من برخوردهایی که با بهائیها داشتم و در مورد دین بحث کردم همیشه باعث سردرد من شده ، این همه مسلمونها اینها رو کشتند و اذیت کردند ، باز بهاییها از اسلام دفاع میکنند ، من خیلی دوست دارم در مورد این دین تحقیق کنم یک کم ، توی انجمن کسی بهایی نیست یک کمی برای ما توضیح بدهد؟ یا کسی که آشنایی با بهایت دارد!
یک خوبی دین بهایی البته این هست که چیزی به اسم آخوند یا روحانی بهایی اینها ندارند ، فکر کنم تنها دینی باشد که اینگونه هست
عکس حسینعلی نوری ملقب به بها الله بنیانگذار دین بهائی
[ATTACH=CONFIG]4041[/ATTACH]
من برام جای تعجبه که چطور عده ای میتونند معتقد به قرآن و رسول باشند و در حالیکه در قرآن مفهوم خاتم النبیین رو دارند، باز هم معتقد به پیامبر تازه ای باشند؟
خوب مگه نه اینکه بهایی ها مسلمان هستند ؟!
دلیل مخالفت آخوند هم باهاشون اینه که اینها میگند مهدی ظهور کرده تمام شده رفته پی کارش. خوب در نون دونی رو بستند به این ادعا !
kourosh_bikhoda نوشته: من برام جای تعجبه که چطور عده ای میتونند معتقد به قرآن و رسول باشند و در حالیکه در قرآن مفهوم خاتم النبیین رو دارند، باز هم معتقد به پیامبر تازه ای باشند؟
بهائیها عقیده دارند که هر ۱۰۰۰ سال یک پیامبر جدید ظهور میکنه . یکبار یک بهائی بهم میگفت محمد آخرین پیام رو آورده و منظور قران اون هست ، نه اینکه دیگه پیامبر جدیدی نخواهد آمد ، یعنی اینها بهائیت رو ادامه راه اسلام و بقیه ادیان میدونند نه اینکه دین جدیدی هست
kourosh_bikhoda نوشته: من برام جای تعجبه که چطور عده ای میتونند معتقد به قرآن و رسول باشند و در حالیکه در قرآن مفهوم خاتم النبیین رو دارند، باز هم معتقد به پیامبر تازه ای باشند؟
کوروش جان این هم بر اساس تفاوت قائل شدن بین رسول و نبی هست !!
خاتمیت | سایت آئین بهائی
Theodor Herzl نوشته: بهائیها عقیده دارند که هر ۱۰۰۰ سال یک پیامبر جدید ظهور میکنه . یکبار یک بهائی بهم میگفت محمد آخرین پیام رو آورده و منظور قران اون هست ، نه اینکه دیگه پیامبر جدیدی نخواهد آمد ، یعنی اینها بهائیت رو ادامه راه اسلام و بقیه ادیان میدونند نه اینکه دین جدیدی هست
اون عقیده بهاییان ، دقیق ترش اینه :
منیظهرهالله - WiKi
مَن یُظهِرُهُ الله (به معنی: کسی که خدا ظاهرش میکند) از مفاهیمی است که پیروان کیش بابی به آن باور دارند." سیدعلی محمد باب موعودآیین بیانی را من یظهره الله نامیده و در کتاب بیانفارسی صراحتاً به آنچه به باور او «شرایط و زمان ظهور وی» است اشاره کردهاست. وی در کتاب بیان وقت ظهور من یظهره الله را بین ۱۵۱۱ تا ۲۰۰۱ سال از بیان، نوید داده و مکان ظهور جسد وی را مسجدالحرام اعلام نموده است.[SUP][۱][/SUP] در یکی از این لوحها که معمولا به عنوان وصیت نامه باب از آن یاد میشود، صبح ازل به عنوان رهبر بابیان پس از بنیانگذار جنبش تعیین شدهاست. در همین لوح به وی دستور داده شدهاست که از من یظهرهالله پیروی کند.[SUP][۲][/SUP]
بعد از اعدام باب در سال ۱۸۵۰ تعدادی از بابیان[SUP]
[۳][/SUP]
و تا فاصله ۲۰ سال از مرگ باب بیش از ۲۵ نفر ادعای من یظهرهاللهای کردند. قرن بدیع، شوقی افندی، موسسه معارف بهائی، کانادا ص ۱۹۹۲،۲۶۱</ref>[SUP]
[۴][/SUP]
دنیس مکایون از نام بیست نفر از مدعیان را (که البته همه آنها را مدعی من یظهره اللهی نمیداند) فهرست کردهاست.[SUP]
[۵][/SUP]
دیدگاه سیدعلی محمد باب در خصوص من یظهرالله
پروفسور ادوارد براون چنین نگاشتهاست:[SUP][۶][/SUP]تعالیم باب نیز پیشرفتهای چشمگیری داشت. او اعلام کرد که صرفاً دروازه و راهی که به امام مهدی ختم میشود نیست بلکه خود امام است و اینکه او عملاً موعود و حقیقت آغازین است که بار دیگر برای بشر آشکار شدهاست و اینکه آنچه در ظهورهای قبلی بطور تاریک بیان شده بود و بصورت معما در آمده بود حالا او آنرا بطور باز و بدون تردید بیان و اعلام میکند. در همان زمان او پایانی را برای ظهورش اعلام نمیکند و رسماً و علناً اعلام میکند که بعد از او فردی بزرگ و مهمتر برای تکمیل آنچه او شروع کرده بود ظاهر خواهد شد (کسی که او چنین مینامد: من یظهره الله جلّ و عزّ). در کتابهای نوشته شده توسط باب درک این موضوع شگرف است که او نگران دین خود نیست بلکه نگران درکی است که توسط پیروانش نسبت فردی که خداوند او را ظاهر میکند، باید وجود داشته باشد. بارها و بارها، تقریباً در هر صفحه، باب از مسلمانان استدعا میکند که در ظهور بعدی آنگونه که در این ظهور رفتار کردند، عمل نکنند و به یاد داشته باشند که هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان میکند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد
در حقیقت باب در تکاپوی عرضه کردن مذهب خویش به دو طریق بود که تا حد ممکن مستقل از شخصیت خودش بود. اول اینکه، همانطور که در ابتدا دیدید، او اعلام کرد که این مذهب را اصلاً پایانی نیست و ظهور«من یظهره الله»، را پیش بینی کرده بود که او برای کامل کردن مذهبی که باب آنرا بنیان نهاده بود خواهد آمد. ثانیاً او (باب) صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود به تنهایی روی خودش متمرکز نکرده بود، بلکه روی آنچه او آنرا یگانگی و وحدت میخواند تکیه کرده بود، یعنی نوعی پیشوایی، که شامل خود او «نقطه» و هجده نفر دیگر بنام «حروف حی» بود. جوانی به ناممیرزا یحیی که توسط باب به «صبح ازل» لقب یافته بود بعد از خود باب در آن یگانگی بالاترین مرتبه را گرفته بود.[SUP][۷][/SUP]
مدعیان مقام من یظهره الله
نبیل زرندی یکی از مدعیان مقام من یظهره الله که متعاقباً جزو حواریون میرزا حسینعلی نوری ملقب بهالله گردید.
Daltaban Peyrevi در مقدمه کتاب فراخوان کامل به بهشت بیان چنین نوشتهاست:[SUP][۸][/SUP]سالها بعد از شهادت حضرت نقطه اولی (
سیدعلی محمد باب) در نهم جولای سال ۱۸۵۰، تعدادی از این نا اهلها پیش آمدند و ادعا کردند که نه تنها جانشین
باب هستند، بلکه خود را به عنوان [
من یظهره الله (موعود
کتاب بیان) جلوه دادند. این موضوع قبلا توسط
باب پیش بینی شده بود که در آینده افرادی مدعی جانشینی الهی خواهند شد. علیرغم این واقعیت که حضرت نقطه، کاملاً این موضوع را روشن نموده و صراحتا
میرزا یحیی(کسی که بارها توسط
سید باب،
صبح ازل نامیده شده بود) را جانشین و رهبر معنوی مؤمنین بیان اعلام نموده بود.
در کتاب تنبیه النائمین و هشت بهشت به نام برخی از این افراد که مدعی مقام من یظهره الله بودند اشاره شدهاست. نبیل زرندی قبل از اینکه جزو حواریون بها لله باشد خودش یکبار ادعای من یظهرالهی نموده بود در باره وی در کتاب هشت یهشت[SUP][۹][/SUP] و تنبیه النائمین[SUP][۱۰][/SUP] به دفعات گفته شده است.ابو القاسم افنان در کتاب عهد اعلی آورده:" بعد از شهادت حضرت باب ۲۵ نفر ادعا کردند که مظاهر حق اند یعنی هر یک من یظهره الله موعود میباشند..." سپس نام آنها را به شرح زیر میآورد: ۱- شیخ اسماعیل ۲- سید بصیر هندی ۳- میرزا اسدالله خویی ۴- ملا شیخ علی ملقب به عظیم۵ - سید علّا ۶- میرزا عبدالله متخلص به غوغا ۷- میرزا حسین قطب نیریزی۸- حاجی میرزا موسی قمی ۹- حاجی ملا هاشم کاشی ۱۰- حسین میلانی۱۱- ملا محمد نبیل زرندی و ...[SUP][۱۱][/SUP]
ادعای من یظهره الله بودن توسط میرزا حسینعلی نوری
درطول زمانی که بها و میرزا یحیی نوری هر دو در بغداد بودند بها آشکارا و در نامههایش صبح ازل را به عنوان رهبر جنبش خطاب مینمود.[SUP][۱۲][/SUP]بهاء الله در بغداد معاون و کارگزار میرزا یحیی نوری برادر دیگرش بود که باب به او لقب صبح ازل داده بود میرزا یحیی در بغداد دستگاهی پدید آورد و ۱۰ سال در انجا به ریاست و دعوت پرداخت اما غالب امور را برادرش حسینعلی اداره میکرد.[SUP][۱۳][/SUP]بعدتر در سال۱۸۶۳به طور محدود ادعای من یظهری کرد و بعدترها در سال ۱۸۶۶ ادعایش را عمومی ساخت[SUP][۱۴][/SUP]عباس افندی و پدرش در بسیاری از آثار خود اظهار کردهاند که سیدعلی محمد باب از وجود میرزا حسینعلی که باید دعوی من یظهره اللهی کند در میان خود اطلاع داشته است ولی اگر کسی کتاب بیان را بخواند با کمال صراحت و وضوح در میابد که این مطالب درست نیست زیرا در اغلب ابواب بیان عباراتی هست که معلوم میکند موعود بیان پس ازآنکه دین بیان جهانگیر شود و ثمرات خود را بدهد در میان بابیان ظاهر خواهد شد. :[SUP][۱۵][/SUP]
------------------
برای شناخت دین بهاییت باید به کمی عقب تر برگشت و عقاید فرقه "شیخیه" و همین طور "بابیه" رو بررسی کرد ! در واقع بها الله با ادعای دروغین اینکه همون "من یظهره الله" هست ( چون هنوز زمان ظهور فرا نرسیده بود ) ، یک انحرافی در بابیه ایجاد کرد . عده ای که حرف بها الله رو باور نکردن و همچنان پیرو "صبح ازل" باقی موندن ، امروز به عنوان فرقه "ازلیه" شناخت میشن ...
sonixax نوشته: خوب مگه نه اینکه بهایی ها مسلمان هستند ؟!
دلیل مخالفت آخوند هم باهاشون اینه که اینها میگند مهدی ظهور کرده تمام شده رفته پی کارش. خوب در نون دونی رو بستند به این ادعا !
البته اینها مسلمون نیستن و به اسلام و محمد و علی و ... احترام میذارن اما میگن بعد از محمد ، باز هم پیامبر برای مردم فرستاده میشه !! یعنی یه نون دونی رو بستن ، اما چند تای دیگه باز کردن ... اونها میگن هر 1500 سال یه پیامبر فرستاده میشه ...
بهایی ها در واقع یه انحراف از مکتب بابیه هستن ، همون طور که شیعه اسلام رو منحرف کرده !! باب هم خودش اول میگه من باب امام زمان هستم ، بعد میگه خود امام زمانم و بعد هم ادعای پیامبر بودن میکنه :
علیمحمد شیرازی که در آغاز خود را «بابِ» امام غایب میدانست - و مریدانش به همین سبب بابیه نامیده شدهاند - پس از چندی، خود را حجت و مهدی موعود خواند و آنگاه شریعتی نونهاد و سخنانی گفت و نوشت که بیشباهت به دعویالوهیت نیست. منشأ برخی عقاید و دعویهای او را باید در بعضی عقاید اسماعیلیه و صوفیه و نقطویه و به ویژه آراء شیخ احمد احسایی (ه م)، و شاگرد و جانشین او سیدکاظم رشتی جست و جو کرد. [SUP][۱][/SUP] [SUP][۲][/SUP]گرچه جانشینان سیدکاظم و شیخیه پس از او، به ویژه شاخه کریمخانی به کلی از عقاید بابیه بیزاری میجویند و از سرسختترین مخالفان این گروه و فرقِ منشعب از آن به شمار میروند [SUP][۳][/SUP] [SUP][۴][/SUP] ، ولی عقاید ایشان راه علی محمد را در طرح چنان ادعاهایی هموار ساخت. مثلاً آنان معتقد بودند که امامان اثنا عشر مظاهر الهی، و دارای صفات و نعوت باریند و علل اربعه موجودات و مشیت خدا و دست خدا در اجرای جمیع امور وجودیه و کونیه و شرعیه به شمار میروند، و در عصر غیبت به مقتضای حکمت و رحمتکامله خدا همواره کسی حضور دارد که بلاواسطه با امام غایب مرتبط بوده، و واسطه فیض میان امام و امت باشد، ( توحید )، معرفت نبی ( نبوت )، معرفت امام ( امامت )، و معرفت شیعه کامل یا رکن رابع که همان باب یا واسطه فیض است، دستمایه خوبی برای دعویهای وی گردید، [SUP][۵][/SUP] [SUP][۶][/SUP] [SUP][۷][/SUP] خاصه که شاگردان احسایی و سیدکاظم و سپس بابیه، این دو را همان شیعه کامل و «باب» و رکن رابع میدانستند که ظهور امام غایب را نزدیک دانسته، مردم را به قرب ظهورش بشارت میدادند. [SUP][۸][/SUP] [SUP][۹][/SUP] [SUP][۱۰][/SUP] [SUP][۱۱][/SUP] [SUP][۱۲][/SUP]
[h=2]عقیده باب درباره ی آیین اسلام
[/h]
باب با کمال ایمان و صداقت دربارۀ اسلام و بزرگان این آیین صحبت می کند و همه جا با احترام شایسته از آنان نام میبرد ولی دوره حکومت اسلام را فقط هزارسال می داند یعنی می گوید که دویست و شصت سال مدت نزول قرآن و تجلی اخبار معصومین است و پس ازغیبت امام در سال ۲۶۰ هجری قمری که پایان دوره اسلام بود فرا رسید و من ظاهر شدم. سیدعلی محمد باب در اثبات این عقیده به چند آیه قرآن تمسک کرده است :- یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه کان مقداره الف سنة ممّا تعدون (سوره سجده، آیه ۵)
- و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و ان یوماً عند ربک کالف سنةٍ ممّا تعدون (سوره حج، آیه ۴۷)
- یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین . قل لکم میعاد یومٍ لاتستخرون عنهُ ساعة و لاتستقدمون(سوره سبأ، آیات ۲۸و۲۹)[SUP][۱۵][/SUP]
پروفسورادوارد براون به نقل از باب مینویسد:[SUP][۱۶][/SUP]هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان می کند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد.
kourosh_bikhoda نوشته: من برام جای تعجبه که چطور عده ای میتونند معتقد به قرآن و رسول باشند و در حالیکه در قرآن مفهوم خاتم النبیین رو دارند، باز هم معتقد به پیامبر تازه ای باشند؟
بهائیت فرقه ذاله است و برای انحراف جهانیان آمده. درباره مثال شما جا دارد اشاره به توطئه یهود و نصارا کنم. در حالیکه بارها حضرت ختمی مرتبت اعلام کرده اند من پیامبری ام که موسی و عیسی بشارت داده اند ؛ این کفار با پر رویی می گویند یهود و مسیحیت آخرین و کامل ترین دین بوده و خواهدبود!؟ آنها با بی شرمی اسلام را دینی می نامند که برای انحراف دین یهود و مسیسحیت آمده! این را گفتم ببینید اسلام چگونه در بین دینهای قبل و بعد خود مظلوم واقع شده است.