11-03-2013, 02:19 AM
kourosh_bikhoda نوشته: سرمایه گذاری یک عمل برد-باخت است
![E00e E00e](https://daftarche.com/images/smilies/emoji/e00e.png)
گفتار سوم: ترفندها و کژفرنودهای پروپاگاندیسم سرمایه داری
سوسیالیسم در پی "یکدست" سازی مردم است!؟
بسیار شنیده ایم که میگویند که گویا سوسیالیسم میخواهد همه مردم را با از میان بردن رده های
همبودین یکسان نماید، سپس میپرسند آیا یک راننده ی ساده با یک نخست وزیر یکسان است؟
این گونه ترفند ها روی ناآگاهی مردم از فرایافت "رده" در گفتمان سوسیالیستی سرچشمه میگیرد.
در مارکسیسم، "بهر کشی" سنجه ی بازشناسی وابستگی یک تن به یک رده است. به زبان دیگر
در سامانه ی سرمایه داری یا بهره کش و یا بهره ده و یا آمیزه ای از این دو هستید. اگر کارگر
و آرایشگر و هنداسگری باشید که برای کسی دیگر کار میکند، در رده ی بهره ده هستید و اگر
زمین دار و کارخانه دار هستید، از رده ی بهره کش و اگر گرداننده دکان پیتزا فروشی هستید
که از کسی اجاره کرده اید و خودتان و دو کارگر دیگر در آن کار میکنید ، هم بهره کش هستید
و هم بهره ده، چرا که برای دکان، به دارنده ی آن پولی را که خواسته است، پرداخت میکنید
و از سویی، از کار کارگرانتان بهره میکشید. زمانی که سوسیالیسم میگوید که رده هارا از میان
خواهد برد، برابر این است که بهره کشی هومن از هومن از میان خواهد رفت و چون دیگر
بهره کش و بهره ده نخواهیم داشت، این رده ها نیز از میان خواهند رفت. ولی راننده همان
راننده و نخست وزیر همان نخست وزیر است و بخش کردن کار میان مردم، بسته به توانایی های
آنان همچنان سر جای خودش هست، نه همه میتوانند نانوا باشند و نه نه همه میتوانند نخست وزیر
بشوند!. هر کس دستی در کاروکوشش همبودین دارد. زمانی که این راننده به نزد پزشک میرود،
از توانایی و کار پزشک بهره مند میشود و هرگاه پزشک میخواهد از جایی به جایی دیگر برود،
از توانایی ها و کار راننده بهره مند میگردد. به نمونه ی شما که برگردیم، استالین از راننده اش
بهره کشی نمیکند. اگر بنگر میرسد که این راننده است که نوکری استالین را میکند، وارونه اش
هم درست است، چون استالین هم در پیشه ی خودش که همانا کشورداری و پدافند از مردم در
برابر دشمن و .. است، دارد نوکری همین راننده را نیز می نماید. . واژه ی " minister"هم
از بیخ به چم نوکر است، به زبان دیگر وزیران هم نوکر مردم هستند ولی در نگاه ساده اندیشان،
این راننده است که دارد نوکری وزیر را میکند، چرا که در سامانه ی بهره کشی، راننده به
سزامندی راستین اش نرسیده و زندگی سخت و کمبهره ای را میگذراند و در برابر، وزیر
یک دولت سرمایه داری یا خود مانند "رامسفلد" سرمایه دار و بهر کش است و یا مزدی بسیار
بالا از بهره های کشیده شده از مردم ، دریافت مینماید، مانند وزیر های بسیاری از کشورهای
سرمایه داری.
[ATTACH=CONFIG]2849[/ATTACH]
سرمایه داری تنها آمریکا و اروپا هستند!!؟
زمانی که پروپاگاندیست های سرمایه داری می خواهند از "خوبی" های سرمایه داری سخن
بگویند، یکراست به سراغ آمریکا و بورلی هیلز میروند و اینکه چند درسد از مردم آنجا
توانسته اند به "سفر های تفریحی" بروند ( برای نمونه به تایلند برای روسپی گری!). این
ترفندگران فراموش میکنند بگویند که جهان سرمایه داری در آمریکا و آلمان به پایان نمیرسد،
بساکه همه ی آفریکا، خاور میانه و خاور نزدیک، آمریکای میانه و آمریکای جنوبی و کشور
های آسیای جنوبی و هندو چین، و .. نیز دارای سامانه ی سرمایه داری میباشند. همین جمهوری
اسلامی خودمان هم سامانه ی سرمایه داری است دیگر! ولی از انجا که نشان دادن ویرانه های
چه میدانم گواتمالا و بدبختی های تایلند و جوخه های مرگ هندوراس! و دیکتاتور های شیلی و
الساوادور و درگیری های اندونزی و ... به سود این پروپاگاندیست ها نمیباشد، ، تنها به کشورهای
ساختاوری پیشرفته ی سرمایه داری پرداخته و آن ۶-۷ کشور را"ویترین" خود مینمایند. آنها
همچنین هیچ یادآوری نکینند که این ویترین های خوشگل و بزک شده به بهای دهه ها و بساکه
سده ها چپاول امپریالیستی کشور های و مردمان دیگر بدست امده، از یکی نفت و از دیگری
مس و از ان یکی موز و برنج و از دیگری چوب های استوایی و .. چاپیده اند و آنها را همچنین
بازار کالاهای خود برای کاستن درگیری و گرفتاری های درونی خود و فروش انبوه فراورده های
گسارشی نموده این مردم را به خوشبختی نوشیدن "کوکاکولا" سرافراز گردانیده اند!
[ATTACH=CONFIG]2850[/ATTACH]
The Third World
سرمایه داری میتواند خوب باشد! کمی دندان روی جگر بگذراید!
پروپاگاندیست های سرمایه، با پررویی هر چه بیشتر، و با اینکه بحران های چرخه ای سرمایه داری
هر از چند سال یکبار مردم را به خاک سیاه مینشانند، دم از دستاور های همبودین میزنند که گویا
به بهداشت و آموزش و پرورش و دیگر نیاز های هومنی مردم رسیدگی کرده اند و یا "بزودی"
خواهند کرد. آنان به خواست خود فراموش میکنند که فشار های مردمی با یاری نیروهای چپ
و سوسیالیست و یا هتّا سوسیال دمکرات ها که از نیروهای چپ سازشگر به شمار میروند ، به
این دستاورد ها، آنهم تازه در اندکی از کشور های اروپایی که پیشینه یچپها در آن دیرینه است،
به انی دستاورد ها انجامیده و سرمایه دار و بهره کش، هرگز داوخواهانه یک دینار هم برای
کاریاری های همبودین هزنیه نکرده است، به وارونه، آنها ابزار "صدقه" را برای آرام سازی
تنش ها به همراه خوارسازی مردم تنگدست و در هم شکستن سربلندی آنان، که برای بهره کشی
بهتر مهند است، بکار میگیرند. زمانی این سرمایه داران میگفتند که بگذارید شوروی را از میان
ببریم، آنگاه به شما این کاریاری های هومنی را خواهیم داد ولی اکنون پس از بیش از بیست سال
که از فروپاشی بلوک خاور گذشته است، نه تنها این کاریاری ها افزایش نیافته، بساکه کاهش هم یافته!
چرا؟ چون این کاریاری ها نه تنها در پی فشار درونی نیرو های چپ، بساکه در راستای "ویترین سازی"
در برابر بلوک کمونیستی پدید آمده بود و با کاستن این فشار ها و واپس نشینی چپ ها پس از فروپاشی،
سرمایه داران از این سربزنگاه سود برده و برای نمونه در آلمان، از کاریاری ها درمانی، بیمه ی
بیکاری و .. کاستند ، بگونه ای که مردم آلمان از سر نو، رو بسوی نیروهای چپ آوردند که جلوی
این کاهش ها را نگیرند. سرمایه داری ناب که در چهره ی تاچریسم و ریگانیسم آشکار شد، به نابودی
سندیکاهای کارگری و سازماندهی های ان پرداخت که بتواند با مزد هرچه کمتر کارگر را به گاری ببندد
و با درد سر هر کمتر او را از کار بیرون بیندازد. در آلمان که هنوز ویترین بود، لیبرال ها ! گلایه میکردند
که بیرون کردن کارگران سخت است و هزینه ی بیمه ی بازنشتگی و درمانی و ازکارافتادگی آنانان برای
کارفرماها بالاست و بهتر است این چیز های "دست و پا گیر" را برداریم که بازار گرمی بگیرد! در سالهای
گذشته نه تنها کاریاری ها افزایش نیافت، بساکه پدیده هایی مانند دلالی کار بالا گرفت. از انجا که
کمپانی های بزرگ کشور های اروپایی نمیخواستند با این قانون های دست و پا گیر! کسی را بکار بگمارند
که دیگر به سختی بتوانند پس از زمان نیاز، بیرونشان کنند، سازمان های کارگریابی manpower/Zeitarbeit
را پدید اوردند که کارگران بیکار را با پیمان های کوتاه زمان و ششماه و یکساله میخرد و به کمپانی های
بزرگ "واگذار" میکند و این سازمان ها که همان برده فروشان نوین هستند، از پول خوبی که از این کمپانی ها
میگیرند، بخش ناچیز بخور نمیری را به کارگر/هنداسگر/فندآور و .. میدهند و گاه بیش از نیم آنرا خود بالا
میکشند و اینگونه، کمپای های بزرگ "خوشنام" مانده و نیاز به بیرون کردن گروهی کارگران پیدا نمیکنند.
پس اینکه گویا سرمایه دار، داوخواهانه ، کارهای همبودین میکند یا خواهد کرد، یک افسانه برای گول
زدن مردم است و تا کنون، چیزی به مردم داده نشده که مردم خودشان نگرفته و برای آن نجنگیده باشند.
[ATTACH=CONFIG]2851[/ATTACH]
روی آوردن آمریکا و جهان سرمایه به ارتشتاری، برای پیشگیری از هیتلری دوباره بود!
هرکسی که اندک تاریخ خوانده باشد، میداند که آمریکاییها گرفتاری با هیتلر نداشتند
و به او هم التیماتوم جنگی ندادند، بساکه خود آلمان پس از تازش ژاپن به پرل هاربور
و افروخته شدن آتش جنگ میان ایندو، به آمریکا که کالاهای فراوانی به انگلیس
میرسانید جنگ را آشکار نمود. آمریکا در جنگ جهانی نخست هم با بیگرایشی هنباز
شد، چرا که هنوز به دکترین "مونروئه" پایبند بود که آمریکا نباید در کارهای برون مرزی
دست ببرد. ولی با افزایش آز سرمایه داران آمریکایی پس از جنگ جهانی نخست و
فراروییدن آنها به سرمایه داران امپریالیستی و جهانی ، چشم بسوی دیگر مرز و بوم
های جهان دوخته و اندرز های کشورداران کهن آمریکارا که خود با نگرش به
واژگشت آمریکا و جنگ های رهایی آن از دست بهره کشان انگیسی، نگر خوشی
درباره ی به یوغ کشیدن مردم دیگر نداشتند، مانند خود جورج واشنگتن، جفرسون ،
لینکلن و مونروئه... را به فراموشی سپرده و راهی چپاول جهان شدند. بسیار روشن است
که پس از جنگ جهانی دوم. همه ی کشور های برنده زیر پرچم آمریکا نرفتند، برای
نمونه همان شوروی و کشور های اروپای خاوری نخواستند یوغ آمریکایی را
به گردن نهند و هر کس که اندکی دانش تاریخی دارد، میداند که روی آوردن آمریکا
به ارتشتاری هرچه بیشتر، در پیوند با چیره جویی او بر جهان و جنگ سرد برای
نابودی کمونیسم که گونه ای دست اندازی فرومنشانه در سزامندی ساختن سرنوشت
خویش هر ملتی است، میباشد و نه برای جلوگیری از پدید امدن هیتلر ها و کشتارگران
و دیکتاتور ها. به وارونه، در زیر پرچم جنگ سرد و کمونیست ستیزی که در فربود،
جنگی برای سرکوب آزادی خواهی های همه پاتـرَم های (ملتهای) جهان بشمار میرفت،
چه دیکتاتورهایی را سر کار آوردند و از چه خونخوارانی پشتیبانی مینمودند. برای
نمونه پشتیبانی امپریاللیستی از دیکتاتور های آمریکای لاتین، مانند باتیستای دزد
و خوانخوار، دیکتاتور کوبا، سرکار آوردن ژنرال خونخوار پینوشه در کودتایی
بر پاد فرمانروای قانونی و برگزیده دمکراتیک شیلی، سالوادور آلنده، روی کار
آوردن دیکتاتوری سرکوبگر و خونخوار پهلوی با کودتا بر پاد مصدق ( که چندی
پیش آنها تازه از جمهوری اسلامی پوزش خواستند، ولی کسانی هنوز اینجا رُل کاسه
داغتر از آش را بازی میکنند!) پشتیبانی از سوهارنو در کشتار سه میلیون کمونیست
در اندونزی ( به رهبری سوکارنو، ١۹۶۵) ، پشتیبانی از دیکتاتور های فیلیپین
(فردیناند مارکوس) و نیکاراگوئه (خاندان خونخوار سوموزا ) و ده ها دیکتاتور
ریز ودرشت دیگر که به یاری امریکا سر پا مانده و دزدی و کشتار خود را برای
سرافرازی امپریالیسم پی میگرفتند! پس آراسته شدن امپریالیسم آمریکا به
جنگ افزار و ارتشتاری فزاینده، در راه هومنی و آزدای نبوده، ١۰۰% وارونه،
در راه یوغ نهادن بر مردمان جهان و چپاول آنها و سرکوب دادخواهان ( مانند
کمونیست ها، خودگردانی خواهان، دادخواهان ملی، خورده سرمایه داران گرفتار
در دست غول های سرمایه داری امپریالیستی، .. ) بوده و در این راه از هیچ
نامردمی، مانند بمباران پوششی ناپالم، بمب های اکسیژن خوار، بمب های شیمیایی
با پست ترین ماده های آدمکش بنام " گمارده ی نارنجی (- Agent Orange )
که هتّا درختان و زمین های کشاورزی را برای سالها میآلود، فروگذار نکردند.
همه ی این پستی ها، همچنان که گفتیم از همان کارکرد کلیدی سرمایه و جستجوی
سود و اندیشه ی " برد و باخت" که فرمانروا بر این دزدی هاست، بر میخیزد و
پیوند یکراست با فرهشت این نگرستیزی دارد.
[ATTACH=CONFIG]2847[/ATTACH]
از سرمایه داران سپاسگزار باشیم، آنان کارآفرین هستند!
هرگونه سرمایه میتواند کارآفرین باشد، سرمایه در دست دولت همگانی کمونیستی هم کارآفرین است! ولی
آیا سرمایه دار، برای سود کردن سرمایه میگذارد و یا چون دلش برای مردم سوخته و میخواهد کار بیافریند؟
پاسخ این به روشنی این است که سرمایه دار دلش برای کارگر نسوخته و برای سود بردن هرچه بیشتر
سرمایه گداری میکند، هتّا اگر این کار او به افزایش بیکاری هم بینجامد. برای نمونه سرمایه گذاری
بر روی فند های روبوتیک و خودکار کردن کارخانه ها، تنها گروه کمی از کارگران فندآور را به کار گمارده
و گروه انبوه تری از کارگران ساده، یبکار میشوند. یا خرید و فروش سهام در بازار سهام، که سرمایه-
گذاری قمار گونه بر روی ستیز های درونی سرمایه است، به نابودی گروهی و بیکار شدن گروهی دیگر
و چاق شدن این گونه سرمایه داران اندکشمار، می انجامد. بویژه در بخش کشاورزی، زمینداران یا
همان سرمایه داران کشاورزی، کارگران بومی را که "گران تر" هستند، از کار بیرون کرده و از کارگران
کوچگری از بدبختی از آفریکا و آسیا و مکزیک و .. از دوزخ سرمایه داری خودشان به "بهشت" سرمایه
گریخته اند و آماده اند که برای یک مشت دلار به هر کار سختی تن در دهند، برای این کار ها سود میجویند.
پس اگر کارآفرینی، یک زاب ناخواسته ی دوّمینی سرمایه داری باشد، که میتواند گاه روی دهد و گاه روی
ندهد، در یک سامانه ی سوسیالیستی ، همواره کارآفرین است و در راستای بهزیستی همه ی مردم.
در سرمایه داری، دولت وامدار و نوکر مردم است!
در سرمایه داری، دولت وامدار سرمایه داران است و نه مردم. بزرگترین خویشکاری دولت سرمایه داری
در گارانتی کردن سود سرمایه داران است. سرمایه داران میگویند که دولت نباید در کار ما دست ببرد
و باید پروانه دهد که ما آزادانه به "بیزنس" ! خود سرگرم باشیم ! ولی زمانی که دچار بحران شده و
مهاد سود به بیم میفتد، همین دولت، باید بیاید و از باژی که از مردم گرفته است، این هارا از سرنگونی
برهاند! دولت سرمایه داری ابزار سرکوب است که پلیس را برای سرکوب شورش های رده ای درونمرزی
و ارتش را برای سرکوب جنبش چپ و امپریالیسم-ستیز جهانی نیاز دارد. چرا که در این دولت های
سرمایه داری، "وامداران" به مردم ننشسته اند، بساکه بهره کشان و نمایندگان آن. برای نمونه اگر به
تاریخ دولت های آمریکا نگاه کنیم، بانکداران و سرمایه داران گنده ، مانند رمسفیلد و دیک چینی و بوش
و مانند اینهارا ، یا کارگزاران انهارا در این دولت ها می یابیم. نیمی از نمایندگان کنگره هم مولتی میلیونر
و میلیاردر هستند، آنهم جایی که تنها یک درسد از مردم آمریکا، گندهسرمایه دار بشمار میروند. در هر تئاتر
و نمایش گزیدمان هم، این گروه های سرمایه داران گنده هستند با ریختن میلیارد ها دلار به کارزار گزیدمان
در آمریکا، که بیشتر یک کارناوال سرگرمی است، میکوشند که گروه سرمایه دار خودشان بر سر کار بیاید که پول
بیشتری را از مردم بچاپند ، یکبار کوکاکولا و یکبار پپسی کولا! و نام اینرا هم میگویند"وامداری" به مردم!
پس خویشکاری دولت سرمایه داری، سرکوب بهره دهان، راه انداختن کار بهره کشان، خر کردن مردم با
یاری رسانه ها و نهاد های مردم فریب ، پدافند از سود های سرمایه داران، در کشور های دیگر و سرکوب
جنبش های ازادیخواهی راستین و کنش های فرومنشانه ی دیگر است.
آمریکایی ها هرچه پیرتر میشوند، کاپیتالیسم را بیشتر میپسندند!
[ATTACH=CONFIG]2848[/ATTACH]
این از ترفند های سرمایه داری نیست، بساکه کژبرداشت خود شما از آن آمار است. آن آمار میگوید که
پیرتر های آمریکا، کاپیتایسم را هایسته تر ارزیابی میکنند تا جوانان، ولی فراموش کردید بنگرید که
آمریکایی های پیرتر، فراورده ی زمان های پیشین و "مک کارتیسم" و تلویزین های سیاه و سفید !هستند
و به وارونه، جوانان، با در دست داشتن اینترنت و آگاهی های فراوان تر رسانه ای و افزایش بیکاری
در میان جوانان ، دید گسترده تری در سنجش با پدربزرگ های خود دارند که میهن پرستی آمریکایی را
با فرایافت "کاپیتالیسم" به مغز آنها فرو کرده بودند. اگر جنبش "وال استریت را فروبگیریم" پدید میاید
از همین جوانان است. تازه همان پیران هم نگر بسیار خوبی به کاپیتالیسم نداشته و در پیرترین آنها هم
۵۳% هایسته در باربر ۳٢% نایسته است. روی هم رفته هم که کاپیتالیسم ، با این همه نیکی هایی که
شما برایش برشمردید، در میان خود آمریکایی ها هم ، از روی آماری که خوتان اینجا آوردید، چندان
خوشنام نیست و ۵۰% هایست و ۴۰% نایسته، تنها به دشواری ، کاپیتالیسم پسندیده می نماید! پس
میبینیم که هتّا در خود متروپول و "بهشت سرمایه" هم، مردم چنان دل خوشی از کاپیتالیسم ندارند،
چه رسد به کشورهای "دوزخ" سرمایه داری !
مردم همه بسوی امریکا میروند چون سرمایه داری خوب است!
به وارونه، سامانه ی سرمایه داری است که از راه های گوناگون، زندگی در فراوان
کشور هارا سخت کرده و مردم را بسوی متروپول سرمایه داری میکشاند تا شاید در
آنجا درآمد و زندگی بهتری داشته باشند. این همان درست مانند کوچ از روستا به
شهر هاست و نمیرساند که سامانه ی آن کشور خوب است، بساکه میراند که به روستاها
رسیدگی نمیشود و آنهارا به سود شهر ها و آبادانی جاهایی که مفت خوران نشسته اند،
به فراموشی و ویرانی سپرده اند و تنها از آنان درخواست گندم و مرغ و گوسپند
و میوه و سبزی ارزان، آجر های ساختمانی از کوره پز خانه ها و ... مینمایند.
درست هم مانند آن روستاییان، که در شهر ها تنها عملگی و حمالی نباید بکنند،
بیشتر این کوچگران از مکزیک و .. (اگر بتوانند از دیوار مکزیک ترابگذرند) هم به همین
سرنوشت "نیروی کار ارزان " برای سرامیاه داران آنجا دچار میگردند
توانا هارا دریابید و آنها را قربانی ناتوانان نکنید!!
فرامنشی چیزی نیست جز یاری به دیگران/ناتوانان، که چرخه همبستگی هومنی را میچرخاند.
فرامنشی و مهاد های آرتائیک از بیخ ، در پیوند با یاری به دیگران و ناتوانان است
و گرنه اگر بشیوه ی طبیعی" جنگلی" ، باشد که ناتوان هیچ سزامندی در این جهان
ندارد! برای چه داریم ما این نگرستیزی را انجام میدهیم و برسر چه؟ پس فرامنشی
در آن سامانه ای هست که دست ناتوان را هم نه از روی صدقه، بساکه از روی هومنی
بگیرد. اگر این شیوه ی هومنی، دستگاه "تازیانه و کلوچه" سرمایه داران را بهم میزند
و این سرایداشت را ناکارآمد! می سازد، گرفتاری خود همین سامانه است و نه گرفتاری
سوسیالیستها و هومنگرایانی که در پی زندگی بهتر وآرامتری از این سیستم" برد و باخت" اند.
کارگران باید در زیان هم همباز باشند و نه تنها در سود!
ترفند و سفسته در این است که کارگران هیچ هنبازی در سود ندارند. سود به آن پولی میگویند
که پس از کاستن مزد کارگران و ماده های نخستین و فرسایش ابزار فراورش به دست سرمایه دار
میرسد و اگر سرمایه دار باز یک بخش آنرا هم به کارگران به هر نام و فرنامی بدهد، بازهم بخشی از مزد
کارگر بوده است که ایشان برای گول زدن کارگران به آنها میپردازند، درست مانند چلوکباب عاشورا
که حاجی مفت خور سالی یکبار به همان هایی که از آنها چاپیده است، میدهد و آنها گمان میکنند
نیکوکاری و گشاده دستی است.
نمیدانم این آگهی های تلویزیونی را که برای توده ی مردم ساده و ناآگاه آمریکا پخش میکنند دیده اید
یانه. یارو میگوید اگر این شامپوی پاد شوره ی سر را هم اکنون بخرید( که بهایش ۹۹ دلار است)
فزون برآن، یک دفترچه ی راهنما! و بالاتر از همه، یک بتری شامپوی دوم هم به شما میدهیم !!
خوب این شامپو پس ۴۹ دلار هم نمیرزیده و این "پاداش" از پول خود همان خریدار کودن فراهمیده!
زمانی که سرمایه دار اینگونه سود را در زمان "برنده" شدن میخورد، باید ریسک "باخت" را هم
خودش بدوش بکشد، بویژه از برای انیکه سرنوشت و راهبرد کاروبار را او در دست دارد و نه کارگران.
هوداد کار گارگران هم که از سوی سرکارگران و سرپرستان هوداد و ... که همان سگهای پلیس
سرمایه دار هستند، کنترل میشوند و هرم کنترل همینجور تا بالا و تا سرکاربان و سرمایه دار و یا
سهامداران بالا میرود. پس نمیشود که فرمان اتوبوس را شما در دست داشته باشید و بگاه دژآمد،
از سرنشینان گله مند بشوید. خود این بیچاره سرنشینان، درست مانند کارگران، از بدی رانندگی
شما دچار مرگ و شکستن کله و بیکاری و بی نوایی شده اند و تازه باید دولت سرمایه داری
بیاید و از باژ ( مالیات) اینها برای آن راننده ی ناشایسته و ناکارآمد ( که خودش هم قربانی یک
سامانه ی "برد و باخت" جانور گونه و جنگل آسا است) دوباره یک اتوبوس بخرند که مردم
در راه نمانند! خود نگره پردازان سرمایه داری هم گناه ورشکستگی و "باخت" یک سرمایه دار
تا به گردن کارگرانش نمی اندازند ولی اینجا باز گویا کاسه های داغ تر از آش، نگره های نوین دارند!
سرمایه داران سرایگردان و فرنشینان "مزد" بیشتری باید بگیرند چون کار مغزی بزرگی میکنند!
بیجاست !من میتوانم در جایگاه سرمایه دار، بروم و ب.ن. ١۰% سهام یک کمپانی را بخرم، در
خانه ام بنشینم و هر ساله سود سهام را دریافت کرده نوش جان نمایم. این شد "دستمزد" کار
مغزی من ؟ نه، ترفند جارچیان سرمایه داری این است که چون برخی از آنها، خودشان کارخانه ی
خودشان را میگردانند و سرایگردان به مزد نگمارده اند، سود بدست آمده از کار کارگر را به نام
کار مغزی خودشان جا میزنند. کار مغزی انان همچنان که در پیام پیش گفتیم دارای یک دستمزد
کمتر و بهنجار است که یک سرایگردان " بی سرمایه " پس از بکار گماری میتواند انجام بدهد.
امروزه بازاریابی و سرایگردانی یک کار کارشناسی و فندی است که مزد مرزمند خودش را
دارد و منِ سرمایه دار میتوانم چنین کسی را همچون یک پزشک یا یک دبیر دبیرستان ، در
کمپانی خودم بکار گمارم و از او هم بهره کشی نمایم !
سرایداشت سوسیالیستی بیمار است!
بیجاست! اگر شوری بیشتر در ساختاوری ارتشتاری سرمایه گذاری و برنامه ریزی
مینمود، برای فشاری بود که همپیشی جنگ افزاری و هزاران بمب اتم و موشک
و بمب نوترونی و زیردریایی ها و بمب افکن های ی که جهان باختر در راستای
چیرگی بر جهان و به زانو درآوردن آزادیخواهان و دادخواهان ( کمونیست ها و
رزمندگان دیگر راه دادگری همبودین و ..) بر گردن او بود و گرنه آن سرایداشت
سوسیالیستی با این همه فشار، توانسته بود آموزش و پرورش رایگان و بهداشت
و خانه و زندگی هومنی برای کارگرانی که در زمان تزار در قفس های کارگری
زندگی میکردند و در هم میلولیدند، فراهم سازد. روشن است که شوروی مانند
آمریکا جهان را نمیچاپید که بتواند این همه فشار را بی هیچ کژی برتابد. پس
کارآمدی سرایداشت سرمایه داری تنها در کارآمدی دزدی و چپاول آنها بوده
و سرایداست سوسیالیستی در سامه های درست و بی فشار جنگ سرد و هزینه
های برخاسته از زورگویی های امپریالیستی، با یک برنامه ریزی آژگاهی و
آگاه از هر سو و جدا از " برد و باخت" میتواند به خوبی و با کمترین ریسک
برای کارگران به پیش برود.
kourosh_bikhoda نوشته: سرمایه گذاری یک عمل برد-باخت است
!!سامانه ی برد وباخت!!
تنها سخن درست در پیک هماورد ما این بود که خستو شد که سرمایه گذاری یک قمار
"برد و باخت" است. این نشان میدهد که آن سامانه، بر پایه دوستی و فرامنشی
هومنی نبوده و گرد همایی گروهی گرگ است که این از ان میرباید و آن از این
و هرکدام "زرنگ" تر باشند آن دیگران را میخورند، ولی تا زمانی که سرانجام خودشان
خورده شوند. از انیرو همین برندگان هم در ترس جاودانی و بیم از باختن و از میان
رفتن و با پناه بردن به بادی گارد و ارتش و پلیس و بمب و جنگ و ... در تنش و
ناآرامی زندگانی ناهومنی خود را سپری میکنند. فرومنشانه بودن چنین سامانه ای
در همان است که برنده ی راستین ندارد و همه جهانیان بازنده ی راستین آن هستند:
ز پیمان بگردند و [B]از راستی
گرامی شود کژی و کاستی[/B]
رباید همی این از آن آن از این
ز نفرین ندانند باز آفرین
نهانی بتر ز آشکارا شود
دل مردمان سنگ خارا شود
به گیتی نماند کسی را وفا
روان و زبان ها شود پر جفا
بریزند خون از پی خواسته
شود روز گار بد آراسته
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
Ferdowsi Toosi
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد