10-20-2013, 10:25 PM
Mehrbod نوشته: اینکه ما سرانجام یک سیستم آژگاهیک (centralized) باید داشته باشیم یا پرگاهیک (decentralized) جای اندیشیدن دارد.
من پرسشی دارم @مزدك بامداد, با نگرش به روند فرگشت ما میبینیم جانداران از یک اندازهای هرگز بزرگتر نشده و
نمیشوند و آنهایی که شده بودهاند همچون دایناسورها, پدیرهیِ برخورد سنگهایِ آسمانی نابود شدند, هنگامیکه جانداران کوچکتر فرازیستند.
یا در آناکاوی سامانهها ما میبینیم که هر چه یک سامانه بزرگتر میشود, سنگینتر و کُندتر میشود, این در سامانههایِ همبودین خود را
به چهرهیِ دیوانسالاری بنمایاند. در تورههایِ اندرتاریک هم میدانیم تورههایِ آژگاهیک هرگز نمیتوانند پاسخگوی نیاز کاربران از یک
اندازهای بالاتر باشند, بجای آن تورههایِ پرگاهیک مانند torrent یا در نگاهی کلانتر خود اندرتار, بسیار پایسته و روان بوده و در کُنش بهتر هستند.
سرانجام با نگرش به خود مغزِ هومنی و سخنان شما نیز میدانیم که مغز از زیربخشهایِ خودگردانی ساخته شده که در
اندرکنش با همدیگر دادهمیرسانند, ولی جوریکه اگر بخشی از مغز آسیبید, پُرگاه دیگر بخشها میتوانند کار آن را به دوش بگیرند.
آیا همهیِ اینها نمیگوید از روی مرزمندیها گیتیگ هم که شده, نمیتوانیم مغزی به اندازهیِ هومنی (همبود) داشته باشیم که همزمان کارایی و تُندی درخوری داشته باشد؟
پارسیگر
دوست گرامی سخن شما در هیچ جا، بایستگی هستی یک یکان فرمان را زیر پرسش نمیبرد،
چرا که هر سامانه ی سیبرنتیک زنده یا برساخته، نیاز بایسته به این یکان دارد، بساکه سخن
شما به بزرگی, کوچکی و تراز آژگاهیک آن، در پیوند با چالاکی و کارآمدی میپردازد، با این پیش انگاشت
که دستگاه کنترل بزرگتر، کند تر و تنبل است و دستگاه کنترل کوچکتر، فرز تر و کارآمد تر.
از سوی دیگر ما میبینیم که فرگشت برای هر جانوری برای سامه هایش، مغزی کوچک یا بزرگ
پدید آورده است که درخور کنترل یاخته ها و سامانه های ان باشد. ما مانند مگس فرز نیستیم
و مغز ما تاکت مغزی مگس را که در نگاه او، جنبش ما یک جنبش آهسته ( slow motion )
میباشد را ندارد ولی خویشکاری و کارهای دیگری از مغز ما ساخته است که از مغز پیل یا
مگس ساخته نیست. همچنین میبینیم که سامانه های پَرگاهی که از چند غنده ی فرماندهی
ساخته شده، تنها در جانوران آغازین دیده میشود که در آنها هنوز کاربخشی ( تقسیم کار)
پدید نیامده و یا در تراز پایین است. درست مانند همبود های نخستینی خود هومنی که پدیده ای
مانند دولت آ نبود، چه رسد به دولت های آژگاهی . پس ما میتوانیم دل استوار باشیم که روند
آروین و فرگشت، برای سامانه های همبودین نوین هم یک چاره در دست دارد که دنباله ی
فرنودین گامهای پیشین میباشد، به زبان دیگر از آنجا که همه ی هومنی در روی زمین به هرروی
بهم وابسته اند و به هرروی سرنوشت یکی با دیگری ، ( و امروزه هرچه بیشتر که جهان دهکده میشود)
وابسته است، راستای طبیعی فرگشت هم در راستای پدید آمدن دولت جهانی و یا همان یکان فرمانروایی
جهانی برای باشنده ی زنده ای بنام هومنی و هتّا جانوران خواهد بود و گارانتی کارآمدی و تندای
واکنش آن هم بستگی به تندای رسانه ای و رسانه ها و کارآمدی سامانه ی فرماندهی، کمیسیون های
رسیدگی و سبکی دیوان سالاری و .. خواهد داشت، درست مانند تندای داده رسانی سپیدپی های
(عصب ها) ما و کاربخشی درونی مغز ما که برای نمونه، مخچه برای واکنش تند، مانند واکنش در
برابر سوختن، و مغز برای واکنشهایی که نیاز به اندیشه دارند، مانند پاسخ به بازی شترنگ.
پس ما به هرروی به یک یکان بالاتر گزیر و فرمان، در جایی که دستگاه های پایین تر ناتوان باشند
و یا در تراز کارشان نباشد.، نیاز داریم. شاید در اینجا بتوان از لایه های درونی در دستگاه رهبری
و فرماندهی نیز سخن گفت ولی سرانجام درست همانگونه که ما تنها یک "فرمانروا" داریم ،
همبود ها و سرانجام همبود جهانی نیز یک دستگاه یگانه ی گزیریابی خواهند داشت و خواست یگانه ای
را نمایندگی خواهند کرد. همانگونه که برای نمونه برای سیاست جهانی میان-کشوری، مهند نیست که
در درون دستگاه رهبری ایران چه ستیزهایی هست، مهند همان کنش و واکنش یکانی بنام " نظام
جمهوری اسلامی" به "بیرون" از آن است که کنش سراسر سامانه ی کشوری ایران شمرده میشود.
پس گرچه سامانه های سترگ تر، شکننده تر هستند ولی باید اینراهم دید که انها خویشکاری پیچیده تری
را هم بردوش دارند. خود ما هومن ها را نگاه کنید! ما تا ١۸ سالگی باید زیر پر زادآوران و سرپرستان
خود باسشم، ولی بچه ی آهو درگاه زایش براه می افتد و چند تسوی دیگر میدود و چند ماه دیگر از زادآوران
خود جدا و خودگردان زندگی میکند. سامانه ای او ساده تر از ماست ولی آیا خویشکاری هایی که مابدوش
داریم را میتواند انجام دهد؟ یا برای نمونه اگر در تبت بمب اتمی هم بیندازید، چند تا بز و شتر میمیرند ولی
یک هفته ی دیگر همه ی آن سامانه های نخستینی بکار خود پی میگیرند ولی اگر در مانهاتان یک بمب بیفتد،
سامانه سرایداشتی و همبودین آمریکا و جهان در هم شکسته و زیانهای تریلیونی ببار میاورد، ولی آیا این
فرنود بسنده است که ما از برتری همبود "تبت"، در سنجش با همبود ساختاوری پیشرفته سخن بگوییم؟
نه چون همبود های بالاتر ، بهزیستی بالاتری را بدوش دارند و در گاه رویدادهای ناگهانی باز همواره
میتوانند بار دیگر به همبود فروتر فروافتند و از سر نو روند فراز و پیسرفت را بیاغازند و بیازمایند.
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد