09-19-2014, 09:34 AM
Rouzbeh نوشته: دینها همه انباشته از تضاد هستند. خود قرآن گفته ما محمد را برای هدایت مردمان مکه و دوربر آن فرستادیم. ... الله برای هر قومی پیغمبری از میان خودشان میفرستد. یعنی محمد نمیتواند پیغمبر چینیها هم باشد.خب این هم از ضد و نقیض گویی های الله سرچشمه میگیره. قرآن از طرفی برای هر قوم یک پیامبر در نظر میگیره و از طرفی در سوره انبیا میگه محمد را برای خیر و برکت جهانیان فرستادیم (رحمه للعالمین). گذشته از اینکه نمیدونم معنی قوم از نظر اسلام چیه. آیا قوم همان طایفه در عصر محمد بوده؟ اگر بله چرا محمد پس از دعوت طایفه خودش سایر طایفه ها رو هم دعوت کرد؟ یا آیا منظور همون ملت اسلامی هست که امروز باب شده؟ البته آخوند مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به زبانی فریبنده تلاش میکنه ملت رو از درجه اعتبار ساقط کنه و وجودش رو منکر میشه. پس اگر به اعتبار گفته های آخوندان امروزی مثل مطهری باشه، ملت (در معنی امروزی) یعنی کل جهان و لابد قوم هم در کل جهان یکیست و محمد پیامبر همه هست.
Rouzbeh نوشته: برای خاتم النبیین هم بهائیها توجیه دارند. xAtam به چم مهر زننده و تصدیق کننده است. قرآن نه گفته است ...xAtem که پایان دهنده باشد.اتفاقن اینهم همون معنی رو میده. مهر زننده کسیه که یا موضوعی رو تصدیق میکنه یا پرونده ای رو میبنده. آخوندان معتقدند این دو معنی برای محمد صادقه.
Agnostic نوشته: خب مسیحیان نیز هم به تورات و عهد عتیق اعتقاد دارند و هم به انجیل و عهد جدید. از طرفی مگر خدای محمد هر چند وقت یکبار نظر خود را عوض نمی کرد که نتیجه اش ناسخ و منسوخ در قرآن است؟ حالا الله باز نظرش عوض شده و محمد دیگر خاتم الانبیا نیست. قرآن شاهدی بر این است که الله خدایی است که دایم نظرش تغییر می کند.ولی فکر نمیکنم در عهد عتیق یا حتی عهد جدید هیچ ادعایی مبنی بر پایان پذیرفتن دوران پیامبری وجود داشته باشه. درسته؟ بنابر این پیامبران بعدی میتونند به اونها استناد کنند.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی