06-21-2013, 10:43 AM
Ouroboros نوشته: داریوش جان نشنوم اینها را از دهان شما! به این زودی صورت زشت و سرد حقیقت شما را دلزده کرد؟ میخواهید به آغوش گرم ماتریکس باز بگردید؟ ما همه میدانیم که استیک چقدر واقعی و آبدار به نظر میرسد، و همهی آنچه برای دوباره مزه کردنش باید بکنید پذیرفتن چیزیست که برای آن به دنیا آمدهاید و تربیت شدهاید. من امیدوارم در برابر این وسوسه مقاومت بورزید و از این نبرد با خود پیرو و ظفرزمند بیرون بیایید. نخستین چیزی که من به خاطر سپردن آنرا همواره به دوستان تازه بیدار شده گوشزد میکنم اینست که شما به عنوان یک مرد همواره تنها هستید و هیچ رابطهای، هیچوقت دربارهی و بخاطر و برمبنی نیازها و علایق شما نخواهد بود، اینرا به هنگام پرداخت هرگونه بهایی برای ارتباط با زنان به خاطر داشته باشید.:e058:
در اینجا چند نیروی متضاد با هم در جنگاند که فائق آمدن بر آنها گاه بس دشوار مینماید. «نه، این یکی واقعا فرق میکند» ،تصوری که معمولا در هنگام برخورد با زنی که قدری بیش از زنانِ معمولِ جامعه مینماید و درگیرِ دگمها و خرفتیهای معمول در میان آنها نیست، اما این سادهانگاریای ندرتا عمدی و عمدتا ناخودآگاه است، برآمده از خدشهی وارد آمده از سوی هورمونها بر شکاکیتی که باید به صداقتِ فکری زنان داشت، چنانکه مواضعشان را کمتر میتوان بدون در نظرِ گرفتن شرایط تفسیر کرد. «این واقعا مرا دوست دارد و برایم همه کاری میکند» ، حماقتی که ناشی از فراموشیِ این اصل است که در زنان خبری از مرام و معرفت و لوتیگری نیست و آنها همیشه و همه جا به دنبالِ منافع شخصی/ژنتیکی/زنانهی خود هستند. «او حقیقتا تنها مرا میخواهد» خریتی ناشی از نفهمیدن و ندیدنِ خواصِِ غیروجودی (چنانکه وجودِ من نیست که مهم است، بودنِ من با اوست که مهم است)، حداقلی، موقتی و فایدهگرایانهای که زن هرگز نمیتواند آنها را برای یک لحظه هم درنظر نگیرد. «عشق ما دوطرفه است»، ای بیچارهی خاک بر سر! گذارههای نخست، از یک مردِ قرار گرفته در شرایط است، بعد از آن ، از مردیست که در حالِ تعمق است.
آنچه پیروزیِ جبههی مقابل را در این قمار سخت میکند، اندیشهی انسانِ رسالتدارِ سارتری/اگزیستانسیالیستیست ، چنانکه من معمولا خود را برای ناصادق بودن، به شدت تنبیه میکنم، بنابراین اگر بخواهم گردن خم کنم، برای همیشه از کمپِ مردانِ زنخوار خارج میشوم. اما امیر گرامی، موضوع بسیار بغرنج است؛ ما علیه سنتی که بسیار پایا، پویا و مقبول است، علیه قویترین رانههای وجودیِ خود و علیه «خودمان» گام برمیداریم! تصور انسانیست با حقیقتی در مشت که بیش و پیش از همه خودش را ویران میکند و هراسی در دل از تنهاییای که در اثرِ گشایشِ این مشت گل میکند. اینکه نهایتا این هراس پیروز میشود یا آن شرافت و صداقت، فقط یک رویداد نیست، یک نقطه عطف است.
کسشر هم تعاونی؟!