02-19-2015, 11:10 AM
من به گیاهخواران در مقام سوژههای مطالعهی زوال تمدن بشری علاقه دارم. در سایتهای بزرگ انگلیسیزبان که کاربران دربارهی این مسائل اظهار نظر میکنند من به موضوع جالبی پی بردهام: پای ویدیوی آدمسوزی داعش مردم اعتراض میکنند، ابراز خشم میکنند، خواستار نابودی عاملان میشوند و برخی هم شوخی میکنند، جوک میگویند و تکه میپرانند. پای ویدیوی خشونت با گوسفندان اما هیچکس جرئت شوخی کردن، جوک گفتن و تکه پراندن ندارد. کسی را نمیبینید که «کمخواری» بکند برای رسیدن به غذا به گرسنگان آفریقا یا یک زبالهدانی دیگر مثل آن. من میدانم که این زیادی از این شاخه به آن شاخه است اما واقعا برای انسان معاصر همدردی با حیوانات خیلی آسانتر است از همدردی با دیگر انسانها. شاید این کیفیت نازل آدمهاییست که به علفخواری رو میآورند، که آنقدر در زندگی تودهنی و توسری از آدمها خوردهاند که با گوسفند و مرغ احساس نزدیکی بیشتری میکنند و از همنوعان خود بیزار شدهاند؟ در دکلمههای چندشآور و شلول آنها که قطعا چنین تصویری موجود است. شاید هم ما همه از هم چنان دور و بیزار شدهایم که دیگر قادر به همدردی نیستیم؟
من خودم را مینگرم و میبینم نفرتی که از گیاهخواران احساس میکنم واقعا طبیعی یا منطقی نیست. به طرز هیستریکی از آنها متنفرم. یک جورهایی حتی کینه دارم. این نفرت چه بسی حالتی خشن هم در خود داشته باشد، یعنی دلم میخواهد نسبت به آنها خشونت جسمانی اعمال بکنم! من واقعا آدم مهربانی هستم و در حالت عادی اینطور عقدهای و سادیستیک نیستم، شاید از عوارض خوردن گوشت قرمز زیادی باشد؟
من خودم را مینگرم و میبینم نفرتی که از گیاهخواران احساس میکنم واقعا طبیعی یا منطقی نیست. به طرز هیستریکی از آنها متنفرم. یک جورهایی حتی کینه دارم. این نفرت چه بسی حالتی خشن هم در خود داشته باشد، یعنی دلم میخواهد نسبت به آنها خشونت جسمانی اعمال بکنم! من واقعا آدم مهربانی هستم و در حالت عادی اینطور عقدهای و سادیستیک نیستم، شاید از عوارض خوردن گوشت قرمز زیادی باشد؟
زنده باد زندگی!