11-12-2013, 03:36 AM
sonixax نوشته: حکومت اکثریت مشروع است ، مقبول هم هست ولی لزومن اخلاقی و درست نیست .گرامی اخلاقی بودن همان مشروع بودن است دیگر، مگر "مشروعیت" بار ارزشی خودش را از جایی جز اخلاق گرفته است؟
مردم یک جامعه میتوانند به حقوق بشر التزام نداشته باشند و حکومتی که حقوق بشر را به رسمیت نمیشناسد هم سر کار بیاورند، چنین حکومتی هم مشروع است و هم مقبول .
بگذارید یک مثال دیگر بزنم ، من مخالف سرسخت کمونیسم هستم و هرگز هم در هیچ رفراندوم یا رای گیری به نظام کمونیستی رای نمیدهم .
ولی اگر فردا مردم ایران بیایند و 99% بگوند ما یک نظام کمونیستی میخواهیم باید آن نظام در ایران پیاده شود و مادامی که این توازن (توافق اکثریت) وجود داشته باشد باید سیستم کمونیستی بماند .
سه دهه پیش مردم ایران با اکثریت مطلق (با فرض سالم بودن رفراندوم) به جمهوری اسلامی رای دادند، آن زمان جمعیت ایران 35 میلیون بود . یکی دو میلیون از این جمعیت در جنگ کشته شدند و بسیاری هم به خاطر اعدام انقلابی و بیماری و کهولت سن مردند . اکنون جمعیت ایران 77 میلیون است ! یعنی بیش از دو برابر جمعیت ایران در زمان رفراندوم . پس برای اینکه ببینیم آیا جمهوری اسلامی هنوز مشروع است و اکثریت خواهانش هستند باید یک همه پرسی دوباره انجام بگیرد .
مساله خواست اکثریت روشن است ! حال برای اینکه حق و حقوق اقلیت پایمال نشود ما یک سری قوانین هم تنظیم میکنیم که تنظیم این قوانین درست و خوب و اخلاقی ولی بایسته و اجباری بر خلاف نظر اکثریت نیست .
برای همین سوای شکل حکومت قانون اساسی هم مورد همه پرسی قرار میگیرد .
خوراندن خواست اقلیت به اکثریت نتایج فاجعه بار تری در پی دارد نتایجی نظیر آنچه امروز در سوریه در جریان است .
دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت همواره شکل بهتری بوده نسبت به دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت .
فراموش نکنید که تمام مثالهای مهربد اشاره دارد به این مساله که اگر 90% بخواهند 10 را سلاخی کنند و اکثریت بروند اقلیت را از ماتحت دار بزنند و ...
در دنیای واقعی شانس اتفاق افتادن چنین چیزی نزدیک به صفر است و اگر اتفاق بیوفتد ما بقی دنیا (اکثریت بشریت) در برابرش قد علم میکند . اگر بحث یک مساله غیر اخلاقی خواست اکثریت مطلق مردمان زمین باشد (که شانس اتفاق افتادنش را خودتان حساب کنید) خواه نا خواه آن اقلیت یا از بین میروند ! یا اگر قدرت و تکنولوژی و ... داشته باشند شمار بسیار بیشتری نسبت به آن اقلیت از هر دو طرف کشته میشوند که بسی فاجعه بار تر است .
در یک نظام دموکراتِ لیبرال هم بحث تنها محدود به خواست اکثریت نمیشود بلکه امنیت جان و مال و زندگی و آزادی افراد چه اقلیت چه اکثریت تضمین شده ، که البته همین نظام هم با رای و خواست اکثریت سر کار آمده .
کره شمالی خواسته اکثریت مردمانش نیست! این را میشود از وحشت حاکمینش مبنی بر برگزاری یک رفراندوم بهش پی برد .
شوروی را هم دیدیم که اکثریت جامعه اش خواستارش نبوند و برای همین تکه پاره شد و به آن همه کشور نوپا تقسیم شد و مردم هم در آن کشورها پس از استقلال جشن و پایکوبی کردند .
بنگرید به روسیه امروز که بزرگترین سرزمین واحد بازمانده از شوریست ! 143 میلیون جمعیت دارد .
برخی کشورهای استقلال یافته :
اوکراین 44 میلیون
بلاروس 10 میلیون
ارمنستان 3.2 میلیون
گرجستان 4.5 میلیون
استونی 1.2 میلیون
لیتوانی 3.9 میلیون
مولدوا 3.5 میلیون
آبخاز 200 هزار نفر !
آذربایجان 10 میلیون
قزاقستان 16 میلیون
قرقیزستان 5.5 میلیون
تاجیکستان 8 میلیون
ترکمنستان 5 میلیون
ازبکستان 30 میلیون
این فهرست شامل لهستان و چک و رومانی و اینها نمیشود خواستید جمعیت آنها را هم اضافه کنید .
میبینید که جمعیت این کشورها شامل اکثریت میشود (البته جمعیتشان به روز محاسبه شده و من گمان میکنم که در سال 91 که شوروی از هم پاشید هم نسبت تقریبن همین بوده)
در مورد کوبا من اطلاع درستی ندارم ولی اگر خواست اکثریت کوبای فعلی باشد به بنی بشری مربوط نیست و آنهایی که نمیخواهند خوب آن را ترک میکنند . البته اگر همان اکثریت با تک تیر انداز لب مرز منتظرشان نباشند !
تمام تئوریسین های سیستم های حکومتی هم مشروعیت حکومت مورد نظر خود را با اخلاق توجیه می کنند، و تفاوت تئوری ها از تفاوت نگاه به اخلاق (یا دانشی که از آن چنین اخلاقی توسط تئوریسین ها نتیجه گیری می شود) نشات می گیرد.
"حقوق طبیعی انسان ها"، مندرج در اعلامیه حقوق بشر هم سیستم اخلاقی خردمندانه ای (اما از نظر من ناقصی) را پیشنهاد می کند که فکر می کنم ما همه آن را قبول داریم (البته انگار شما قبولش ندارید و فکر می کنید می شود حقوق بشر را به بهانه موافق نبودن/مخالف بودن اکثریت تعطیل کرد).
در نهایت نتیجه ای که من می گیرم این است که حکومت مشروع نباید ناقض حقوق بشر باشد و در عین حال از نقض آن در حد توان جلوگیری کند.
سخنان شما درباره فاجعه بارتر بودن حکومت اقلیت بر اکثریت در این بحث من باشما موضوعیتی ندارد گرامی و نمی دانم چرا به آن می پردازید، ولی می توانم اینگونه در مدعای شما تشکیک ایجاد کنم: در حکومت غیر ملتزم به حقوق بشر اکثریت بر اقلیت، قدرت حکومت بسیار زیاد است و آن را نمی توان با انقلاب ساقط کرد، و حکومت می تواند به کمک سلاح پوپولیسم نسل اقلیت را بدون شنیدن هیچ صدای مخالفی برکند (چنانچه در آلمان نازی و بوسنی و ترکیه و... اتفاق افتاد)، ولی یک اقلیت حاکم خیلی مشکل تر می توانند به چنین کارهای هولناکی علیه اکثریت دست بزنند، و من حداقل نمونه خاصی در تاریخ برایش سراغ ندارم.
مثالهای مهربد هم لازم نیست حتما اتفاق بیفتند (هر چند که چیزی شبیه آنها در آلمان نازی و بوسنی و ترکیه و چین و ... اتفاق افتاده)، برای نشان دادن نقص تئوری نمی ایستند تا فاجعه خودش رخ بدهد، همین مثال ها و آزمایش های ذهنی را باید قبل از دست زدن به هر اقدامی درباره حکومت (و اقدام به عملی کردن هر طرح دیگری) انجام داد.
در مورد مثال ها هم باید بگویم که در مثل مناقشه نمی کنند، در مورد ونزوئلا که انتخاباتش ناظر بین المللی داشت و همه آن را قبول داشتند که دیگر جای مناقشه نیست؟
در مورد شوروی، شما همان شوروی زمان لنین dh استالین را در نظر بگیرید، در مورد کره شمالی که تصاویر مردم موقع مرگ رهبرشان نشان از اندوه فراوانشان داشت و در کشوری که به مغز مردمش چیزی جز خوبی رهبرشان و حکومتشان در وارد نمی شود، خروجی مغزشان معلوم است که چیست!
کوبا را هم که در انتخاباتش کاستروها پیروز می شده اند و می شوند ولی از وضعیت نظارت بین المللی در آنها خبر ندارم. دلیلی ندارد که فکر کنیم با این سطح از رفاه اجتماعی و برابری در کوبا در انتخابات ها تقلب مهمی صورت گرفته باشد.