11-04-2013, 10:18 PM
با درود
شما متاسفانه دوباره مسائلی را مطرح فرمودید که نه تنها از حوزه ی بحث خارج است و بلکه بررسی آنها خود به تنهایی می تواند یک جستار باشد. بسیاری از این مسائل مشترک هستند. برای نمونه کیست که نداند کلاشنیکف AK47 اسلحه مورد علاقه یاقیان و قاچاقچیان و طالبان بوده است؟ دانش اتمی را هم که شوروی بوسیله کار اطلاعاتی و جاسوسی توانست به دست آورد. به وارون ادعاهای شما که شوروی سر در لاک خود مشغول ساختن جامعه بود. در گوشه و کنار جهان هم هرجا مردمی فقیر و بدبخت میدید آنها را گرفتار شعارهای عوامفریبانه و توخالی خود میکرد و با استفاده از نیروی مردم به پیروزی می رسید و به اعتراف حضرتعالی مجبور میشد جورِ آنها را نیز بکشد. اصولن این اخلاقِ همه ی انقلابیون است که پس از به ثمر رسیدن انقلابشان، سرمست و سرخوش از این پیروزی تمایل دارند این خوشی را با جهانیان تقسیم کنند و آن را به همه جا انتشار دهند. پس میبینید که سخنانی که فرمودید، نه تنها سراسر نادرستند بلکه پاسخ های آنها اگر به طور دقیق داده شوند موجب شکست شما خواهند شد. ولی من مایلم از موضوع خارج نشوم. چه اینکه در مورد سایر مسائل بارها بحث کرده ایم و پاسخ گرفته ایم.
سوسیالیسم و یکدست کردن مردم
اینکه در سوسیالیسم هر شغلی جایگاه و اعتبار خود را دارد سخنی بیهوده است. به وارونِ فرافکنی شما در مورد ناآگاهی و هدفِ گوینده (!) از این سخن، که البته روشِ شما در بحث است، این استدلال است که مورد نظر است. روشن است که بخش بزرگی از تفاوت و تمایل افراد به مشاغل گوناگون، تفاوت در عایدی آن مشاغل است. برای نمونه در ایران از قدیم شغل پزشکی به دلیل عایدی بالایش پر طرفدار بود. بفرمایید چطور در جامعه ی سوسیالیستی موهومی مورد نظر شما، مشاغل مختلف دارای "ارزش گوناگون" هستند در حالیکه عایدی یکسان دارند؟ چرا کسی باید 20 سال درس بخواند و سخت کوشش کند تا در نهایت عایدی برابر با کارگر صفرِ درس نخوانده داشته باشد؟ چنین چیزی چطور ممکن است؟
آیا تنها امریکا را نماد کاپیتالیسم می دانیم؟
یک فردِ کنکوری زمانی که برای خود آینده ای تصور میکند، خود را در نهایت موفقیت یا دستکم در حد بالایی از موفقیت میبیند. زمانیکه شما به عنوان یک بیزینسمن برای تجارتتان با یک طراح وبسایت جلسه میکنید، از او می خواهید تضمین کند که در صورت بازدیدهای بالا از وبسایت، این سیستم دچار اختلال نشود. او نیز اطمینان می دهد که الگوریتم ها را به نحوی طراحی می کند تا منطقِ وبسایت در یک زمان با درخواست های متفاوت و بازدیدهای فراوان انعطاف پذیر باشد. به همین طریق نیز زمانی که من برای شما از کاپیتالیسم سخن میگویم، برایتان نشان می دهم که کاپیتالیسم می تواند یک ملت را به چنین حدی از اعتلا برساند. چرا من باید برای شما از کشوری مانند ایران نمونه بیاورم؟ اقتصاد ایران از نظر من اقتصاد سالمی نیست که آن را برایتان مثال کنم تا کارِ شما راحت شود. من از کشورهایی که سوسیالیسم را کنار گذاشته و رو به کاپیتالیسم آورده و سپس موفق شده اند نمونه می آورم. بنابر این بجای گیر دادن به نمونه، به اصلِ گفتگو بپردازید که چرا اوجِ تکامل سوسیالیسم (شوروی) نتوانسته است در مدیریت ملت خود در مقابل اوج تکامل کاپیتالیسم (امریکا) عرض اندام کند؟ ضمنن نفرمودید که آیا اعتقاد دارید که هنوز سوسیالیسمِ واقعی مجال ظهور نیافته است؟
سرمایه در دست دولت
در این مورد در پیک دومم به خوبی توضیح دادم که سرمایه در دست دولت یعنی قدرت در دست دولت. این قدرت علیه مردم است و نه علیه نهاد خارجی. بنابر این دولت را تبدیل به نهادی فراقانونی و توتالیتر می کند. امروزه من بعید میدانم کمتر انسانِ بادانشی یافت شود که اقتصادِ دولتی را بپذیرد. البته ممکن است در جاهای مانندِ تیم احمدی نژاد چنین افرادی را بتوانید مثال بزنید. اقتصاد دولتی دهه هاست امتحان خود را پس داده و در مقابل اقتصاد خصوصی و بازار آزاد نیز پیشرفت ها و پتانسیل هایش را به رخ کشیده. ضمنن مشخص نیست دولت آیا می تواند با سرمایه خود کارآفرینی کند یا خیر. کارآفرینی به شکلِ دولتی چیزی جز استخدامِ دولتی نیست. کارآفرینی به دست افراد و سرمایه گذاران ایجاد می شود. نه دولت.
دولت وامدار سرمایه داران است
اینهم از جمله ی سخنان ارزشمند (!) حضرتعالی است که انصافن به درد قاب کردن می خورد. اگر یک شرکت یا بنگاه اقتصادی به ورشکستگی برسد، دولت ممکن است از طریق خرید سهام، پیش خرید محصول، اعطای وام یا روش های دیگر به آن کمک کند. در همه ی اینها، دولت به دنبال سودآوری خود است. هر قدمی که دولت برای آن بردارد، چندین برابر آن را درو خواهد کرد. از طرفی، با جلوگیری از ورشکستگی این بنگاه، تعدادی شغل در معرض خطر نیز نجات می یابند. البته اینها ممکن است در یک ذهنِ بسته شده با اقتصادِ دولتی، چندان قابل فهم و درک نباشد. من فکر می کنم به همین دلیل است که شما دولت کاپیتالیست را به وارون، خدمتکارِ سرمایه داران میبینید در حالیکه سرمایه داران برای رسیدن به جایگاهشان باید بسیاری چالش های اقتصاد سرمایه داری را حل کنند.
سرمایه داری زندگی مردم را سخت کرده و به همین دلیل مردم از زندگی سختشان به سمت امریکا فرار می کنند
این سخن البته بیشتر شبیه سخنان معتقدان به تئوری توطئه است. خوانندگان خود پاسخ این را می دانند.
کارگران باید در زیان هم شریک شوند؟
این بخش را درست درک نکردید. بخشی از هزینه های یک کار اقتصادی، هزینه های دستمزد است. چنانچه تمام هزینه ها از درآمد کسر شود، باقی مانده یا مثبت خواهد شد یا منفی. اگر منفی شود به معنی زیان است. شما جامعه ای را می خواهید که در آن، کارگر در این باقی مانده شریک باشد. این باقی مانده می تواند منفی هم باشد. پس آیا قبول می کنید که در این باقی مانده منقی نیز شریک باشد؟ بیایید فرض کنیم هزینه ها شامل دستمزد نمی شوند. پس اگر چنانچه باقی مانده بخواهد تقسیم شود، ممکن است باز هم منفی گردد ولی اینبار عایدی کارگران حتا بدون دستمزد اولیه منفی ست. آیا قبول می کنید که این سودِ منفی نیز باید تقسیم شود؟
برد و باخت
بله کارِ اقتصادی یک نوع قمار است که وابسته به دانش و آگاهی قماربازِ آن است. شما ممکن است دیدتان به اقتصاد، دید امام خمینی باشد. ممکن است اقتصاد را مالِ خر بدانید. اقتصاد یک علم است که سال به سال درحال تغییر است. حتی هر سال هم در این رشته جایزه ی نوبل در نظر گرفته می شود. چنانچه دیدِ شما به اقتصاد یک دیدِ جنگلی و بیابانی باشد، من پافشاری بر تغییر این دید ندارم. چه بسا همین دیدِ کیلویی و غیرحرفه ای موجب ورشکستگی اقتصادهای سوسیالیستی و کمونیستی یکی پس از دیگری شده است. مهم در اینجا برای من خوانندگان هستند که البته به خوبی این سامانه را برایشان توضیح داده ام و گمان نمیکنم با تکرار و اصرار به انکار چیزی ثابت و نهایی شود.
سخنان پای منبری و روضه خواندن در دنیا بسیار است. همین جمهوری اسلامی نیز چیزی جز به قول شما آفتابه نساخته ولی پای منبر شاخ امریکا را نیز خم می کند. سوسیالیست های پیشرفته نیز مانند شما پشت کیبورد و قدیمی ترشان پشت میز سخنران و اقتصاددان و مشاور اقتصادی بلندمرتبه ای هستند. مهم اینست که این سخنان و شعارها پشتوانه عملی و کارایی داشته باشند. بنابر این من به عنوان آخرین پرسش از شما می پرسم که آیا معتقدید تئوری سوسیالیسم یک تئوری علمی است؟ اگر علمی است، بفرمایید آیا اعتقاد به این دارید که ابطال پذیر است؟ اگر دارید بفرمایید تاکنون این ابطال انجام شده است یا خیر؟ اگر شده است چرا همچنان کورکورانه از آن دفاع می کنید؟ اگر نشده است بفرمایید اینهمه درماندگی اقتصادهای سوسیالیستی در سراسر دنیا را چرا ابطالِ این نظریه نمی دانید؟
شما متاسفانه دوباره مسائلی را مطرح فرمودید که نه تنها از حوزه ی بحث خارج است و بلکه بررسی آنها خود به تنهایی می تواند یک جستار باشد. بسیاری از این مسائل مشترک هستند. برای نمونه کیست که نداند کلاشنیکف AK47 اسلحه مورد علاقه یاقیان و قاچاقچیان و طالبان بوده است؟ دانش اتمی را هم که شوروی بوسیله کار اطلاعاتی و جاسوسی توانست به دست آورد. به وارون ادعاهای شما که شوروی سر در لاک خود مشغول ساختن جامعه بود. در گوشه و کنار جهان هم هرجا مردمی فقیر و بدبخت میدید آنها را گرفتار شعارهای عوامفریبانه و توخالی خود میکرد و با استفاده از نیروی مردم به پیروزی می رسید و به اعتراف حضرتعالی مجبور میشد جورِ آنها را نیز بکشد. اصولن این اخلاقِ همه ی انقلابیون است که پس از به ثمر رسیدن انقلابشان، سرمست و سرخوش از این پیروزی تمایل دارند این خوشی را با جهانیان تقسیم کنند و آن را به همه جا انتشار دهند. پس میبینید که سخنانی که فرمودید، نه تنها سراسر نادرستند بلکه پاسخ های آنها اگر به طور دقیق داده شوند موجب شکست شما خواهند شد. ولی من مایلم از موضوع خارج نشوم. چه اینکه در مورد سایر مسائل بارها بحث کرده ایم و پاسخ گرفته ایم.
سوسیالیسم و یکدست کردن مردم
اینکه در سوسیالیسم هر شغلی جایگاه و اعتبار خود را دارد سخنی بیهوده است. به وارونِ فرافکنی شما در مورد ناآگاهی و هدفِ گوینده (!) از این سخن، که البته روشِ شما در بحث است، این استدلال است که مورد نظر است. روشن است که بخش بزرگی از تفاوت و تمایل افراد به مشاغل گوناگون، تفاوت در عایدی آن مشاغل است. برای نمونه در ایران از قدیم شغل پزشکی به دلیل عایدی بالایش پر طرفدار بود. بفرمایید چطور در جامعه ی سوسیالیستی موهومی مورد نظر شما، مشاغل مختلف دارای "ارزش گوناگون" هستند در حالیکه عایدی یکسان دارند؟ چرا کسی باید 20 سال درس بخواند و سخت کوشش کند تا در نهایت عایدی برابر با کارگر صفرِ درس نخوانده داشته باشد؟ چنین چیزی چطور ممکن است؟
آیا تنها امریکا را نماد کاپیتالیسم می دانیم؟
یک فردِ کنکوری زمانی که برای خود آینده ای تصور میکند، خود را در نهایت موفقیت یا دستکم در حد بالایی از موفقیت میبیند. زمانیکه شما به عنوان یک بیزینسمن برای تجارتتان با یک طراح وبسایت جلسه میکنید، از او می خواهید تضمین کند که در صورت بازدیدهای بالا از وبسایت، این سیستم دچار اختلال نشود. او نیز اطمینان می دهد که الگوریتم ها را به نحوی طراحی می کند تا منطقِ وبسایت در یک زمان با درخواست های متفاوت و بازدیدهای فراوان انعطاف پذیر باشد. به همین طریق نیز زمانی که من برای شما از کاپیتالیسم سخن میگویم، برایتان نشان می دهم که کاپیتالیسم می تواند یک ملت را به چنین حدی از اعتلا برساند. چرا من باید برای شما از کشوری مانند ایران نمونه بیاورم؟ اقتصاد ایران از نظر من اقتصاد سالمی نیست که آن را برایتان مثال کنم تا کارِ شما راحت شود. من از کشورهایی که سوسیالیسم را کنار گذاشته و رو به کاپیتالیسم آورده و سپس موفق شده اند نمونه می آورم. بنابر این بجای گیر دادن به نمونه، به اصلِ گفتگو بپردازید که چرا اوجِ تکامل سوسیالیسم (شوروی) نتوانسته است در مدیریت ملت خود در مقابل اوج تکامل کاپیتالیسم (امریکا) عرض اندام کند؟ ضمنن نفرمودید که آیا اعتقاد دارید که هنوز سوسیالیسمِ واقعی مجال ظهور نیافته است؟
سرمایه در دست دولت
در این مورد در پیک دومم به خوبی توضیح دادم که سرمایه در دست دولت یعنی قدرت در دست دولت. این قدرت علیه مردم است و نه علیه نهاد خارجی. بنابر این دولت را تبدیل به نهادی فراقانونی و توتالیتر می کند. امروزه من بعید میدانم کمتر انسانِ بادانشی یافت شود که اقتصادِ دولتی را بپذیرد. البته ممکن است در جاهای مانندِ تیم احمدی نژاد چنین افرادی را بتوانید مثال بزنید. اقتصاد دولتی دهه هاست امتحان خود را پس داده و در مقابل اقتصاد خصوصی و بازار آزاد نیز پیشرفت ها و پتانسیل هایش را به رخ کشیده. ضمنن مشخص نیست دولت آیا می تواند با سرمایه خود کارآفرینی کند یا خیر. کارآفرینی به شکلِ دولتی چیزی جز استخدامِ دولتی نیست. کارآفرینی به دست افراد و سرمایه گذاران ایجاد می شود. نه دولت.
دولت وامدار سرمایه داران است
اینهم از جمله ی سخنان ارزشمند (!) حضرتعالی است که انصافن به درد قاب کردن می خورد. اگر یک شرکت یا بنگاه اقتصادی به ورشکستگی برسد، دولت ممکن است از طریق خرید سهام، پیش خرید محصول، اعطای وام یا روش های دیگر به آن کمک کند. در همه ی اینها، دولت به دنبال سودآوری خود است. هر قدمی که دولت برای آن بردارد، چندین برابر آن را درو خواهد کرد. از طرفی، با جلوگیری از ورشکستگی این بنگاه، تعدادی شغل در معرض خطر نیز نجات می یابند. البته اینها ممکن است در یک ذهنِ بسته شده با اقتصادِ دولتی، چندان قابل فهم و درک نباشد. من فکر می کنم به همین دلیل است که شما دولت کاپیتالیست را به وارون، خدمتکارِ سرمایه داران میبینید در حالیکه سرمایه داران برای رسیدن به جایگاهشان باید بسیاری چالش های اقتصاد سرمایه داری را حل کنند.
سرمایه داری زندگی مردم را سخت کرده و به همین دلیل مردم از زندگی سختشان به سمت امریکا فرار می کنند
این سخن البته بیشتر شبیه سخنان معتقدان به تئوری توطئه است. خوانندگان خود پاسخ این را می دانند.
کارگران باید در زیان هم شریک شوند؟
این بخش را درست درک نکردید. بخشی از هزینه های یک کار اقتصادی، هزینه های دستمزد است. چنانچه تمام هزینه ها از درآمد کسر شود، باقی مانده یا مثبت خواهد شد یا منفی. اگر منفی شود به معنی زیان است. شما جامعه ای را می خواهید که در آن، کارگر در این باقی مانده شریک باشد. این باقی مانده می تواند منفی هم باشد. پس آیا قبول می کنید که در این باقی مانده منقی نیز شریک باشد؟ بیایید فرض کنیم هزینه ها شامل دستمزد نمی شوند. پس اگر چنانچه باقی مانده بخواهد تقسیم شود، ممکن است باز هم منفی گردد ولی اینبار عایدی کارگران حتا بدون دستمزد اولیه منفی ست. آیا قبول می کنید که این سودِ منفی نیز باید تقسیم شود؟
برد و باخت
بله کارِ اقتصادی یک نوع قمار است که وابسته به دانش و آگاهی قماربازِ آن است. شما ممکن است دیدتان به اقتصاد، دید امام خمینی باشد. ممکن است اقتصاد را مالِ خر بدانید. اقتصاد یک علم است که سال به سال درحال تغییر است. حتی هر سال هم در این رشته جایزه ی نوبل در نظر گرفته می شود. چنانچه دیدِ شما به اقتصاد یک دیدِ جنگلی و بیابانی باشد، من پافشاری بر تغییر این دید ندارم. چه بسا همین دیدِ کیلویی و غیرحرفه ای موجب ورشکستگی اقتصادهای سوسیالیستی و کمونیستی یکی پس از دیگری شده است. مهم در اینجا برای من خوانندگان هستند که البته به خوبی این سامانه را برایشان توضیح داده ام و گمان نمیکنم با تکرار و اصرار به انکار چیزی ثابت و نهایی شود.
سخنان پای منبری و روضه خواندن در دنیا بسیار است. همین جمهوری اسلامی نیز چیزی جز به قول شما آفتابه نساخته ولی پای منبر شاخ امریکا را نیز خم می کند. سوسیالیست های پیشرفته نیز مانند شما پشت کیبورد و قدیمی ترشان پشت میز سخنران و اقتصاددان و مشاور اقتصادی بلندمرتبه ای هستند. مهم اینست که این سخنان و شعارها پشتوانه عملی و کارایی داشته باشند. بنابر این من به عنوان آخرین پرسش از شما می پرسم که آیا معتقدید تئوری سوسیالیسم یک تئوری علمی است؟ اگر علمی است، بفرمایید آیا اعتقاد به این دارید که ابطال پذیر است؟ اگر دارید بفرمایید تاکنون این ابطال انجام شده است یا خیر؟ اگر شده است چرا همچنان کورکورانه از آن دفاع می کنید؟ اگر نشده است بفرمایید اینهمه درماندگی اقتصادهای سوسیالیستی در سراسر دنیا را چرا ابطالِ این نظریه نمی دانید؟
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی