09-26-2014, 10:54 PM
undead_knight نوشته: داریوش عزیز یک مانع بزرگی که سر راه استدلالت وجود داره فرگشت هست،یعنی اکثر دستاوردهای تمدن مزیت فرگشتیک خاصی در برابر جایگزین بربرانه!ندارند که هیچ،بلکه گاهی ضعیف تر هم هستند.من فکر میکنم در مورد پستِ دچار کمفهمی شدهام و از این جهت سعی میکنم پس از شفافسازی بیشترتان به آن پاسخ گویم، اکنون اما تنها آنجاها که مستقل از مفهوم کلی پستتان، پیرامون تعابیر و گزارهها حرفی برای گفتن دارم، بیان خواهم نمود.
دستاورد مفهومیست بس شبههبرانگیز، چنانکه واژهی دستاورد در ذهنِ خواننده میتواند نوعی «لازمه» را متبادر سازد. دستاورد از منظر من نوعی غلبه است به جریانی مخالف در برابر اراده. اکنون که دیگر مثل گذشته نمیتوان اندیشیدن پیرامون خودِ ماهیت اراده را موکول کرد به بعد از تحققاش، همیشه و همهجا باید خود را در مورد اراده، در برابر پرسشهایی تجربهگرایانه و عمیقا ایدهآلگرایانه قرار دهیم.
Russell نوشته: تا حدی با نوشتهات موافقم داریوش جان، مخصوصا آنجا که از احترام و ستایشت برای مرد خانواده گفتی. ولی من گمان میکنیم عناصر زیادی در «پدرسالاری» بوده که با هم کار میکردهاند و نتیجهاش آنچه میگویی بوده.بله، زن در هالهای از تقدس بوده، اما همچنین بودهاند بسیاری دیگر از ارزشها، برای نمونه یکی همان ارزش پدر که امروزه از آن اسطوره زدایی شده. این مجموعه به هم وابسته است و باید توسط یکدیگر در کنترل درآیند. من گمان میکنم اگر هم دنیا بگونهیِ افسارگسیختهای به سمت زنپرستی برود، در نبود عناصر دیگر چنین دنیایی بهتر از آنچه توصیفش کردی و ترست را از آن ابراز کردی نخواهد داشت. من گمان میکنم اگر برگشت به تعادلی هم باشد (که بسیار بعید میدانم) راهش از همان سقوط تقدس زن خواهد گذشت.درود.
نابودی تحکمِ خانوادهها و از هم پاشاندنِ بنیانِ آنها بیش از آنکه وابسته به خود زنان و دگردیسی فرهنگی آنها باشد، به نگر من به جریانِ فرهنگی-سیاسی-اجتماعی عصر نو مربوط است. سینما (به ویژه سینمای دههی 50 و 60 جهان)، ظهور جنبشهایی چون فمنیسم و ... که خود نتیجهی مستقیم اندیشههای سیاسی-اجتماعیای چون لیبرالیسم، چپِ مدرن (اعم از دولتمحور و نادولتمحور)، سرمایهداری و ... و از سویی فراوانی عظیم تکنولوژیهای ارتباط جمعی و اقسامِ دیگر ِ تکنولوژیهایی که هرچه بیشتر زن را در جوامع دسترسیپذیر کرده، موجب شده که مردِ خانه از یاد ببرد که یک فنجان چای که زن برایش تدارک میبیند براستی ارزش یک روز جانکندن را دارد و پسر خانواده از یاد ببرد که مادرش باید همچون فرشتهها پرستیده شود. آن سیستم پدرسالارانه، زمانی توانِ بازتولید را خواهد داشت که زن براستی به جایگاهِ سنتی خویش بازگردد. از این منظر من بیش از پیش با فمنیسم در تضاد هستم.
کسشر هم تعاونی؟!