10-11-2014, 07:00 AM
کوشا نوشته:شما رستگار خواهید شد؟
در اینجا است که باورمند می گوید از دو حالت خارج نیست یا خدا وجود دارد یا ندارد اگر دارد که ما درست عمل کرده و رستگار ابدی شده و شما زیانکار ابدی خواهید شد و اگر خدایی وجود نداشته باشد نتیجه کار و عمل هر دو ما یکسان است.
کیا دقیقا؟
منظورت مسلمان هاست، بودایی ها، مسیحی ها، ...، کدوم دین کدوم مکتب کدوم تفسیر کدوم اعتقاد و چرا و چطوری اثباتش میکنی، یا حتی افرادی که دین خاصی ندارن ولی آدمهای خوبی هستن چطور؟
مثلا من به هیچ دین خاصی رسما متعهد نیستم، ولی به یکسری اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان سعی میکنم پایبند باشم در حد توانم و تاحدی که صرف میکنه و عاقلانه بنظر میاد. درواقع من به همین برهان رفع ضرر محتمل و جلب منفعت محتمل متوسل میشم، و البته یکسری دلایل عقلانی و تجربی داره که فهمیدم این اصول بنیادین و مشترکات از بقیهء چیزها خیلی روشنتر و منطقی تر و محتمل تر هستند که درست و مهم باشن.
من به یه چیزایی بصورت تجربی و درک و دریافت و احساس مستقیم عمل میکنم. مثلا صدقه میدم! هر وقت خواب ناخوشایندی میبینم صدقه میدم. به این مورد معتقد هستم، یعنی یجورایی حس و تجربش کردم و یک دریافت و درک درونی خاصی نسبت بهش دارم. البته در کل هم بخشیدن به نیازمندان در حد توان رو در صورتی که انسان خودش در تنگنا و فشار جدی نباشه یک وظیفه میدونم. ولی تمام اینا باعث نمیشه بیام و یک دین و مجموعهء خاصی رو به تمامی و بصورت مطلق باور کنم و بپذیرم و عمل کنم! و هیچ هم فکر نمیکنم که، بر فرض وجود خدا، فقط اونی که مسلمان و مذهبی بوده رستگار بشه. بنظر من این واقعا تفکر خنده دار و در تضاد با عقل و وجدان و تجربه های شخصی آدمیست.
خدا داریم تا خدا.
برهان رفع ضرر محتمل درمورد خدای های منطقی معقوله، نه خداهای مسخره و غیرمنطقی ای که خیلی از ادیان یا پیروان اونا مطرح میکنن که مثلا میگن فقط کسانی که به دین و خدای ما باورمند باشن و به دستوراتش مو به مو عمل کرده باشن رستگار میشن. منطق میگه که احتمال وجود یک خدایی که از نظر عقل و وجدان بشری غیرمنطقی بنظر میاد، خیلی کمتر از یک خدای منطقی تره. قرار نیست هرکس هر کس شعری دربارهء هر چیزی گفت و هر خدا و دین کس شعری رو مطرح کرد ما بیایم و بر اساس برهان دفع ضرر محتمل اون رو محتمل فرض کنیم و هرچی گفته عمل کنیم، بخصوص که این خداهای مختلف و منطقی و غیرمنطقی میتونن در تضاد با هم باشن و دستورات اونا با هم ناسازگاری داشته باشه، پس معلومه که اونوقت باید از اصول خداهای منطقی تر پیروی کرد.
اینکه اکثریتی هم در ظاهر باورمند و مقید به یک چیزی شدن که دلیل خوبی برای بالا بردن احتمال درستی یک چیز نیست. مثلا اینکه بگید این همه آدم اومدن گفتن این همه پیرو اسلام و 12 تا امام و غیره و غیره بوده پس حتما احتمال درست بودن خدا و دین اسلام به همین نسبت زیاده! بنظر من اینطور استدلال ها امروزه روز دیگه اعتبار چندانی ندارن و تاریخ و شواهد و مستندات و همچنین تجربه های شخصی خود آدم نشون میدن که اکثریت خیلی وقتا هم خطاهای فاحش کردن و هرچیزی که اکثریت بهش معتقد هستن و عمل میکنن لزوما درست نیست. اکثریت زمانی میگفتن زمین مرکز کائنات است، و خیلی خرافه های دیگر و همچنین تفسیرهای دینی خاصی، که بعدا ثابت شدن درست نیستن و خیلی ها حتی همون اکثریت نظر و تفسیر خودشون رو تغییر دادن.
بنظر بنده اعتبار عقل و علم و وجدان و خرد و تجربه و دریافتهای مستقیم خود آدمی اونقدری زیاده که میتونه بر تمامی دلایل و اسناد دیگه غلبه کنه.