05-11-2015, 05:00 AM
دلیلی ازدواج من این بود که خانوادهام خیلی سختگیر و مذهبی بودن صبح تا شب به من غُر میزدن که درست وضو بگیر نمازت رو درست بخون فُلان کن بهمان کن از طرفی من هیچوقت دوست نداشتم نماز بخونم این کار اگرچه ساده است اما هیچ چیزی از نماز خواندن عایدم نمیشد و برای من سخت و طاقت فرسا بود و از طرف دیگر به شیوه خودشان منو از آتش جهنم و عالم برزخ میترساندن و میگفتن تارک الصلاة جایی در بهشت نداره و نگاه کردن در چهرهء کسی که نماز نمیخواند مکروه است آن موقعه پولی نداشتم که خانهای برای خودم بخرم و بروم مجردی زندگی کنم تنها دو راه برای من باقی مانده بود یا اینکه با این شرایط خودم را وفق بدم بسوزم و بسازم یا اینکه ازدواج کنم و از شرشان راحت شوم و اگر میخواستم خانه مجردی اجاره کنم باید قید خانوادهام را میزدم پس تنها گزینه ازدواج و اجاره کردن خانه بود، که من هم همین گزینه را انتخاب کردم. الان هم که دیگر زن گرفتم خانمم مذهبی است نمازش هیچوقت ترک و یا دیر نمیشود چند باری به من غُر میزد که چرا نمازت درست نیست اما من گربه را دم حجله کشتم و هر چی لازم بود را بهش گفتم او هم قبول کرد و من را به حال خودم رها کرد
با این همه ایراداتی که از اسلام و شبهاتی که ایجاد کردم جواب منطقی و درست حسابی ندارد که بدهد ولی اعتقاداتش هنوز پا برجاست تنها کاری که تونستم بکنم خرافات دینی را توانستم از ذهنش پاک کنم.
من تو دوران مجردی خیلی دهن سرویس بودم برای اینکه دهن خانوادهام را ببندم غُر نشنوم الکی دست و صورتم را خیس میکردم یعنی اینکه وضو گرفتم و فقط دولا و راست میشدم، هیچوقت یادم نمیاد نماز از ته دل و مورد قبول خونده باشم. دلایل زیادی داشتم که از دین جدا شدم که بعدا سر فرصت مینویسم
با این همه ایراداتی که از اسلام و شبهاتی که ایجاد کردم جواب منطقی و درست حسابی ندارد که بدهد ولی اعتقاداتش هنوز پا برجاست تنها کاری که تونستم بکنم خرافات دینی را توانستم از ذهنش پاک کنم.
من تو دوران مجردی خیلی دهن سرویس بودم برای اینکه دهن خانوادهام را ببندم غُر نشنوم الکی دست و صورتم را خیس میکردم یعنی اینکه وضو گرفتم و فقط دولا و راست میشدم، هیچوقت یادم نمیاد نماز از ته دل و مورد قبول خونده باشم. دلایل زیادی داشتم که از دین جدا شدم که بعدا سر فرصت مینویسم