11-07-2014, 12:21 PM
انسانها در مواجهه با ایدهها و پدیدهها سه تیپ گفتگوی درونی را با خود برقرار میکنند:
انسان نرمال: «چه احساسی دربارهی آن دارم». افراد نرمال از طریق بازخورد عاطفی خود با جهان ارتباط برقرار میکنند، و این وابستگی به فیدبک عاطفی اغلب آنها را به شدت محدود میکند.
جنونپیشه: «به چه کاری میآید؟» چه استفادهای برای من و دیگران دارد. چگونه میتوانم استفادهی آن برای خود را حداکثری کرده، استفادهاش برای رقبای جنونپیشهی دیگر حداقلی بکنم..
درخودمانده: «آیا حقیقت دارد»؟.
اکنون از خود بپرسید در برخورد با «اسلام» کدامیک از این سه واکنش را نشان میدهید؟ آیا به جستجوی کارکردهای اجتماعی و فردی آن برای مومنان و کافرانش میروید؟ آیا تسلیم احساس بلادرنگی که ایمان یا کفر به آن در شما پدید میآورد میشوید؟ آیا به جستجوی صادقانه و به دور از پیشداوری عاطفی حقیقت داشتن یا نداشتن آن میروید؟ موقعیت این سه گروه در جهان: جنونپیشه > نرمال > درخودمانده.
انسان نرمال: «چه احساسی دربارهی آن دارم». افراد نرمال از طریق بازخورد عاطفی خود با جهان ارتباط برقرار میکنند، و این وابستگی به فیدبک عاطفی اغلب آنها را به شدت محدود میکند.
جنونپیشه: «به چه کاری میآید؟» چه استفادهای برای من و دیگران دارد. چگونه میتوانم استفادهی آن برای خود را حداکثری کرده، استفادهاش برای رقبای جنونپیشهی دیگر حداقلی بکنم..
درخودمانده: «آیا حقیقت دارد»؟.
اکنون از خود بپرسید در برخورد با «اسلام» کدامیک از این سه واکنش را نشان میدهید؟ آیا به جستجوی کارکردهای اجتماعی و فردی آن برای مومنان و کافرانش میروید؟ آیا تسلیم احساس بلادرنگی که ایمان یا کفر به آن در شما پدید میآورد میشوید؟ آیا به جستجوی صادقانه و به دور از پیشداوری عاطفی حقیقت داشتن یا نداشتن آن میروید؟ موقعیت این سه گروه در جهان: جنونپیشه > نرمال > درخودمانده.
زنده باد زندگی!