کوشا نوشته: همین مقدار که بعد از این همه مبارزه شدید و غلیظ بر علیه اندیشه خدا، هنوز این اندیشه محکم و پابرجا به راه خود ادامه می دهد
نشان از این دارد که باید چیزکی در نهاد بشر باشد که سبب پایداری
فرض وجود خدا شده است و ما به این می گوییم
فطرت
من هم در گذشته از اینطور افکار و استدلالها داشتم، اما روز به روز با تجربه و قوی تر شدن و بیشتر شدن دایرهء اطلاعات، آدمی میبیند که چطور هرچیزی میتواند توجیه های دیگری که حتی بهتر و بیشتر منطبق با بقیهء واقعیات نیز باشند داشته باشد. از این روست که اندیشهء خدا هر روز بیش از پیش از هم میگسلد!
بطور مثال در کتاب «توهم خدا» از ریچارد داوکینز تاجاییکه بیاد دارم یک بخش را دقیقا به همین مسئله اختصاص داده است. داستانش مفصل است و اگر بخواهید باید سرفرصت مجددا به آن مطالب رجوع و آنها را بازنگری و فهم بهتر و جمع آوری و خلاصه کنم برایتان.
بهرحال اینطور مطالب و کتابها و بحثها توسط همین نظامهای ایدئولوژیک که ادیان ایجاد کرده اند سانسور و سرکوب شده اند! و این یک تناقض است! آیا میتوان مردم را ناآگاه نگاه داشت، دهان مخالفان را بست و دوخت و با مشت آهنین خون آلود کرد، و آنگاه دم از آگاهی و روشنی و بدیهیات و فطرت و وجدان و حق و حقیقت زد؟
براستی اگر ادیان حق روشن و محکم و اثبات شده هستند و استدلال و اسناد قابل توجهی مخالف آنها وجود ندارد، این همه ترس و سانسور و سرکوب از چه روست؟
دوست عزیز اگر نیک بنگریم ادیان و اندیشه خدا پر از تناقض و یاوه گویی هستند.
و به گمان بنده، فطرت تناقض شناسی و یاوه شناسی در ما انسانها از به اصطلاح فطرت خداباوری و خداپرستی که ادیان ادعا میکنند قویتر و روشنتر و اثبات شدنی تر است، که این فطرت اصیل را ادیان مدام سرکوب و تحریف و جعل و با القا پنهان کرده اند و کم اهمیت و کم ارزش جلوه داده اند.
و اما بعد از این مقدمه چینی اختصاصی برای شما، باید اینطور ادامه دهم:
نقل قول:بعد از این همه مبارزه شدید و غلیظ بر علیه اندیشه خدا
کدام مبارزهء شدید و غلیظ بر ضد خدا؟
ثابت کنید!
و آیا این مبارزه ای پلیدانه و ناحق بوده است یا عکس العملی طبیعی دربرابر یاوه گویی و تناقضات فراوان ادیان و سانسور و سرکوب و فریب ها و دروغها و ظلمهای فراوان آنها در طول تاریخ تا حالا؟
و آیا این بقول شما مبارزهء شدید، از مبارزهء ادیان در طول تاریخ تاکنون با هر نوع تفکر مخالف و منتقد، شدیدتر بوده است؟ ادیان به هزار و یک جور ترفند و دروغ و فریب و سرکوب و سانسور متوسل شده و میشوند تا خدا و دین خودشان را به مردم بچپانند. منجمله به بچه ها از سنین پایین این مطلب القا میشود (که ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا بخشی را هم به این مطلب اختصاص داده است و این را سوء استفاده از کودکان و زودباوری ایشان که بقول ایشان دلایل فرگشتی و بقایی دارد میداند؛ بقول ایشان یک بچه آنقدر اطلاعات و عقل و اختیار ندارد که او را مسلمان یا مسیحی بنامیم).
نقل قول:هنوز این اندیشه محکم و پابرجا به راه خود ادامه می دهد
جدا؟
این را هم میتوانید توضیح دهید و ثابت کنید؟
ضمنا فکر کنم خیلی اندیشه های قدیمی و نادرست هستند که هنوز معتقدان قابل توجهی دارند! مثلا فال گیری، کلا اعتقاد به اینطور چیزهای عجیب و غریب، توخالی بودن زمین، جن و دیو و پری و غیره. لابد باید اعتقاد مردم به این چیزها را دلیل فطری بودن و حقیقت داشتن آنها بدانیم!؟
درمورد دین هم که گفتم ریچارد داوکینز در این مورد قبلا نظریه ها و توجیه های قابل توجهی آورده است.
تاجاییکه فهمیدم ایشان میگویند ممکن است دین یک اثر جانبی و یک خطا از یک خصیصهء فرگشتی دیگر باشد که ارزش بقایی داشته (یا هنوز هم دارد).
باید توجه داشت که فرگشت کور است و هیچ هدفی ندارد و بی نقص و بی خطا و بدون نقاط ضعف نیست.
دین میتواند مثل یک ویروس باشد برای افکار و مغز/روان انسان، همچون نرم افزار رایانه که ویروس دارد. آیا اینکه رایانه ویروس میگیرد نشانهء فطری بودن ویروس و مفید و حق بودن آن برای رایانه هاست؟
ریچارد داوکینز مثال قابل توجهی میزند از اینکه چطور بر اثر خطای یک ویژگی بقایی مفید که فرگشت در وجود شب پره ها گذاشته است، شب پره ها به سمت هر منبع نوری مثل چراغ یا شمع کشیده میشوند که میتواند موجب مرگشان نیز شود. این ویژگی در گذشته که اینقدر نورهای مصنوعی و غیرطبیعی وجود نداشت، برای شب پره ها مفید بوده است (و به گمانم اکنون نیز در کل هست، ولی به میزان کمتری) چون با استفاده از نور ستارگان (یا شاید هم ماه) مسیریابی میکرده اند و با زاویهء 30 درجه نسبت به آن منبع نور که در بینهایت نوری قرار داشته است حرکت میکرده اند، اما اکنون با وجود نورهای مصنوعی که در فاصلهء نزدیک و نه بینهایت نوری قرار دارند این مکانیزم فرگشتی باعث اشتباه کورکورانهء آنها و در نهایت حتی مرگشان میشود که سود بقایی برای آنها ندارد (برخلاف ماه یا ستارگان، حرکت 30 نسبت به یک منبع نور در فاصلهء نزدیک باعث چرخیدن به دور آن و مدام نزدیکتر شدن بدان میشود). این است که فرگشت کور و خطاپذیر است و نقاط ضعف خودش را دارد و گاه ممکن است بطور فاجعه باری به خطا رود و بجای بقا و سود باعث ضرر و نابودی گردد.
البته طبیعتا این خطای فاحش (یا اثر جانبی) یک ویژگی فرگشتی، در نهایت یا موجب نابودی این موجودات خواهد شد (اگر میزان رخداد آن از یک حد بحرانی بیشتر باشد) یا اینکه این ژن و خصیصه در آنها به مرور زمان تضعیف خواهد شد و در طولانی مدت رو به نابودی میرود. که البته به گمانم ما میتوانیم در مورد دین هم کم و بیش همین سیر کلی را در تاریخ مشاهده کنیم. دین هم در نهایت موجب خطاهای فاحش و فاجعه باری شد (وضعیت قرون وسطی و خطاها و ظلمهای فاحش دین و برخورد و تقابل آشکار آن با علم و عقل و وجدان بشر) که باعث کنار زدن آن توسط هوش و عقل جمعی بشریت گشته و اصلاح شد، ولی حتی نسخه های اصلاح شدهء آن هم همچنان پر از تناقض و یاوه هستند و بنظرم به مرور به سمت تضیف شدن و نابودی پیش رفته و میروند و خواهند رفت، چون در کل مضر هستند. البته بعضی ادیان معتدل و ادیان دیگر اگر بیشتر اصلاح و تعدیل شوند، شاید بتوانند در کل مفید باشند (ولی یک معنویت بنیادین هم میتواند همین نقش را ایفا کند و لزوما نیازی به این همه ادیان گسترده و پیچیده نیست) و بقا یابند.