10-20-2013, 08:55 PM
Ouroboros نوشته: پرسش هزار امتیازی از کمونیست جماعت: پس از انقلاب چه نیازی به وجود دولت هست؟ و این بایستگی دقیقا در کجای کُنش اقتصادی نمود مییابد؟ چرا باید پس از انقلاب کارگران فلان کارخانه ابزار تولید را اشتراکی نکرده، پی کارشان نروند و به دولتی نیاز هست که در تجربهی حقیقی هربار بدل به نومانکلاتوری جدید و هزاران برابر سرکوبگرتر شده؟پرسش شما رتوریک هست: در پی دانستن چیزی نیست و خودش پاسخ خودش یا همان نگر شمارا در بر دارد
که از آن بیزاری سخت و شگرفی درباره ی کمونیسم سهیده میگردد. یک همبود هم مانند یک جاندار است که
در آن هر بخشی ، کاری را بدوش گرفته و این کار مغز هم همان کار دولت و فرمانروایی است. در سرمایه داری،
نمایندگان سرمایه داران یا با دیکتاور ارتشتاری و دینی و یا با سامانه پارلمانی سرمایه داری، دولت را پدید میاورند
که گرچه سرکوبگر است ولی همچنان رُل مغز و رهبری پیکر همبود را بازی میکند. ما هم خواهان کنار نهادن مغز
در همبود نیستیم بساکه مغز بهتر و خردمندانه تر و دادگرانه تری را برای آن آرزو داریم. این مغز نوین در کشور
کمونیستی/کارگری، میکوشد که بهروزی کارگران و نه سود سرمایه داران را آماج خود نماید. اینکه در آروین،
به دید شما، نومنکلاتور و هزاران بار! سرکوبگر شده هم نگر شماست، بسته به اینکه چه کسی سرکوب میشود!
از این گذشته، کنترل مردم برروی دولت بسته به تراز آگاهی و فرزامی هومنی و دلیری شهروندی انهاست و جز این
هم در هیچ سامانه ای، هیچ گارانتی برای کنترل سرنوشت خود در دست نیست. بماند که بسیاری از سختی ها
و گره هارا هم سرمایه داری با جنگ های جهانی و جنگ سرد و دیگر کارشکنی ها به سامانه جوان و کم-آروین
کمونیستی پدید آورد و روی همرفته میتوان این آروین نخستینی را نیکو و هایسته دانست.
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد