11-07-2013, 05:56 PM
حدودا ۷ پاراگراف در جستار خردگرای گرامی؛ کدام فیلسوف با این کیبرد تخمی نوشتم ناگهان همه شان پرید :e408::e108:
تا زمانی که من دوباره حوصله کنم بنویسم اینجا تنها فهرست کسانی که در من تاثیری قابل توجه داشتند را میاورم:
افلاطون(و سقراط)
امپدکلس
دکارت
ولتر
کانت
شوپنهاور
نیچه
ویتگنشتاین
این تنها یک ترتیب تاریخی است. اگر قرار باشد به ترتیب میزان تاثیرگذاری بنویسم:
نیچه
شوپنهاور
کانت
ویتگنشتاین
افلاطون
امپدکلس
ولتر
دکارت
اما....اما این لیست نمیتواند همه ی آنچه که باید را بگوید! مثلا من آیا میتوانم تاثیراتی که اخیرا از هگل گرفته ام را نادیده بگیرم تنها به این سبب که مهملات او مرا بس دلزده کرده؟ تقریبا بدون تاخیر پس از او ویتگنشتاین خوانده ام و بسیار مجذوب و شیفته ی او شده ام؛ یعنی اگر ویتگنشتاین را نمیخواندم احتمالا جایش را در این لیست هگل گرفته بود! همچنین مثلا کسانی چون لاک- استوارت میل-وولف- راسل- لایب نیتز نیز جایگاهی شامخ در نزد من دارند اما به سبب آنکه در فلسفه شان آنچنان که شایسته باشد غور نکرده ام شایسته نمیدانم که بی آگاهی نامشان را در این لیست قرار دهم. (این راسل لامصب هرچه کتابهایش را میخوانی تمام نمیشود من تازه زندگینامه اش را به نصف رسانده ام و حدود ۱۰ کتاب دیگر از او باقیست)
پس از اینها کسانی هستند که نمیتوان براستی گفت که فیلسوفند یا نویسنده: سارتر- کامو- کوندرا- کافکا و دیگران... من از اینها در جوانی بسیار تاثیر گرفته ام چرا که زمانی یک نیهلیست به تمام معنا بودم و همنشینی با من براستی خطرناک بود:))
جای خالی فلسفه سیاسی را چگونه پر میکنید؟ من فلسفه سیاسی را به هیچ رو چیزی جدا از فلسفه نمیدانم و برایش ارزشی والا قایلم چرا که اینجا تقریبا یگانه جاییست که شما برای محتویات نمود بیرونی و قابل مشاهده میابید. اگرچه این شاخه بسیار جوان است اما میتواند اعتبار و اصالتی بیشتر از این روزها داشته باشد. در اینجا من بی هیچ شک و تردیدی بیش از همه کارل مارکس تاثیر گرفته ام و اگرچه شاید جاهایی با او اختلاف نظر داشتم اما هرگز نمیتوانم نبوغ عظیم او را نادیده بگیرم. پوپر و تعدادی از آنارشیستها در جایگاههای بعدی هستند. و اکنون پس از سالها لیبرالیست بودن خود را یک چپ سازش ناپذیر؛ رادیکال و انقلابی میدانم.
در مورد کسانی چون فروید و یونگ چه؟ اینان آیا فیلسوف نیستند؟ از این بزرگان نیز تاثیر گرفته ام.
تا همین جا فعلا باشد تا دوباره انگیزه بیابم و تایپ کنم.
تا زمانی که من دوباره حوصله کنم بنویسم اینجا تنها فهرست کسانی که در من تاثیری قابل توجه داشتند را میاورم:
افلاطون(و سقراط)
امپدکلس
دکارت
ولتر
کانت
شوپنهاور
نیچه
ویتگنشتاین
این تنها یک ترتیب تاریخی است. اگر قرار باشد به ترتیب میزان تاثیرگذاری بنویسم:
نیچه
شوپنهاور
کانت
ویتگنشتاین
افلاطون
امپدکلس
ولتر
دکارت
اما....اما این لیست نمیتواند همه ی آنچه که باید را بگوید! مثلا من آیا میتوانم تاثیراتی که اخیرا از هگل گرفته ام را نادیده بگیرم تنها به این سبب که مهملات او مرا بس دلزده کرده؟ تقریبا بدون تاخیر پس از او ویتگنشتاین خوانده ام و بسیار مجذوب و شیفته ی او شده ام؛ یعنی اگر ویتگنشتاین را نمیخواندم احتمالا جایش را در این لیست هگل گرفته بود! همچنین مثلا کسانی چون لاک- استوارت میل-وولف- راسل- لایب نیتز نیز جایگاهی شامخ در نزد من دارند اما به سبب آنکه در فلسفه شان آنچنان که شایسته باشد غور نکرده ام شایسته نمیدانم که بی آگاهی نامشان را در این لیست قرار دهم. (این راسل لامصب هرچه کتابهایش را میخوانی تمام نمیشود من تازه زندگینامه اش را به نصف رسانده ام و حدود ۱۰ کتاب دیگر از او باقیست)
پس از اینها کسانی هستند که نمیتوان براستی گفت که فیلسوفند یا نویسنده: سارتر- کامو- کوندرا- کافکا و دیگران... من از اینها در جوانی بسیار تاثیر گرفته ام چرا که زمانی یک نیهلیست به تمام معنا بودم و همنشینی با من براستی خطرناک بود:))
جای خالی فلسفه سیاسی را چگونه پر میکنید؟ من فلسفه سیاسی را به هیچ رو چیزی جدا از فلسفه نمیدانم و برایش ارزشی والا قایلم چرا که اینجا تقریبا یگانه جاییست که شما برای محتویات نمود بیرونی و قابل مشاهده میابید. اگرچه این شاخه بسیار جوان است اما میتواند اعتبار و اصالتی بیشتر از این روزها داشته باشد. در اینجا من بی هیچ شک و تردیدی بیش از همه کارل مارکس تاثیر گرفته ام و اگرچه شاید جاهایی با او اختلاف نظر داشتم اما هرگز نمیتوانم نبوغ عظیم او را نادیده بگیرم. پوپر و تعدادی از آنارشیستها در جایگاههای بعدی هستند. و اکنون پس از سالها لیبرالیست بودن خود را یک چپ سازش ناپذیر؛ رادیکال و انقلابی میدانم.
در مورد کسانی چون فروید و یونگ چه؟ اینان آیا فیلسوف نیستند؟ از این بزرگان نیز تاثیر گرفته ام.
تا همین جا فعلا باشد تا دوباره انگیزه بیابم و تایپ کنم.
کسشر هم تعاونی؟!