03-30-2014, 10:37 PM
اگرچه واضح است که زبانهای خاص در ظاهر با یکدیگر متفاوتند، ولی اگر دقیق تر بنگریم در مییابیم که زبان های انسانی به طرز تعجب برانگیزی شبیه به هم هستند. برای مثال، تمامی زبان های شناخته شده دارای سطح پیچیدگی و جزئیات یکسانی هستند - یعنی اینکه چیزی تحت عنوان یک زبان انسانی بدوی وجود ندارد. همهی زبان ها ابزاری برای سوال کردن، درخواست کردن، اظهار نظر کردن و از این قبیل دارند و چیزی وجود ندارد که در یک زبان بتوان بیان کرد و نتوان آن را در هر زبان دیگری گفت. مسلماً یک زبان ممکن است عباراتی داشته باشد که در زبان دیگر یافت نشود، ولی هموراه امکان دارد تا عبارات جدیدی را برای بیان آنچه مد نظر است ابداع کرد. به عبارت دیگر هر چیزی را که بتوان تصور نمود یا پنداشت، می توان در هر زبان انسانی بیان کرد.
زبان شناسی: درآمدی بر زبان و ارتباط
واضح است که هیچ زبان طبیعی بر زبان طبیعی دیگری برتری ندارد اما یک نکته اینجا هست که از دید من قابل توجه خواهد و آن اینکه همانطور که انسان ها در لباس یک سری شغل ها رفتارهای خاصی و مختص به صنف خود بروز می دهند زبان ها و حتی گویش ها هم بسته به اینکه در کجا بکار برده می شوند احساسات و تن صدای گوناگونی دارند برای نمونه نرمی و لطافت در زبان فارسی گرمی و حزن در عربی حزن و شور در زبانی مثل تورکی قدرت و استحکام در آلمانی این ها همه بسته به موقعیت های جغرافیایی زبان ها دارد و از وجهی دیگر دامنه ای که یک زبان برای بیان یک واژه استفاده می کند در زبان های گوناگون متفاوت است برای نمونه مردم بومی مقیم آلاسکا چیزی در حدود 12~10 واژه برای چیزی به اسم "برف" دارند چون آن ها بسیار با این پدیده طبیعی روبرو هستند[1] اما در زبان فارسی ایرانیان مقیم پایتخت واژه هایی خیلی کم شاید 2 یا 3 واژه چون تنها یک فصل از آن برف و زمستانی معتدل است از این رو می توان گفت که جغرافیا بر زبان و اینکه زبان چه شکل خاصی داشته باشد بی تاثیر نیست.
زبان شناسی: درآمدی بر زبان و ارتباط
واضح است که هیچ زبان طبیعی بر زبان طبیعی دیگری برتری ندارد اما یک نکته اینجا هست که از دید من قابل توجه خواهد و آن اینکه همانطور که انسان ها در لباس یک سری شغل ها رفتارهای خاصی و مختص به صنف خود بروز می دهند زبان ها و حتی گویش ها هم بسته به اینکه در کجا بکار برده می شوند احساسات و تن صدای گوناگونی دارند برای نمونه نرمی و لطافت در زبان فارسی گرمی و حزن در عربی حزن و شور در زبانی مثل تورکی قدرت و استحکام در آلمانی این ها همه بسته به موقعیت های جغرافیایی زبان ها دارد و از وجهی دیگر دامنه ای که یک زبان برای بیان یک واژه استفاده می کند در زبان های گوناگون متفاوت است برای نمونه مردم بومی مقیم آلاسکا چیزی در حدود 12~10 واژه برای چیزی به اسم "برف" دارند چون آن ها بسیار با این پدیده طبیعی روبرو هستند[1] اما در زبان فارسی ایرانیان مقیم پایتخت واژه هایی خیلی کم شاید 2 یا 3 واژه چون تنها یک فصل از آن برف و زمستانی معتدل است از این رو می توان گفت که جغرافیا بر زبان و اینکه زبان چه شکل خاصی داشته باشد بی تاثیر نیست.