دفترچه

نسخه‌ی کامل: صندلی داغ - kourosh_bikhoda
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5
درود به شما کوروش بیخدای عزیز و خوشآمد به شما، امیدوارم بعد از شرکت در صندلی داغ نظر شما هم نسبت به آن مثبت‌تر شود. :e303:

1. چه عنصری را در روابط اجتماعی از باقی مهم‌تر می‌دانید؟ توضیح بدهید.
2. در خطکشی سیاسی خود را در کجا(ها) می‌بینید؟ اندکی روشنگری بکنید.
3. در زندگی روزمره آیا مقید به اصول اخلاقی مشخصی هستید یا نخست به نتیجه‌بخشی اعمال خود توجه می‌کنید؟
4. آیا در زندگی شما نقطه‌ی دگرگونی برجسته‌ای وجود داشته؟ لحظه‌ای، رخدادی، شخصی ... که زندگی شما به پس و پیش از آن تقسیم بشود؟ اگر بله، بدون ذکر جزئیات، حالات خود و چگونگی آن تغییرات را توصیف بکنید.
5. با استیصال چه می‌کنید؟ یعنی اگر تمام آنچه ممکن است را برای حل یک مشکل انجام داده‌اید اما همچنان عاجز مانده‌اید، برای کنار آمدن با عجز منتج چه طریقی را برمی‌گزینید؟
6. به باور شما برابری مهم‌تر است یا آزادی؟
7. موثرترین شخص در زندگی شما که بوده؟ بدون درج اطلاعات شخصی، کمی پیرامون چگونگی اثرگیری خود توضیح بدهید.
8. آیا تا بحال آرزوی مرگ کسی را کرده‌اید؟ اگر بله، توضیح بدهید.
9. به نظر شما آیا کیفیت زندگی بشر از منظر زمانی درحال صعود بوده یا سقوط؟
10. کدامیک از این دو را دستاورد مهم‌تری برای بشر تلقی می‌کنید: هنر، یا دانش؟
11. آینده‌ی نزدیک جهان و ایران را از منظری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چگونه می‌بینید؟
12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمان‌های خود جانتان را به خطر بیاندازید؟
13. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمان‌های خود جان دیگران را به خطر بیاندازید؟
14. آیا مذهب و دانش را آشتی‌پذیر می‌دانید؟
15. آیا به وجود فضای سیاسی سالم باور دارید یا اساسا برای این عرصه از زندگی اجتماعی اعتباری قائل نیستید؟
16. آیا با نقوش سنتی زن و مرد در جامعه موافق هستید؟
17. کدام ورزش، غذا، سبک موسیقی و ژانر سینمایی را ترجیح می‌دهید؟
18. نظرتان پیرامون فمینیسم، کمونیسم و لیبرالیسم چیست؟
19. اگر وادار به برگزیدن یکی از ادیان ابراهیمی بشوید کدام را انتخاب می‌کنید؟
20. اگر بنا بود در جزیره‌ای دورافتاده تنها بمانید، و حق انتخاب یک آلبوم موسیقی، یک فیلم و یک کتاب را داشتید، کدام‌ها را برمی‌گزیدید؟
21. بدترین و بهترین ویژگی خود را چه می‌دانید؟
22. بدترین و بهترین ویژگی نوع بشر را چه می‌دانید؟
23. اگر می‌توانستید سه چیز را در جهان تغییر بدهید، آن سه چیز چه می‌بودند؟
24. همنشینی با آدم‌های مشابه خودتان را ترجیح می‌دهید یا با اشخاص متفاوت؟
25. دیدگاه شما پیرامون مرگ چیست؟
26. پنج چیز که بدون آنها نمی‌توانید زندگی بکنید را نام ببرید.
27. سگ‌دوست هستید یا گربه‌دوست؟
28. انتظار و امید وجود چه پرسشی(ها) را در این مجموعه داشتید که آنرا نمی‌بینید، خودتان آن‌(ها) را مطرح بکنید و پاسخ بدهید.

توجه داشته باشید که پاسخگویی به سوالات استاندارد نسبت به بقیه اولویت دارد و محلت اولیه 10 روز است.
با سپاس
Russell نوشته: درود به شما کوروش بیخدای عزیز و خوشآمد به شما، امیدوارم بعد از شرکت در صندلی داغ نظر شما هم نسبت به آن مثبت‌تر شود.
درود راسل گرامی سپاس از دعوت من. البته من نظرم منفی نیستها. ولی خب صندلی داغ جایی برای پرسش های شخصی، خصوصی و چالشیست که به دلیل ماهیت کار ما در این انجمن این امکان زیاد وجود نداره به همین خاطر به نظر من چیزی بیهودست. بگذریم فعلن که ماتحتمان را داغ کردیم E056
Russell نوشته: 1. چه عنصری را در روابط اجتماعی از باقی مهم‌تر می‌دانید؟ توضیح بدهید.
کسب سود. نه لزومن سود پولی. شاید سود فکری، شاید سود روانی، شاید سود معنوی! ولی به نظر من بیشینه روابط اجتماعی بر پایه کسب سود بنا شده. اصولن زندگی اجتماعی برای کسب سود بیشتر در بین حیوانات شکل میگیره. انسان اولیه هم در زمانی که "اصل تقسیم کار" که بعدن فردریک تیلور یکی از نظریه پردازان به نام علوم مدیریتی اون رو تبیین کرد، رو برای بقا و زندگی آسوده تر مناسب دید به این شیوه زندگی رو آورد. در زندگی اجتماعی دیگه لازم نبود همه شکارچی باشند و همه مثلن نانوا باشند و همه کفاش. کار تقسیم شد و هرکسی یک کاره ای شد و این یعنی سود بیشتر در زندگی.

برای نمونه رابطه روزانه شما با یک راننده تاکسی بر پایه کسب سود پولی شکل میگیره. رابطه شما با یک نانوا هم همینطور. ولی خب ممکنه در صف نانوایی با یک پیرمردی مانند مزدک همسخن بشید. اینجا سودی که در این همسخنی میبینید شاید اون سود پولی نباشه و ارضای نیازهای ذهنی دیگر باشه. خانواده رو هم اگر در این روابط اجتماعی بخواهیم وارد کنیم، اصلِ تشکیل خانواده برای کسب سود یک زن و مرد هست. سپس سود بیشتر رو در بچه دار شدن میبینند و همینطور تا آخر.

البته احترام و سایر موارد که به ذهن همه میرسه هم هست. ولی خب همین احترام هم تا جایی که سودمند باشه پابرجسات. فکر نمیکنم کسی پیدا بشه که به فردی که داخل صف نانوایی به اصطلاح "جازده" احترام بگذاره. از نظر شخصیِ من، زندگی یک بده بستان هست. روش من در زندگی اینه که احترام ببینم احترام میگذارم. به محض اینکه بی احترامی ببینم اخلاقم عوض میشه.

چقدر از نانوا مایه گذاشتم!

Russell نوشته: 2. در خطکشی سیاسی خود را در کجا(ها) می‌بینید؟ اندکی روشنگری بکنید.
خب البته هر کسی یک دیدگاه سیاسی داره و کسی نمیتونه بگه من سیاسی نیستم. ولی کدوم سیاست؟ من در دیدگاه سیاسی طرفدار مطلق لیبرالیسم و آزادی فردی هستم.

Russell نوشته: 3. در زندگی روزمره آیا مقید به اصول اخلاقی مشخصی هستید یا نخست به نتیجه‌بخشی اعمال خود توجه می‌کنید؟
این نتیجه بخشی اعمال خودش بخشی از اصول اخلاق هست. نتیجه گرایی یا بهتر بگیم "فایده گرایی" یکی از نظریه های اخلاق و یکی از چارچوب های اخلاقی است. البته من در زمینه نظریه اخلاقیِ شخصیِ خودم معتقد هستم که یکی دو نظریه به تنهایی پاسخگوی رفتارهای اخلاقی نیستند. هرگز نمیتونید یک چارچوب مطلق برای اخلاق پیدا کنید که در همه زمینه ها بتونه رفتارهای اخلاقی رو استاندارد کنه.

از نظر من رفتار انسان ها بر هر مبنایی بخواد باشه، باید دارای دو ویژگی اساسی باشه:
1. ضررش متوجه سایرین نباشه
2. ضررش متوجه خودش نباشه
تبصره: اولی از دومی مهمتره.

خب با این شرطهایی که نظریه شخصی من داره میشه گفت خیلی از کارها از نظر من اخلاقی هستند. مثلن خندیدن به این فیلم کاری غیراخلاقی نباشه. ولی از نظر من هست. چرا که لازمه این خندیدن ضرر و زیان دیدن سایرین هست که در شرط 1 نفی‌ش کردم. چه بسا خودمون هم روزی در اون جایگاه باشیم. یعنی شرط 2 !
Russell نوشته: 4. آیا در زندگی شما نقطه‌ی دگرگونی برجسته‌ای وجود داشته؟ لحظه‌ای، رخدادی، شخصی ... که زندگی شما به پس و پیش از آن تقسیم بشود؟ اگر بله، بدون ذکر جزئیات، حالات خود و چگونگی آن تغییرات را توصیف بکنید.

بله خب فکر میکنم هر کسی یک چنین تجربه ای داره ولی در چارچوب زندگی همون شخص هم این نقطه نسبی هست. یعنی اکنون که برای من فلان رخداد اتفاق ویژه ایه، ممکنه طی 20 سال آینده عوض بشه و یک رخداد دیگه رو ویژه بدونم.

به هر حال این رخداد ویژه تا اینجای کار برای من 14-15 سال پیش اتفاق افتاد. زمانیکه در دوران نوجوانی بودم و تازه مشغول ایجاد روابط جدید خانوادگی و فهمِ دوستی و رفاقت در درون خانواده بودم ناگهان یکی از عزیزترین افراد خانواده رو از دست دادم. کسی رو که برای هر کسی فقدانش یک آسیب و خلاء بزرگ محسوب میشه. همیشه فکر میکردم مرگ برای همسایست ولی اینبار برای خودم بود. یادم میاد تا یک ماه اصلن حوصله بیرون رفتن و گل کوچیک زدن نداشتم و یک دوست صمیمی بود که هی به من سر میزد و بالاخره منو از اون حال درآورد.

Russell نوشته: 5. با استیصال چه می‌کنید؟ یعنی اگر تمام آنچه ممکن است را برای حل یک مشکل انجام داده‌اید اما همچنان عاجز مانده‌اید، برای کنار آمدن با عجز منتج چه طریقی را برمی‌گزینید؟
نگاه من به زندگی بیشتر یک نگاه ماکرو هست. یعنی اتفاقات زندگی رو، تغییراتی کوچک و میکرو در زندگی میبینم. من به طور کلی یک چشم اندازی برای خودم دارم مثلن برای 10 سال آینده. حال در این مدت گرفتاری هایی که بوجود میاد رو خیلی جدی نمیگیرم. اینها دست اندازهایی هستند که در جاده چالوس قرار دارند. به هر حال رد میشن. به هر حال ازشون عبور میکنم. شاید یک دست انداز هم باعث بشه کمک فنر من روغن بزنه یا حتا بشکنه. ولی در نهایت که من به چالوس میرسم.

این چیزها رو زمانی من یاد گرفتم که دیدم بابا بعد از هر مشکل بزرگی که آدم فکر میکنه دیگه تهِ مشکل و اِند گرفتاری هست به قول بچه ها، یکی دیگه بوجود میاد و تو تازه میگی ای بابا اون که خوب بود کاش همون ادامه میداشت. مثلن در دوران کنکور بزرگترین مشکل من کنکور بود، بعد وارد دانشگاه شدیم دیدیم ای بابا نمره گرفتم از کنکور هم سخت تره. بعد دیدیم ای بابا پایان نامه، بعد سربازی و همینطور تا الان. پس همه این مشکلات برای من خیلی کوچک و گذرا هستند.

سال پیش همین وقت یک گرفتاری برای من بوجود آمد که فکر میکردم عجب آدم بد شانسی هستم. این گرفتاری هم مالی بود که البته مبلغش الان ممکنه برام ناچیز باشه ولی در شرایط اون زمان خیلی سنگین بود و هم ذهنی بود که منو درگیر کرده بود و ممکن بود مدت زیادی منو گرفتار کنه. ولی حل شد. در زمانیکه هنوز حل نشده بود دیگه بعد از چند روز من به خودم گفتم ای بابا تهش اینه که از جیب میدم و ذهن و روانمو خلاص میکنم. پول برای اینه که به من خدمت کنه نه اینکه من بهش خدمت کنم دیگه.

به هر حال من خودمو شاگرد خیام میدونم و خیلی در زندگی از این مرد تاثیر گرفتم. برای من بزرگترین کس در زندگیم شاید همین خیام بوده حتا بالاتر از فردوسی بزرگ. تمام رباعیت او رو که هدایت گردآوری کرده هم حفظ هستم از بس خوندم. بر همین اساس معتقدم که:

برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

Russell نوشته: 6. به باور شما برابری مهم‌تر است یا آزادی؟
طبیعتن آزادی مهمتر هست. اصلِ گفتگوی ما با جناب مزدک، مهربد و کلن چپی ها همینه که شما آزادی فردی رو فدای برابری میکنید. برابری که تازه خودش مایه بی عدالتی و حصر و گرفتاری میشه. مثال معروف زندان رو در نظر بگیرید. در زندان هم همه برابر هستند. یا در پادگان نظامی هم همه برابر هستند. ولی یک سری محدودیت هایی هست که همه رو از چشیدن طعم آزادی محروم میکنه. از نظر من آزادی مهمترین فاکتورِ اجتماعی در زندگی یک انسان هست. خب البته آزادی گرفتاری هایی رو هم ممکنه ایجاد بکنه ولی اونقدر قابل انعطاف هست که بشه به روش های مناسب گرفتاریهاش رو کمتر کرد. به قول توماس جفرسون رئیس جمهور پیشین امریکا: آزادی دریایی طوفانی ست که مردان ترسو آرامش استبداد رو به اون ترجیح میدند.
نقل قول: 7. موثرترین شخص در زندگی شما که بوده؟ بدون درج اطلاعات شخصی، کمی پیرامون چگونگی اثرگیری خود توضیح بدهید.
در هر زمینه ای کسی بوده. من در زمینه دیدگاهم به جهان و در واقع سبک زندگیم پیرو خیام هستم. البته فرقی که با او دارم اینه که من به اندازه خیام زندگی رو بی ارزش نمیدنم. اصلن زندگی به نظر من خیلی هم ارزشمند و گیراست. من عاشق زندگیم هستم. فقط در غم و اندوه و مصیبت خودمو گرفتار نمیکنم. روش من در زندگی روش خیام هست.

در زمینه کاری و حرفه ای، یکی از برادرانم که هم استاد من بوده، هم رئیس و هم مدیر من. ایشون به من خیلی کمک کرده. البته بسیار بداخلاق بود تا چند سال پیش و کار کردن با او بسیار سخت بود ولی چون در تمام ایران در زمینه حرفه خودش نفر اول بود همه خواهانش بودند. البته الان اخلاقش بهتر شده و کار کردن باهاش راحت تره E415

نقل قول: 8. آیا تا بحال آرزوی مرگ کسی را کرده‌اید؟ اگر بله، توضیح بدهید.

در کودکی نمیدونم. حس میکنم بله کردم ولی خاطرم نیست زیاد. ولی در مورد الان میتونم مطمئن باشم. بله نه تنها الان آرزوی مرگ کسی رو دارم بلکه دلم میخواد با دستای خودم خفش کنم. یکی شریعتمداریِ کیهان، یکی بشار اسد. امیدوارم روزی مرگ خفت بار این دو عزیز رو ببینم.

[ATTACH=CONFIG]3325[/ATTACH]

نقل قول: 9. به نظر شما آیا کیفیت زندگی بشر از منظر زمانی درحال صعود بوده یا سقوط؟
کیفیت زندگی؟ کیفیت به نظرم چی میاد؟ در ذهنم میتونم با سطح بهداشت، دسترسی به داده ها و اخبار، سواد و متوسط طول عمر معادلش کنم. پس میتونم بگم بله در حال صعود بوده و هست ظاهرن.

نقل قول: 10. کدامیک از این دو را دستاورد مهم‌تری برای بشر تلقی می‌کنید: هنر، یا دانش؟

دوست ندارم به زبانی تکراری بگم هر دو لازم و ملزوم همند. از نظر من دانش جایگاه بالاتری نسبت به هنر داره. اندکی بالاتر. اگر منظور از دانش همون علم یا ساینس باشه تقریبن در این نظرم مطمئن هستم. چرا که هنر هم امروزه فلسفه ای داره و علومی رو برای خودش دست و پا کرده. برای نمونه هنر موسیقی امروز دیگه به طور سنتی و سینه به سینه تدریس نمیشه. بلکه به طور دانشیک گسترده میشه. امروز چیدمان یک سالن اپرا، جایگاه سازها، ساختمان سالن و همه چیز از دانش برمیاد. تئوری موسیقی در خودش نظم های ریاضی وار ظریفی داره که شما رو کم کم مجذوب خودش میکنه.
نقل قول: 11. آینده‌ی نزدیک جهان و ایران را از منظری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چگونه می‌بینید؟

پرسش بسیار سختی است البته. من تحلیلگر این مسائل نیستم ولی دیدگاه خودمو بیان میکنم. قبلن بگم که منظور من از آینده نزدیک، 30 سال هست. چون نمیدونم آینده نزدیک چه معنایی میده.

به نظر من ایران در زمینه ی سیاسی در این مدت تغییر بزرگی نخواهد کرد. یعنی رژیم همچنان (به احتمال زیاد) سر کار خواهد بود. از طرفی خاورمیانه بزرگ این قضیه رو لازم داره که شرورها در این منطقه یکی یکی از بین برند. من فکر میکنم خامنه ای در طی 30 سال آینده از خواهد مرد و البته در زمان زندگیش هرجا لازم باشه یک نرمش قهرمانانه انجام میده تا طرح خاورمیانه بزرگ عملی نشه. ولی پس از مرگش چه بر سر ایران میاد رو من زیاد ایده ای ازش ندارم ولی همونطور که گفتم فکر نمیکنم تغییر بزرگی رخ بده.

در زمینه اجتماعی و فرهنگی البته تغییرات گسترده خواهند شد. من فکر میکنم بچه های الان در زمانی که به سن دانشگاه و جفت گیری برسند بسیار با ماها فرق خواهند کرد و نرم های جامعه عوض خواهد شد. به خصوص در شهرهای بزرگ. وضعیت اجتماعی ایران رو به نزول خواهد رفت. فرهنگ ایرانی هر روز تخمی تر خواهد شد. انواع خیانت در امانت، در شراکت، در زندگی زناشویی و غیره بیشتر خواهد شد. دزدی و اختلاس و پدرسوختگی و کلاه گذاشتن سر هم و راه ندادن به هم در رانندگی و مایه کاری آینده ی نزدیکی هست که من برای جامعه بخت برگشته و فلک زده مملکتمون میبینم و البته همش و همش و همش زیر سر اسلام نکبت بار هست.

در مورد اوضاع سیاسی جهان هم تغییری رو پیش بینی نمیکنم. جهان بعد از جنگ دوم تغییرات زیاد و عمده ای رو دیده که دیگه مقدار این تغییرات دارند به سمت صفر میل میکنند.

نقل قول: 12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمان‌های خود جانتان را به خطر بیاندازید؟

تا چه باشد. به طور کلی خیر. مهمترین اصل به نظر من در مبارزات سیاسی یا حتی نظامی، اصلا بقاء هست. باید اول خودتون رو از خطر حفظ کنید و جان خودتون رو نجات بدید. من با این ایده ی اسلامیستی زیاد موافق نیستم. ولی خب ممکنه آرمان من روزی دفاع از ناموس و خانواده ام یا حتا خانواده کس دیگری باشه. که البته کمابیش برام اتفاق افتاده. در اونصورت بله ممکنه جانم رو در معرض خطر قرار بدم.

نقل قول: 13. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمان‌های خود جان دیگران را به خطر بیاندازید؟

فکر نمیکنم. خیر. این با اون دو شرطی که من در زمینه اخلاق برای خودم دارم تضاد داره. من در زمینه اخلاق نمیگم بایدها چه هستند. من فقط دو نباید دارم که تازه یکیش هم خیلی جدی نیست.

نقل قول: 14. آیا مذهب و دانش را آشتی‌پذیر می‌دانید؟

مذهب و دانش. عطف این دو به هم منو یاد پیتزای قرمه سبزی میندازه.

نقل قول: 15. آیا به وجود فضای سیاسی سالم باور دارید یا اساسا برای این عرصه از زندگی اجتماعی اعتباری قائل نیستید؟

خیلی از این پرسش ها برای من گنگ هستند. به همین خاطر اول باید تعریفشون کنم. فضای سیاسی اگر منظورتون فهم و درک و گفتگوهای اجتماع از موضوعات سیاسی باشه و منظورتون از سالم، راست و صحیح بودن اخبار و اطلاعات باشه خیر. به نظر من یه جامعه رو نمیشه با راستی و حقیقت اداره کرد. این یکی از دروغ هایی هست که به نظر من اخلاقی ست.

یک بابایی گفته که سیاست زدگی برابر با دروغ زدگی ست. البته من نمیگم همیشه سیاست دروغ هست. بلکه میگم برخی مسائل هستند که از نظر سیاسی درست نیست راستش رو بیان کنند.

نقل قول: 16. آیا با نقوش سنتی زن و مرد در جامعه موافق هستید؟

اینکه زن در منزل بمونه و بزاید و منزل داری کنه و مرد بره بیرون کار کنه برای خانم؟ خیر. به نظر من زن و مرد یکی هستند از همه نظر. تفاوت های فیزیکیشون نمیتونه منجر به این بشه که یکی برتری بر دیگری داشته باشه. هر دو به یک اندازه در زندگی باید نقش داشته باشند. من دوست ندارم همسرم در منزل بمونه از صبح تا شب و از بیکاری به فکر روش های نوین و جدید برای خرج کردن حاصل تلاش های من بیفته. زن و مرد یک موجود هستند. هر دو انسان هستند. هر دو با هم یک خانواده رو تشکیل میدهند. دختر خاله های من تفکرشون این بود که شوهر کنند راحت شوند! چون در خونه خیلی کمک مادرشون میکردند. الان شوهر کردند و راحت شدند واقعن. کار خونشون به اندازه خونه دو نفره کم شده. بچه هم که ندارند بعضیاشون. خب این جز کون گشادی نیست و البته همون نقش سنتی زن و مرد در اجتماع.

نقل قول: 17. کدام ورزش، غذا، سبک موسیقی و ژانر سینمایی را ترجیح می‌دهید؟

من علاقمند به ورزش های رزمی هستم. چند سالی هم هست یکیشون رو پی میگیرم. ورزش من این هست الان:

YouTube - STREET FIGHT REAL SELF DEFENSE

در مورد غذا باید بگم که خیلی خوش خوراک هستم و تقریبن همه غذاها رو میخورم. ولی خب برای صبحانه ترجیح میدم یک دست کله پاچه بزنم.

[ATTACH=CONFIG]3326[/ATTACH]

برای ناهار باقالی پلو با گوشت.

[ATTACH=CONFIG]3327[/ATTACH]

و برای شام سالاد ماکارونی E105

[ATTACH=CONFIG]3328[/ATTACH]
نقل قول: 17. کدام ورزش، غذا، سبک موسیقی و ژانر سینمایی را ترجیح می‌دهید؟

من همه جور موسیقی رو دوست دارم. کلن از موسیقی خیلی خوشم میاد. ولی در زمینه تجربی خودم موسیقی کلاسیک غرب رو کار کردم در یکی از سازهای غربی. ولی به طور کلی موسیقی که در اون اثری از folk pop ، country ، country rock و اینها باشه رو خیلی میپسندم. نمونه ای از موسیقی های مورد علاقه من:

Jamendo - GONE LIKE THE WIND by Necessary Road
Emotional Winter - Anathema MP3 download
Exfm

فیلم سینمایی هم بیشتر طرفدار درام، بیوگرافی و تاریخی هستم. در کل فیلم های سینمایی که شمه ای از واقعیت درشون هست رو خیلی بیشتر میپسندم.

نقل قول: 18. نظرتان پیرامون فمینیسم، کمونیسم و لیبرالیسم چیست؟

نظرم نسبت به فمینیسم خوب نیست. من این دسته بندی ها رو قبول ندارم. زن ستیزی و مرد ستیزی. دفاع از حقوق یک جنس. نه. همه اینها در یک زندگی مشترک که برای خودمون بنا کنیم حل خواهد شد. در زندگی مشترک دیگه بحث زن و مرد نیست. هر دو تلاش میکنند خانواده رو سر پا و زنده نگه دارند. هر کسی به روش خودش. این صف بندی ها به نظر من در حال حاضر از مغز دختران ترشیده تراوش میکنه که میخوان انتقام از مردان بگیرند که کسی نیومده خواستگاریشون E414

در مورد کمونیسم نظر من به شدت منفی هست. کمونیسم یعنی بی عدالتی برابر. بیشتر:
مناظره میان مزدک بامداد و کورش بی‌خدا در باره ی سوسیالیسم و کاپیتالیسم

لیبرالیسم ولی آرمان من هست. هیچ چیز در یک جامعه مهمتر و بالاتر از آزادی فردی در چارچوب اخلاق نیست. هر دستاورد سیاسی و اجتماعی دیگری در سایه همین لیبرالیسم ممکن خواهد بود. من از کسانی که مدعی و خواهان آزادی فکر و اندیشه هستند ولی در عمل با لیبرالیسم مخالفت میکنند تعجب میکنم. از این آدمها زیاد هستند در جامعه ایرانی. در همین انجمن حتا. چطور میشه در اندیشه و فکر که البته پیش نیاز عمل و فعلیت هست موافق آزادی بود، ولی به محض اینکه نوبت عمل رسید آزادی رو خطا دونست؟ اصلن با این وجود چطور آزادی فکر و اندیشه خودش قابل توجیح هست؟

نقل قول: 19. اگر وادار به برگزیدن یکی از ادیان ابراهیمی بشوید کدام را انتخاب می‌کنید؟

امیدوارم اینطور نشه ولی فکر میکنم همین اسلام رو انتخاب کنم. نه به این خاطر که بهتر از بقیه هست. به این خاطر که بهتر میشناسمش ولی بهتر از پسش برمیام! روش معامله با خدا رو یعنی بهتر بلدم در اون E412

نقل قول: 20. اگر بنا بود در جزیره‌ای دورافتاده تنها بمانید، و حق انتخاب یک آلبوم موسیقی، یک فیلم و یک کتاب را داشتید، کدام‌ها را برمی‌گزیدید؟

آلبوم کویر باور از حبیب
آلبوم کویر باور حبیب

اگر فیلم منظور سریال باشه قطعن دایی جان ناپلئون ولی اگر سینمایی باشه "The Shawshank Redemption"
The Shawshank Redemption (1994) - IMDb

کتاب؟ قطعن و بی درنگ شاهنامه.

نقل قول: 21. بدترین و بهترین ویژگی خود را چه می‌دانید؟

بدترین این هست که در رانندگی خیلی عصبی هستم. من به شدت از بد روندن جماعت عصبی میشم. مثلن وقتی سر کوچه ای هستم و منتظرم مسیر اصلی ترددش باز بشه تا بتونم وارد خیابان اصلی بشم، یک تاکسی پشتم هست و با اینکه میبینه جلوم بستست ولی چون فکر میکنه به دلیل کار کردن در خیابون، این خیابون مالِ باباشه برام بوق میزنه خیلی خیلی عصبانی میشم. حتا ممکنه واکنش هم نشون بدم. یا وقتی با سرعت مجاز داری در اتوبان میری، یک یابویی میاد پشت سرت چراغ میزنه که برو کنار! خب تو که سرعتو رد کردی، از راستم سبقت بگیر خب! ولی خب این به خودی خود که بد نیست. بدی من اینه که واکنش نشون میدم. این واکنش از دست و بال تکون دادن تا تکه پروندن متغیر هست.

ولی بهترین ویژگیم اینه که عصبانیت و دلخوری و ناراحتیم زود برطرف میشه. من بارها با دوستان و آشنایان بحث و دعوا داشتم ولی ضرف دقایقی از یادم میره واقعن. من خیلی طرفدار دوستی و آرامش هستم. امروز اگر بدترین بحث ها رو هم با کسی بکنم، در مدت کوتاهی آماده هستم باهاش دوستیمو شروع کنم.

نقل قول: 22. بدترین و بهترین ویژگی نوع بشر را چه می‌دانید؟

بدترین ویژگی بشر پیر شدن هست به نظر من. کاش میشد جلوی این روند پیری رو گرفت.

بهترین ولی از نظر من قوه ی فاهمه هست. ممکنه روزی با همین قوه ی فاهمه و ذهن بشه جلوی اون بالایی رو گرفت!
نقل قول: 23. اگر می‌توانستید سه چیز را در جهان تغییر بدهید، آن سه چیز چه می‌بودند؟
این شاید بهترین پرسش این مجموعه باشه. این سه چیز از نظر من اینها هستند:
  1. فقر و بی پولی: فقر درجه پایین تری نسبت به بی پولی داره ولی من حتا اگر کسی فقیر هم نباشه دلم نمیخواد بی پول باشه.
  2. حکومت های ایدئولوگ، خصوصن دینی.
  3. توانایی بشر در خیانت.

نقل قول: 24. همنشینی با آدم‌های مشابه خودتان را ترجیح می‌دهید یا با اشخاص متفاوت؟
متفاوت ممکنه متضاد من هم معنی بده. نه من با آدمها متفاوت از خودم زیاد نمیتونم بسازم. زیاد نمیتونم کنار یک آدم مذهبی بشینم. یک کس نزدیکی به من هست که ناچارم بعضی وقت ها وجودش رو تحمل کنم. این آقا وقتی نشستیم پیش هم مثلن چایی هم که میارن هی شروع میکنه از خواص چایی گفتن و تهش ربطش میده به خدای دانا و توانا. تلویزیون طبیعت رو نشون میده ربطش میده به خدا. من در کنار این فرد ناچارم فیلم بازی کنم. ناچارم خودم نباشم. تاییدش نمیکنم ولی خب نمیتونمم باهاش بحث کنم. این مدل بحث ها در جمع خانوادگی و حتا دوستان زیاد نتیجه خوشی نداره. من از این نفاقی که روی چهرم میشینه متنفرم. عاملش هم همین حکومت ننگین اسلامیه که جامعه رو طوری تربیت کرده که اگر کسی مسلمان نباشه به قول کسرا روش تف بندازند. من ترجیح میدم با آدمهای بی دین مثل خودم همنشینی کنم. اینجوری زندگی برام لذت بخش تر هست. عطاهای معاشرت با فکر متضاد رو در همین تالارها و انجمن و وبلاگ و فیسبوک جمع آوری میکنم. همین وب نویسی و فاروم نویسی برام کاقیه.

نقل قول: 25. دیدگاه شما پیرامون مرگ چیست؟

من زیاد به مرگ فکر نمیکنم. تا چند سال پیش که آدمی مذهبی بودم از مرگ ترسی نداشتم ولی الان ترسم بیشتر شده. چرا که الان زندگی برام با معنی و زیبا هست. این فرصتی که طبیعت بهم داده رو دوست ندارم از دست بدم. لذت های زندگی رو دوست ندارم نداشته باشم. من زمانی که مذهبی بودم اصلن هر روز به این فکر میکردم که امروز ممکنه بمیرم. ولی الان اصلن به مرگ فکر نمیکنم چرا که دوستش ندارم. ولی خب اینو هم میدونم که خواه ناخواه به سراغم میاد. ولی امیدوارم وقتی بیاد که به سن بالایی رسیده باشم و لذت هایی که میخواستم رو برده باشم. به قول معروف "آدمی زاد تخم مرگ است".

نقل قول: 26. پنج چیز که بدون آنها نمی‌توانید زندگی بکنید را نام ببرید.

  1. ورزش: من بدون ورزش بسیار کسل، بداخلاق، و کوفته هستم. ورزش رو هرگز نمیتونم نداشته باشم.
  2. موبایل: من با موبایلم دنیا رو دم نظرم دارم. این موبایل منشی تلفنی، یادآور، راهنما و خلاصه وردست من هست.
  3. سکس: بدون سکس زندگی محال هست. من یک استاد تربیت بدنی داشتم که در مورد سکس چشم و گوش منو خیلی باز کزد. در کلاس او بود که فهمیدم انسان سالم سکس مرتب و منظم نیاز داره و سکس عامل از بین رفتن بسیاری از ناراحتی ها و بداخلاقی هاست.
  4. تفریح و گردش با دوستان یا خانواده: من بسیار گردشی و اهل تفریح هستم. تابستان تقریبن هر هفته یک پیک نیک داشتم. بدون تفریح زندگی برام ملال آور هست. شده یک خیابان گردی و یک بستنی خوردن. باید با دوستانی که عاشقشون هستم بیرن برم و لذت ببرم وگرنه زندگی برام سخت میشه و بعد از چند روز بسیار خسته و ناراحت میشم.
  5. ماهواره: من بدون ماهواره و سه چهار شبکه ای که سرشون به تنشون میرزه نمیتونم خونه بمونم. اگر چند روز این شبکه ها رو نبینم احساس کمبود میکنم.

نقل قول: 27. سگ‌دوست هستید یا گربه‌دوست؟

فکر نمیکنم این دو نقیض هم باشند که "یا" آوردید. من کلن حیوانات رو خیلی خیلی دوست دارم. هرجا حیوانی ببینم سعی میکنم بهش نزدیک بشم. البته گربه چون در تهران خیلی زیاد هست طبیعتن با گربه ها رابطه بهتری دارم. ولی سگ رو هم که دوست باوفای انسان هست خیلی دوست دارم. من عاشق حیوانات هستم و مثلن اگر بهشون غذا بدم همون احساسی رو دارم که اگر به یک بچه دستفروش کنار خیابان غذا بدم.

نقل قول: 28. انتظار و امید وجود چه پرسشی(ها) را در این مجموعه داشتید که آنرا نمی‌بینید، خودتان آن‌(ها) را مطرح بکنید و پاسخ بدهید.

این یک صندلی داغ هست. من انتظار داشتم پرسش های چالشی تر و خصوصی تری در اینها باشه. بعضی از این پرسش های موجود اصلن معنایی برای خواننده نداره. مثلن همون پرسش یکم. اینها مگر اینکه برای پرسشگر مهم باشند. وگرنه خواننده که زیاد با اینها کاری نداره.

سپاس از شما [MENTION=48]Russell[/MENTION] گرامی و دوست قدیمی.
کوروش گرامی، با درود به شما، اینهم پرسش‌های من:

از چه میوه‌هایی خوشتان می‌آید؟
غذاهای پختنی را بیشتر دوست دارید یا غذاهای سرخ‌کردنی؟
آیا حاضرید برای نجاتِ خویش التماس کنید و به دست و پای کسی بیوفتید؟
از نظر شما بهترین کشور برای زندگی مکردن کدام است؟
نظرات و شخصیتِ کدام فلاسفه و نویسندگان را بیشتر دوست می‌پسندید؟
نظرتان در مورد آنارشیسم؟
چه زمان نبودن‌تان را به بودن‌تان ترجیح می‌دهید؟
نظرتان در مورد نیچه چیست؟
نظرتان به کدام کاربران دفترچه نزدیک‌تر است؟ (سه تن را می‌توانید انتخاب کنید)
رابطه‌تان با پدرتان بهتر است یا مادرتان؟
فرض کنید یکی از دوستان‌تان(دوست نزدیک) دچار بحران فلسفی شده و تصمیم دارد خودکشی کند، آیا سعی می‌کنید او را منصرف کنید یا اینکه به خود می‌گویید که ربطی به من ندارد و یا اینکه به او کمک می‌کنید بهترین راه را برای خودکشی بیابد؟
چه شغلی را بیش از همه دوست می‌دارید؟
زندگی ایده‌آل برای‌تان چه زندگی‌ای است؟
ایا سرزمین ایران را دوست دارید؟
Dariush نوشته: کوروش گرامی، با درود به شما، اینهم پرسش‌های من:
درود بر شما داریوش عزیز. باید اعتراف کنم که پرسش های شما مثل افکارتون و سایر نوشته هاتون به نسبت پیچیده هستند :e405:

Dariush نوشته: از چه میوه‌هایی خوشتان می‌آید؟
میوه دوست دارم. ولی سرآمد میوه ها به نظرم انبه هست. من در تابستان روزی یکی دو انبه میخورم. انقدر میخورم که بعد از مثلن یک ماه دیگه زده میشم و تا سال بعد دیگه نمیخورم! افراط و تفریط.

Dariush نوشته: غذاهای پختنی را بیشتر دوست دارید یا غذاهای سرخ‌کردنی؟
سرخ کردنی مزه بهتری داره ولی همونطور که گفتم در مورد غذا ایرادگیر و بدقلق نیستم. ضمن اینکه من به این سنی که رسیدم دیگه یاد گرفتم بعضی کارها رو نه به خاطر خوشایند خودم، بلکه به خاطر حفظ سلامتی و تندرستی باید انجام بدم. از جمله پرهیزهای غذایی و خوردن غذاهای پختنی و اینها.

Dariush نوشته: آیا حاضرید برای نجاتِ خویش التماس کنید و به دست و پای کسی بیوفتید؟
احتمالش رو میدم بله. همونطور که گفتم، به نظر من حفظ جان خود از همه چیز مهمتره. فرض کنید منو دستگیر کنند و در بازداشتگاه اطلاعات بخواند چوب به ماتحتم کنند. خب من در یک لحظه نه تنها مسلمان میشم، بلکه جلوشون خطبه هم براشون میخونم. فکر نمیکنم خون من از خون گالیله رنگین تر باشه. او هم توبه کرد و ادعاش رو پس گرفت. خب اگر با یک جمله به سادگی میشه از زندگی خودم دفاع کنم، چرا نباید این کارو بکنم؟ مگه با توبه گالیله زمین از حرکت ایستاد؟

من موافق اینم که در نبرد باید امروز زنده ماند و فردا کشت. چه بسا زندگی اون بابایی که امروز زندگی منو به دستش گرفته فردا در دست من بیفته.

Dariush نوشته: از نظر شما بهترین کشور برای زندگی مکردن کدام است؟
کشور ایده آل من برای زندگی امریکاست. ولی به شرطی که از ابتدا اونجا به دنیا میومدم. ما اسیر جبر جغرافیایی هستیم به قول محسن نامجو. بنابر این تا حدی محدودیم، یعنی مختار نیستیم. حال که در ایران به دنیا اومدم، ناچارم به دلایل زیادی اینجا بمونم. ولی اگر باز هم قرار باشه مهاجرت کنم میرم به سرزمین گنگسترها.

Dariush نوشته: نظرات و شخصیتِ کدام فلاسفه و نویسندگان را بیشتر دوست می‌پسندید؟
من از بین فلاسفه بسیار به هیوم علاقمندم. به نظر من فلسفه از بعد از هیوم دچار دگرگونی بزرگی شد. روش استدلالی او و فلسفه تجربی او باعث تغییر در بسیاری نگرش ها شد. هیوم به نظر من یک فیلسوف بسیار بسیار باهوش بوده. نه تنها دیدگاه او و روش وی تا حدی نو و تابو شکن بود، بلکه نتایجی که از دیدگاهش میگرفت رو من خیلی خیلی میپسندم و بهتر بگم متحرم از اونها.
صفحات: 1 2 3 4 5