02-24-2015, 10:32 AM
سناریوی فرضی
تصور بکنید که ما میآییم میزان قدرت اجتماعی دو نفری که در حال گفتگو با هم هستند را به طور پیشفرض ۱۰۰ امتیاز تقسیم میکنیم. در واقعیت امر نیز، در آغاز هر رابطهای، دو طرف قدرتی برابر دارند، اما با کوچکترین کلام یا کنشی شاخص آن دگرگون میشود. یکی از ایندو نفر جوکی تعریف میکند، این تلاشیست برای خنداندن طرف مقابل. خندیدن احساس خوبی در مخاطب، و نیز جمع پدید میآورد. یکی شدن حضور یا تصویر یا صدای شما با احساسی خوشایند باعث افزایش امتیازتان خواهد شد. فرض میگیریم که عمل تعریف کردن جوک برای شخص جوکگو ۱۵ امتیاز قدرت هزینه میبرد، یعنی او با گفتن جوک، ۱۵ امتیاز قدرت اجتماعی خرج میکند. اکنون شما به عنوان مخاطب او، با خندیدن به جوک وی، ۲۰ امتیاز به او باز میگردانید. این یک تبادل قدرت سالم در روابط اجتماعیست.
دو طرف از این معامله سود میبرند و رابطهی عاطفی و اجتماعی میان آنها، یا شاخص «صمیمیتشان» بیشتر میشود. شخصی که با ریسک کردن قدرت خود پیشدستانه اقدام به جوک گفتن کرده، کمی بیشتر سود دریافت میکند، ممکن است هر دو طرف به نوبت برای هم جوک بگویند و از این طریق رابطهای شاد و مطلوب داشته باشند، ممکن است یک طرف بیشتر جوک بگوید و طرف مقابل با خندیدن به جوکهایی که شاید حتی زیاد خندهدار نیستند تلاش او را پاداش بدهد و … همانطورکه گفتم این رابطهای سالم است، این رابطهی مردم عادی با یکدیگر است.
اکنون سناریو را دوباره تکرار میکنیم، اما طرف دوم، یعنی شنوندهی جوک، اینبار عکسالعملی خارقالعاده نشان میدهد: من با دقت به شما گوش میکنم، اما پس از تمام شدن جوک هیچ نمیخندم، بلکه پس از چند ثانیهی برای شما سنگین و طولانی که خیره نگاهتان کردم، با لحنی پرسان و کنجکاوی احتمالاً ساختگی میپرسم، «تمام شد؟!».
زنده باد زندگی!