مفید و حق می یابم ارج مینهم. و هیچ حقیقتی را مطلق و همیشگی فرض نمیکنم.
شاید فردا نظرم با امروز متفاوت باشد. اما چه اهمیتی دارد؟
مهم اینست که امروز تشخیص چه میتواند باشد. مهم اینست که امروز به چیزی که فکر میکنیم درست است و بهترین است عمل کنیم.
مطلقی وجود ندارد. هیچ چیز همیشگی نیست. هیچ چیز همه جایی نیست. هیچ چیز ثابت نیست.
همه چیز شناور و در حال تغییر است. ما باید سعی کنیم قدرت انعطاف و تغییر لحظه ای را پیدا کنیم. چیزی که من سعی کردم بشوم!
نقل قول:من با یک مثال خیلی خیلی خیلی ساده بهت نشون دادم که این گواهینامه های من درآوردی مستر استلامن و یاران همگی از بیخ کشک هستند!دوست عزیز، از ابتدای این بحث تاحالا شما همینطور از این اغراق ها میفرمایید. خسته نشدی؟ واقعا از این همه بحث از این همه استدلال و سند و شواهد، نفهمیدی که اینطور اغراق کردن و مطلق گرایی کردن راه به جایی ندارد؟
از بیخ کشک هستند؟!
این طرز حرف زدن طرز حرف زدن یک آدم منطقی، واقع بین، متخصص و آگاه نیست.
همه چیز پیچیده تر از این حرفهاست. همه چیز نسبی است. همه چیز احتمالاتی است!
مگر فکر کرده ای من یا دیگران بچه هستند که همینطور این حرفهای و فتاوای شما را باور کنند؟
بیخ و میخی وجود ندارد! این یک مسئله ای همانند خیلی مسائل دیگر پیچیده و نسبی و احتمالاتی است و تاکنون لاینحل بوده. سوال و ادعایی که هم طرفدار دارد و هم مخالف و هرکدام دلایل و اسناد و شواهد خودشان را دارند. در دنیای واقعی هم همینطور با این مسائل برخورد شده و میشود. حال این بیخ و میخ شما از کجا آمده بنده نمیدانم! یک دنیای خیالی، یک دنیای دروغی، مانند دروغهای کمونیسم، مانند دروغگوهای سرمایه داری، مانند چراغ ها و رنگ های چشمک زن و فریبندهء لاس وگاس!
اما حقیقت چیست؟
حقیقت نه در آب و رنگ فریبندهء سرمایه داریست و نه در آرمان پردازی دروغین کمونیسم.
حقیقت اینست که ما فراتر از اینها هستیم، و باید فراتر باشیم.
چیزی که ما خودمان ساخته ایم، پرداخته ایم، زمانی که ضعیف بودیم، ناقص بودیم، شاید همچون همیشه، ولی امروز شاید از گذشته قوی تر هستیم، کاملتر هستیم، باید عرضه اش را میداشتیم، چیزی که دیگرانی به همین شکل ساخته و پرداخته اند، نمیتواند ما را محدود کند، نباید ما را اسیر خودش کند، روح ما باید فراتر از این باشد، جرات و شهامت ما باید بیش از این باشد، باید نیروهای درونی مان را قوی تر کنیم تا دیگر اینطور عاجز و وابسته به یک مشت ایسم خشک و محدود نباشیم. جرات بخشیدن داشته باشیم، جرات تغییر، جرات مستقل اندیشیدن، جرات شک کردن، نقد کردن، مواجهه با حقیقت، با نسبیت، با ابهام و احتمالات، اینکه هیچ چیزی مطلق نیست، هیچ چیزی آنقدرها شک ناپذیر و بی نقص نیست، هیچ چیزی برای همیشه پایدار نیست، هیچ چیزی دوای همهء درها نیست، هیچ چیزی تا ابد همان نخواهد ماند. ما نمیتوانیم همه چیز را کنترل کنیم. دیگران هم حق دارند متفاوت باشند و نقش خودشان در جهان ایفا کنند، آن را آنطوری شکل دهند که مطلوب خودشان است. مهم این است که رقابت منصفانه و جوانمردانه باشد. هرکس آزاد باشد تلاش خودش را بکند.
با دروغ و اغراق به جایی نخواهیم رسید! و شما نمیتوانید اندیشه های قدرتمند را، انسانهایی را که از نیروهای خاص درونی برخوردارند، با این ترفندهای بچه گانه فریب دهید و مغلوب سازید!
شما پول را دوست دارید، دوست داری کم تجارت کنی، پول دربیاوری و بقیه اش حال زندگی را ببری، خب دیگران هم چیزهای دیگری را دوست دارند، و همچون شما حق دارند برایش تلاش کنند، و تاثیر خودشان را روی دنیایی که در آن زندگی میکنند بگذارند، و شما هم هرگز با همان یک مقدار هوش و کار کردن و پول درآوردن نمیتوانید به همه چیز برسید و در همه چیز برتر باشید و اعتبار بیابید. نمیتوانید همه چیز را فقط با این استعدادها و نظام سرمایه داری توجیه کنید و بفهمید. درواقع شما انسان محدود اندیشه ای هستید! شما عمدا خودتان را محدود کرده اید. با یکسری توجیه کودکانه و چنگ زدن به چیزهایی مثل انگیزه های بنیادین و فرگشت و این حرفها. اما آدمهایی مثل ما هستند که خیالات کودکانهء شما را ویران خواهند کرد، هرچند شاید بتوانید این را هم با همان انگیزه های بنیادین و فرگشت توجیه کنید، ولی بهرحال چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت نخواهید داشت.