02-24-2011, 11:09 PM
مهربد نوشته: خیر گرامی، نگر من در اینجا همان «خردگرایی (rationalism)» است و نه «خردمندی (wiseness)».

نوشتهی شما را خواندم، نکاتِ پرشماری پیرامون ِ آن به ذهنم میرسد که به مرور مطرح خواهم کرد. یکی از آنها: تفکیکی که شما میان ِ شاخص ِ باورمندی ِ مسلمانان ارائه کردهاید درست و بجاست، اما نیاز به یک اشارهی ِ ضمنی ِ ضروری دارد و آن اینکه شدت ِ ایمان با نوع ِ آن بیارتباط است. به این معنی که من بارها به مسلمانانی برخوردهام که قرائتی لیبرال و میانهرو از مذهب ِ خود ارائه میدهند و به اسلامی نرمخو باور دارند، در روابط ِ اجتماعی و شخصی ِ خود غربیمآب هستند و به سکولاریسم معتقدند، شریعت را بجا نمیآورند و بطورکلی به نظر میرسد مسلمان بودنشان تنها بخاطر پر کردن ِ خلائی روحی/روانی پیرامون ِ «مسئلهی اخلاق» یا چیزی شبیه به آنست. اما همین اشخاص، ارتباطی شدید و ناگسستنی با این ایمان ِ خود دارند. یعنی با هر اندازه بحث و گفتگو(و شکست خوردن در آن)پیرامون ِ باور مذهبی ِ خود، حاضر به رها کردن ِ آن نیستند و شما برای تغییر نظر آنها کاری به سختی ِ تغییر نظر ِ همان مسلمانان رادیکال که به آنها اشاره کردید درپیش خواهید داشت. به نحوی عجیب، کسانی که در نظر ِ اول در مرز ِ خردگرایی و خودباوری قرار دارند و برای رسیدن به مقصد نیازمند یک هول ِ کوچک هستند، در عمل با فشار ِ هزار اسب ِ بخار هم از جایشان تکان نمیخورند. آنها 90% راه را میروند، اما چند قدم ِ آخر را هرگز برنمیدارند.
زنده باد زندگی!