01-15-2014, 12:46 PM
Russell نوشته: 4. آیا در زندگی شما نقطهی دگرگونی برجستهای وجود داشته؟ لحظهای، رخدادی، شخصی ... که زندگی شما به پس و پیش از آن تقسیم بشود؟ اگر بله، بدون ذکر جزئیات، حالات خود و چگونگی آن تغییرات را توصیف بکنید.
بله خب فکر میکنم هر کسی یک چنین تجربه ای داره ولی در چارچوب زندگی همون شخص هم این نقطه نسبی هست. یعنی اکنون که برای من فلان رخداد اتفاق ویژه ایه، ممکنه طی 20 سال آینده عوض بشه و یک رخداد دیگه رو ویژه بدونم.
به هر حال این رخداد ویژه تا اینجای کار برای من 14-15 سال پیش اتفاق افتاد. زمانیکه در دوران نوجوانی بودم و تازه مشغول ایجاد روابط جدید خانوادگی و فهمِ دوستی و رفاقت در درون خانواده بودم ناگهان یکی از عزیزترین افراد خانواده رو از دست دادم. کسی رو که برای هر کسی فقدانش یک آسیب و خلاء بزرگ محسوب میشه. همیشه فکر میکردم مرگ برای همسایست ولی اینبار برای خودم بود. یادم میاد تا یک ماه اصلن حوصله بیرون رفتن و گل کوچیک زدن نداشتم و یک دوست صمیمی بود که هی به من سر میزد و بالاخره منو از اون حال درآورد.
Russell نوشته: 5. با استیصال چه میکنید؟ یعنی اگر تمام آنچه ممکن است را برای حل یک مشکل انجام دادهاید اما همچنان عاجز ماندهاید، برای کنار آمدن با عجز منتج چه طریقی را برمیگزینید؟نگاه من به زندگی بیشتر یک نگاه ماکرو هست. یعنی اتفاقات زندگی رو، تغییراتی کوچک و میکرو در زندگی میبینم. من به طور کلی یک چشم اندازی برای خودم دارم مثلن برای 10 سال آینده. حال در این مدت گرفتاری هایی که بوجود میاد رو خیلی جدی نمیگیرم. اینها دست اندازهایی هستند که در جاده چالوس قرار دارند. به هر حال رد میشن. به هر حال ازشون عبور میکنم. شاید یک دست انداز هم باعث بشه کمک فنر من روغن بزنه یا حتا بشکنه. ولی در نهایت که من به چالوس میرسم.
این چیزها رو زمانی من یاد گرفتم که دیدم بابا بعد از هر مشکل بزرگی که آدم فکر میکنه دیگه تهِ مشکل و اِند گرفتاری هست به قول بچه ها، یکی دیگه بوجود میاد و تو تازه میگی ای بابا اون که خوب بود کاش همون ادامه میداشت. مثلن در دوران کنکور بزرگترین مشکل من کنکور بود، بعد وارد دانشگاه شدیم دیدیم ای بابا نمره گرفتم از کنکور هم سخت تره. بعد دیدیم ای بابا پایان نامه، بعد سربازی و همینطور تا الان. پس همه این مشکلات برای من خیلی کوچک و گذرا هستند.
سال پیش همین وقت یک گرفتاری برای من بوجود آمد که فکر میکردم عجب آدم بد شانسی هستم. این گرفتاری هم مالی بود که البته مبلغش الان ممکنه برام ناچیز باشه ولی در شرایط اون زمان خیلی سنگین بود و هم ذهنی بود که منو درگیر کرده بود و ممکن بود مدت زیادی منو گرفتار کنه. ولی حل شد. در زمانیکه هنوز حل نشده بود دیگه بعد از چند روز من به خودم گفتم ای بابا تهش اینه که از جیب میدم و ذهن و روانمو خلاص میکنم. پول برای اینه که به من خدمت کنه نه اینکه من بهش خدمت کنم دیگه.
به هر حال من خودمو شاگرد خیام میدونم و خیلی در زندگی از این مرد تاثیر گرفتم. برای من بزرگترین کس در زندگیم شاید همین خیام بوده حتا بالاتر از فردوسی بزرگ. تمام رباعیت او رو که هدایت گردآوری کرده هم حفظ هستم از بس خوندم. بر همین اساس معتقدم که:
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
Russell نوشته: 6. به باور شما برابری مهمتر است یا آزادی؟طبیعتن آزادی مهمتر هست. اصلِ گفتگوی ما با جناب مزدک، مهربد و کلن چپی ها همینه که شما آزادی فردی رو فدای برابری میکنید. برابری که تازه خودش مایه بی عدالتی و حصر و گرفتاری میشه. مثال معروف زندان رو در نظر بگیرید. در زندان هم همه برابر هستند. یا در پادگان نظامی هم همه برابر هستند. ولی یک سری محدودیت هایی هست که همه رو از چشیدن طعم آزادی محروم میکنه. از نظر من آزادی مهمترین فاکتورِ اجتماعی در زندگی یک انسان هست. خب البته آزادی گرفتاری هایی رو هم ممکنه ایجاد بکنه ولی اونقدر قابل انعطاف هست که بشه به روش های مناسب گرفتاریهاش رو کمتر کرد. به قول توماس جفرسون رئیس جمهور پیشین امریکا: آزادی دریایی طوفانی ست که مردان ترسو آرامش استبداد رو به اون ترجیح میدند.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی