نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بررسی وجود چیزی بنام فطرت الهی و خداپرستی و این حرفها در وجود کود...
#1

من روی بچه خواهرم تحقیق کردم متوجه شدم که فطرت الهی که میگن هیچ نمودی در کودکان نداره E105
یعنی اینطور بگم که بچه ها اصلا دربارهء خدا هیچ ایده و گرایشی ندارن.
و متوجه شدم که این بیشتر حاصل تلقین از همون سنین پایین هست، تا اینکه گرایش و شناخت درونی خاصی در این زمینه در کودکان وجود داشته باشه.
بقول ریچارد داوکینز کودکان زودباور هستن که این امر دلایل فرگشتی داره و برای بقا مفید بوده. اما حتی با این وجود من متوجه شدم که مفهوم خدا برای یک کودک میتونه چیز غریب و کاملا غیرمنطقی باشه، چون بچه خواهر من هم در قبال این مسئله چنین حالت بی تفاوت و غیرجدی و ناباورانه ای داشت، اما فکر میکنم به مرور این رو میپذیره و باور میکنه.
راستی یک گرایش دیگر هم که در بچه ها میشه دید، گرایش به عریانی و گریز از لباس و تشریفات اجتماعی اونه.

خلاصه هردوی این مسائل بیشتر با بی خدایی و عدم وجود فطرت و گرایش درونی نسبت به این مسائل جور در میان تا عکسش.
البته من یادم نمیاد که مذهبیون جایی گفته باشن که این فطرت لزوما بطور پیشفرض و از ابتدا و طبیعی فعال و آشکاره. شاید منظور اونا این باشه که با آگاهی رسانی و تحریک و تربیت فعال میشه!
پاسخ
#2

در سرشت آدمی تشنگی برای یافتن پاسخ به "ندانسته ها" (مجهول ها) هست. و این آن نیست که در سرشت آدمی خداباوری است.
پاسخ
#3

همین مقدار که بعد از این همه مبارزه شدید و غلیظ بر علیه اندیشه خدا، هنوز این اندیشه محکم و پابرجا به راه خود ادامه می دهد

نشان از این دارد که باید چیزکی در نهاد بشر باشد که سبب پایداری

فرض وجود خدا شده است و ما به این می گوییم

فطرت
پاسخ
#4

کوشا نوشته: همین مقدار که بعد از این همه مبارزه شدید و غلیظ بر علیه اندیشه خدا، هنوز این اندیشه محکم و پابرجا به راه خود ادامه می دهد

نشان از این دارد که باید چیزکی در نهاد بشر باشد که سبب پایداری

فرض وجود خدا شده است و ما به این می گوییم

فطرت
بگزارید همین را از دیدگاه شما که مسلمان هستید بررسی بکنیم.
اگر خدا باوری "فطرت" ادم بود بس دیگر آین الله چرا هی‌ پیگمبر فرستاده تا او را بشناسند ؟؟
باز چرا در داستان نوح خلقس تنگ شد و تصمیم گرفت همه را نبود بکند، چون به او و پیگمبرش ایمان نمی‌‌آوردند ؟؟
باز چرا گفت بروید و آنهایی را که ایمان نمی‌‌آورند، (الله را نمیشناسند) بکشید ؟
پاسخ
#5

کوشا نوشته: همین مقدار که بعد از این همه مبارزه شدید و غلیظ بر علیه اندیشه خدا، هنوز این اندیشه محکم و پابرجا به راه خود ادامه می دهد

نشان از این دارد که باید چیزکی در نهاد بشر باشد که سبب پایداری

فرض وجود خدا شده است و ما به این می گوییم

فطرت
من هم در گذشته از اینطور افکار و استدلالها داشتم، اما روز به روز با تجربه و قوی تر شدن و بیشتر شدن دایرهء اطلاعات، آدمی میبیند که چطور هرچیزی میتواند توجیه های دیگری که حتی بهتر و بیشتر منطبق با بقیهء واقعیات نیز باشند داشته باشد. از این روست که اندیشهء خدا هر روز بیش از پیش از هم میگسلد!
بطور مثال در کتاب «توهم خدا» از ریچارد داوکینز تاجاییکه بیاد دارم یک بخش را دقیقا به همین مسئله اختصاص داده است. داستانش مفصل است و اگر بخواهید باید سرفرصت مجددا به آن مطالب رجوع و آنها را بازنگری و فهم بهتر و جمع آوری و خلاصه کنم برایتان.
بهرحال اینطور مطالب و کتابها و بحثها توسط همین نظامهای ایدئولوژیک که ادیان ایجاد کرده اند سانسور و سرکوب شده اند! و این یک تناقض است! آیا میتوان مردم را ناآگاه نگاه داشت، دهان مخالفان را بست و دوخت و با مشت آهنین خون آلود کرد، و آنگاه دم از آگاهی و روشنی و بدیهیات و فطرت و وجدان و حق و حقیقت زد؟
براستی اگر ادیان حق روشن و محکم و اثبات شده هستند و استدلال و اسناد قابل توجهی مخالف آنها وجود ندارد، این همه ترس و سانسور و سرکوب از چه روست؟

دوست عزیز اگر نیک بنگریم ادیان و اندیشه خدا پر از تناقض و یاوه گویی هستند.
و به گمان بنده، فطرت تناقض شناسی و یاوه شناسی در ما انسانها از به اصطلاح فطرت خداباوری و خداپرستی که ادیان ادعا میکنند قویتر و روشنتر و اثبات شدنی تر است، که این فطرت اصیل را ادیان مدام سرکوب و تحریف و جعل و با القا پنهان کرده اند و کم اهمیت و کم ارزش جلوه داده اند.

و اما بعد از این مقدمه چینی اختصاصی برای شما، باید اینطور ادامه دهم:

نقل قول:بعد از این همه مبارزه شدید و غلیظ بر علیه اندیشه خدا

کدام مبارزهء شدید و غلیظ بر ضد خدا؟
ثابت کنید!
و آیا این مبارزه ای پلیدانه و ناحق بوده است یا عکس العملی طبیعی دربرابر یاوه گویی و تناقضات فراوان ادیان و سانسور و سرکوب و فریب ها و دروغها و ظلمهای فراوان آنها در طول تاریخ تا حالا؟
و آیا این بقول شما مبارزهء شدید، از مبارزهء ادیان در طول تاریخ تاکنون با هر نوع تفکر مخالف و منتقد، شدیدتر بوده است؟ ادیان به هزار و یک جور ترفند و دروغ و فریب و سرکوب و سانسور متوسل شده و میشوند تا خدا و دین خودشان را به مردم بچپانند. منجمله به بچه ها از سنین پایین این مطلب القا میشود (که ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا بخشی را هم به این مطلب اختصاص داده است و این را سوء استفاده از کودکان و زودباوری ایشان که بقول ایشان دلایل فرگشتی و بقایی دارد میداند؛ بقول ایشان یک بچه آنقدر اطلاعات و عقل و اختیار ندارد که او را مسلمان یا مسیحی بنامیم).

نقل قول:هنوز این اندیشه محکم و پابرجا به راه خود ادامه می دهد
جدا؟
این را هم میتوانید توضیح دهید و ثابت کنید؟
ضمنا فکر کنم خیلی اندیشه های قدیمی و نادرست هستند که هنوز معتقدان قابل توجهی دارند! مثلا فال گیری، کلا اعتقاد به اینطور چیزهای عجیب و غریب، توخالی بودن زمین، جن و دیو و پری و غیره. لابد باید اعتقاد مردم به این چیزها را دلیل فطری بودن و حقیقت داشتن آنها بدانیم!؟

درمورد دین هم که گفتم ریچارد داوکینز در این مورد قبلا نظریه ها و توجیه های قابل توجهی آورده است.
تاجاییکه فهمیدم ایشان میگویند ممکن است دین یک اثر جانبی و یک خطا از یک خصیصهء فرگشتی دیگر باشد که ارزش بقایی داشته (یا هنوز هم دارد).
باید توجه داشت که فرگشت کور است و هیچ هدفی ندارد و بی نقص و بی خطا و بدون نقاط ضعف نیست.
دین میتواند مثل یک ویروس باشد برای افکار و مغز/روان انسان، همچون نرم افزار رایانه که ویروس دارد. آیا اینکه رایانه ویروس میگیرد نشانهء فطری بودن ویروس و مفید و حق بودن آن برای رایانه هاست؟
ریچارد داوکینز مثال قابل توجهی میزند از اینکه چطور بر اثر خطای یک ویژگی بقایی مفید که فرگشت در وجود شب پره ها گذاشته است، شب پره ها به سمت هر منبع نوری مثل چراغ یا شمع کشیده میشوند که میتواند موجب مرگشان نیز شود. این ویژگی در گذشته که اینقدر نورهای مصنوعی و غیرطبیعی وجود نداشت، برای شب پره ها مفید بوده است (و به گمانم اکنون نیز در کل هست، ولی به میزان کمتری) چون با استفاده از نور ستارگان (یا شاید هم ماه) مسیریابی میکرده اند و با زاویهء 30 درجه نسبت به آن منبع نور که در بینهایت نوری قرار داشته است حرکت میکرده اند، اما اکنون با وجود نورهای مصنوعی که در فاصلهء نزدیک و نه بینهایت نوری قرار دارند این مکانیزم فرگشتی باعث اشتباه کورکورانهء آنها و در نهایت حتی مرگشان میشود که سود بقایی برای آنها ندارد (برخلاف ماه یا ستارگان، حرکت 30 نسبت به یک منبع نور در فاصلهء نزدیک باعث چرخیدن به دور آن و مدام نزدیکتر شدن بدان میشود). این است که فرگشت کور و خطاپذیر است و نقاط ضعف خودش را دارد و گاه ممکن است بطور فاجعه باری به خطا رود و بجای بقا و سود باعث ضرر و نابودی گردد.
البته طبیعتا این خطای فاحش (یا اثر جانبی) یک ویژگی فرگشتی، در نهایت یا موجب نابودی این موجودات خواهد شد (اگر میزان رخداد آن از یک حد بحرانی بیشتر باشد) یا اینکه این ژن و خصیصه در آنها به مرور زمان تضعیف خواهد شد و در طولانی مدت رو به نابودی میرود. که البته به گمانم ما میتوانیم در مورد دین هم کم و بیش همین سیر کلی را در تاریخ مشاهده کنیم. دین هم در نهایت موجب خطاهای فاحش و فاجعه باری شد (وضعیت قرون وسطی و خطاها و ظلمهای فاحش دین و برخورد و تقابل آشکار آن با علم و عقل و وجدان بشر) که باعث کنار زدن آن توسط هوش و عقل جمعی بشریت گشته و اصلاح شد، ولی حتی نسخه های اصلاح شدهء آن هم همچنان پر از تناقض و یاوه هستند و بنظرم به مرور به سمت تضیف شدن و نابودی پیش رفته و میروند و خواهند رفت، چون در کل مضر هستند. البته بعضی ادیان معتدل و ادیان دیگر اگر بیشتر اصلاح و تعدیل شوند، شاید بتوانند در کل مفید باشند (ولی یک معنویت بنیادین هم میتواند همین نقش را ایفا کند و لزوما نیازی به این همه ادیان گسترده و پیچیده نیست) و بقا یابند.
پاسخ
#6

یک موضوع این است که بعضی مباحث را هر کاری بکنی پیچیدگی و حجم زیاد دارند، مثلا فرگشت و تمامی کارهایی که میکند که واقعا شگفت انگیز است و انسان درک و تجربهء مستقیم روزمره از آن یا چیزی شبیه آن تقریبا ندارد و درک و باور کردن آن نیاز به اطلاعات و علم و احاطه و تفکر و تحلیل علمی و ذهن قدرتمندی دارد، و به همین خاطر آگاهی کامل و روشن ساختن و درک آن توسط عموم و توده ها کار دشواریست (اگر نگوییم ناشدنی)، و به همین خاطر ادیان هنوز میتوانند کم و بیش بین توده ها و افرادی که در این امور تخصص و مطالعه و درک و احاطهء قابل توجهی ندارند طرفدار پیدا کنند.
پاسخ
#7

دین و مذهب و خدا را از کودکی با این همه زور از همه طرف به ما میچپانند (پدر، مادر، رسانه ها، مدرسه، ...)، اما علم و آگاهی و تجربه و عقل و وجدان خود آدمی وقتی بقدر کافی رشد کرد، کم کم آن را به چالش و نقد میکشد و نهایتا به این نتیجه میرسد که پر از تناقض و حرفهای کودکانه و یاوه گویی است، و آن را پس میزند.
کدام فطرت؟
عجب فطرت محکمی که در کودکی به روان کودکان نادان و ساده لوح که استقلال روانی و شخصیت و مال و قدرت و غیره ندارند باید تزریق و القا شود، و دست آخر هم با رشد روان و علم و سواد آدمیان اینچنین متزلزل و کمرنگ میشود.

بازهم در می یابیم که خدا و دین سراسر تناقض و یاوه گوییست!
براستی که چقدر کودکانه!
باید بگوییم ادعاهای مذهبیون، دین و مذهب و باور خدایش، از مضحک ترین چیزهایی بوده است که در زندگی ام تجربه کرده ام.

واقعیتی که هست این است که هرچه علم و تحصیلات و هوش و قدرت بیشتر میشود، آمار و شدت اعتقاد به این مسائل پایین می آید.
حتی درمورد این مسئله قبلا تاپیک زده شده و بحث شده، که مذهبیون مثلا پاسخ میدادند که دلیلش این است که انسان با افزایش تحصیلات و مدرک و جایگاه اجتماعی و قدرت و اینطور چیزها به خود مغرور میشود!
ولی من اینک فکر نمیکنم این مسئله فقط به این خاطر باشد.

من نیز از وجود خدا، البته خدایی براستی منطقی و مهربان و بخشنده، ناراحت نمیشوم، بله من نیز دوست داشتم و دوست دارم که چنان خدایی باشد، اما تجربه و دریافت های عینی ام به من نشان داد که نمیتوان به وجود چنان خدایی چندان امیدی بست، و باور روی هوا و از روی ترس و توهم هم نه تنها مفید نیست بلکه آدمی را رنجور و به خطاهای بسیار دچار میکند و مایهء ضعف است.

این تنها واقعیت است که وجود دارد. آنچه مستقیما درک و دریافت و تجربه میشود، یا آنچه که از طریق منطق قابل اثبات است. و نباید هیچ چیزی دیگری را همینطور موجود فرض کرد، چراکه آنوقت دیدگاه واقعگرایانه ای درمورد آنچه که هستیم و جهانی که در آن زندگی میکنیم نخواهیم داشت، و این ما را ناکارا و دچار اشتباه خواهد کرد.

خدایی اگر هم هست، باید این را بداند، و به منطق و واقعیت و این ناچاری ما واقف باشد و آن را به رسمیت بشمارد.
پاسخ
#8

Rouzbeh نوشته: بگزارید همین را از دیدگاه شما که مسلمان هستید بررسی بکنیم.
اگر خدا باوری "فطرت" ادم بود بس دیگر آین الله چرا هی‌ پیگمبر فرستاده تا او را بشناسند ؟؟
باز چرا در داستان نوح خلقس تنگ شد و تصمیم گرفت همه را نبود بکند، چون به او و پیگمبرش ایمان نمی‌‌آوردند ؟؟
باز چرا گفت بروید و آنهایی را که ایمان نمی‌‌آورند، (الله را نمیشناسند) بکشید ؟

ارسال پیامبران علیهم السلام نه برای تبیین اصل پرستش بلکه
برای پیرایش پرستش از پیرایه ها و
راهنمایی انسان از کج روی در موضوع پرستش بوده و شاهد بر مدعا وچود صدها و شاید هزارها نوع پرستش در سرزمین هند کنونی است.
پاسخ
#9

kourosh_iran نوشته: کدام مبارزهء شدید و غلیظ بر ضد خدا؟
ثابت کنید!
فعلا یک قلم دست به نقد این مباره یعنی حکومت هفتاد ساله کمونیست ها و مبارزه وحشتناک آنها با دین و مذهب را داشته باشید.
نقل قول:جدا؟
این را هم میتوانید توضیح دهید و ثابت کنید؟
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
نقل قول:ریچارد داوکینز
این جناب کلا غلط زیادی زیاد فرموده اند!
پاسخ
#10

kourosh_iran نوشته: یک موضوع این است که بعضی مباحث را هر کاری بکنی پیچیدگی و حجم زیاد دارند، مثلا فرگشت و تمامی کارهایی که میکند که واقعا شگفت انگیز است و انسان درک و تجربهء مستقیم روزمره از آن یا چیزی شبیه آن تقریبا ندارد و درک و باور کردن آن نیاز به اطلاعات و علم و احاطه و تفکر و تحلیل علمی و ذهن قدرتمندی دارد، و به همین خاطر آگاهی کامل و روشن ساختن و درک آن توسط عموم و توده ها کار دشواریست (اگر نگوییم ناشدنی)، و به همین خاطر ادیان هنوز میتوانند کم و بیش بین توده ها و افرادی که در این امور تخصص و مطالعه و درک و احاطهء قابل توجهی ندارند طرفدار پیدا کنند.

اشکالاتی بر فرگشت را در همین تالار که اعضای آن خود را جزء بلکه سرآمد خردورزان تمام ادوار تاریخ گذشته و حال می دانند
مطرح کردم
دریغ از یک جواب درخور و درست و حسابی!
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط solo
06-07-2016, 10:52 AM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان