نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مدعیان پیامبری هم عصر محمد بن عبدالله
#4

طُلَیحَةِ بن خُویلِد

طلیحة بن خویلد بن نوفل اسدی[1] همان گونه كه از نامش پیداست از قبیله بنی­اسد می­باشد. در خصوص زندگی او قبل از اسلام اطلاعات چندانی در دست نیست. اولین باری كه در تاریخ به نام طلیحة برمی­خوریم مربوط است به سال چهارم هجری. در محرم این سال عده زیادی به فرماندهی طلیحة بن خویلد جمع شده بودند و می­خواستند به مدینه حمله كنند.[2] این امر، سریه «ابی سَلمة بن عبدالاسد» را در پی­داشت و موجب شد آنها پراكنده شوند.[3] در سال پنجم هجری و در غزوه احزاب طلیحة به منظور كمك به احزاب در این جنگ شركت داشت.[4] او در این جنگ فرمانده قبیله بنی اسد بود.[5]
اسلام طلیحه
در سال نهم هجری[6] زمانی كه وفد بنی اسد بر پیامبر وارد شدند، طلیحه نیز همراه آنان بود. آنها همگی مسلمان شدند.[7] بنابر این طبق نقل منابع طلیحه در سال نهم هجری اسلام آورد.[8] او پس از باز گشت به قبیله­اش مرتد شد و ادعای نبوت می­كرد.[9]­­­
او مدعی بود كه جبرئیل نزد من می­آید و وحی بر من نازل می­شود[10] و می­گفت: «ذالنون» فرشته­ای است كه وحی را بر من نازل می­كند.[11] طلیحه با دروغ كار خود را پیش برد. سخنانی سجع گونه همانند قرآن گفت و مردم را به ترك سجود امر نمود. او به پیروانش می­گفت: خداوند به سجده كردن شما و ... نیازی ندارد. شما می­توانید ایستاده عبادت كنید و ...[12]

بالا گرفتن كار طلیحه
علاوه بر قبیله بنی­اسد، قبیله غَطَفان نیز از او پیروی كردند.[13] عُیینَة بن حِصن فزاری نیز با 700 نفر از بنی­فزاره به طلیحه پیوست.[14] مردم طی نیز در صدد همراهی با طلیحه بودند؛ اما عدی بن حاتم آنها را بازداشت.[15]
بنا به نقلی پیامبر(ص)، ضرار بن ازور اسدی را برای مقاتله با طلیحه اعزام كرد؛ اما در همین زمان پیامبر(ص) رحلت كرد و كار طلیحه بالا گرفت.[16]
ابوبكر كه امر جانشینی رسول­خدا(ص) را بر عهده داشت، سال 11 هجری[17] خالد بن ولید را مامور سركوبی طلیحه كرد.[18]
خالد بن ولید، عَكّاشة بن محصن اسدی و ثابت بن اَقرم را به عنوان مقدمه لشكر خود به سوی طلیحه فرستاد.[19] حَبال بن خویلد[20] با آنها جنگ كرد و كشته شد.[21] طلیحه و سلمه برادران حبال برای جنگ بیرون آمدند و با عكاشه و ثابت بن اقرم جنگ كردند و هر دو را به شهادت رساندند.[22]

جنگ خالد و با طلیحه
خالدبن ولید به همراه عدی بن حاتم [23]و زیدُ الخَیل به سوی قبیله بنی­اسد رفت. او طلیحه را نصیحت كرد كه از لجاجت دست بردارد؛ ولی او نپذیرفت و اقدام به جنگ علیه مسلمانان كرد.[24]
جنگ خالد و طلیحه در «بُزاخه» از سرزمین نجد در كنار آبی متعلق به بنی­اسد رخ داد.[25] در هنگام درگیری خالد با طلیحه، عیینة بن حصن فزاری كه به فریب كاری طلیحه پی­برده بود، تصمیم به جدایی از او گرفت. او فریاد زد: ای بنی فزاره طلیحه كذاب است» و از او جدا شد.[26] با جدایی عیینه از همراهی با طلیحه،سپاه پیامبر(ص) دروغین شكست خورد و پیروان طلیحه پراكنده شدند.[27] عیینه اسیر شد.[28] طلیحه هم وقتی شكست خویش را قطعی دید بر اسبش سوار شد و به همراه همسرش فرار كرد و به شام رفت و در آن جا اقامت گزید.[29] او در «بُقعُ» موضعی در شام كه دیارِ «بنی كَلب بن وبره» بود، ساكن شد.[30]

اسلام طلیحه
طلیحه تا زمان روی كار آمدن عمر در شام بود. سپس توبه كرد[31] و مسلمان شد، با حالت احرام به مكه رفت، بعد از آن به مدینه آمد و اسلام خویش را اظهار كرد.[32]
وقتی عمر او را دید گفت: ای طلیحه من تو را بعد از این كه عكّاشه و ثابت بن اقرم را كشتی دوست ندارم.[33] طلیحه گفت: اكرمهما الله بیدی و لم یهنی بایدیهما.[34] آنها كسانی بودند كه خداوند كرامتشان (شهادت)، را به دست من بر آنها وارد كرد و مرا با دست آن دو خوار و ذلیل نكرد.»[35]
و به نقلی عمر به او گفت: وای بر تو! دو مرد صالح را كشتی. طلیحه گفت: ذانك رجلان سعدا بی و لم اشق علی ایدیهما... آن دو به دست من سعادت­مند شدند و من به دست آنها اهل شقاوت نشدم. من در گمراهی بودم و امروز مسلمان شده­ام.[36]

شركت طلیحه در فتوحات
بازگشت طلیحه به اسلام، واقعی بود.[37] او كه از شجاعت بالایی برخوردار بود،[38] توسط عمر به منطقه عراق فرستاده شد تا در كار فتوحات شركت كند.[39]
یعقوبی می­نویسد: «عمر طلیحه را با سعد بن ابی­وقاص به عراق فرستاد و به سعد دستور داد مسئولیتی به طلیحه واگذار نكند.»[40] طلیحه در نبرد نهاوند و قادسیه شركت داشت.[41] و در امر فتوحات بسیار كوشش كرد.[42] برخی معتقدند او در نهاوند به شهادت رسید.[43]
همچنین بنا به نقلی عمر او را سرانجام به آذربایجان فرستاد و او در همان جا از دنیا رفت.[44] یا نزد قبیله خویش بازگشت و همان جا از دنیا رفت.[45]


[1]. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1403، اول، ص 196.

[2]. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1369، ص351 و محمد بن سعد، الطبقات الكبری، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1410، ج2ص38 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دار الفكر، 1417، اول، ج 1ص375-374.

[3]. ابن سعد، پیشین، ج2، ص38 و واقدی، محمد بن عمر؛ پیشین، ص252 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، ج1ص375-374 .

[4]. واقدی، محمد بن عمر؛ پیشین، ص 352 ابن سعد، پیشین، ج2، ص69.

[5]. واقدی، محمد بن عمر؛ پیشین، ص352 ومقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1420، اول، ج1ص224 .

[6]. سال نهم هجری به عام الوفود مشهوراست. در این سال نمایندگان قبایل بسیاری خدمت رسول خدا رسیدند و اسلام آوردند. ابن هشام، السیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، كتابچی، 1375، پنجم، ج2، ص 349.

[7]. ابن اثیر، عزالدین؛ اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دار الفكر، 1409، ج 2ص477 و عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الكتب العلمیه، اول، 1415،، ج3ص440 و مقدسی، مطهربن طاهر؛ البدء والتاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی كدكنی، تهران، آگه، 1374، اول ج2ص841 .

[8]. ذهبى، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الكتاب العربى، 1413، دوم، ج 3ص230و مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2ص841 .

.[9] مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2ص841 و طبری، محمدبن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، ج4ص1375.

.[10] ابن اثیر، عزالدین؛(اسد الغابه)، ج2ص477 .

.[11] مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2ص842 .

[12]. ابن اثیر، عزالدین؛الكامل، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج8ص38 و مقریزی، احمد بن علی؛پیشین، ج14، ص232 .

[13]. ابن اثیر عزالدین؛( الكامل)، پیشین، ج8ص38و ابن اثیر عزالدین؛ (اسدالغابه)، ج2، ص 477 و یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، 1371، ششم، ج2ص4 و ابن اعثم كوفی، پیشین، ج1، ص14.

[14]. طبری، محمد بن جریر؛ پیشین، ج4، ص 1384 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ (انساب الاشراف)پیشین، ج11، ص157 .

[15]. طبری، محمد بن جریر؛ پیشین، ج3، 364 و ابن اثیر عزالدین؛( الكامل)، پیشین، ج8، ص43.

[16]. ابن اثیر عزالدین؛ (اسدالغابه)، ج2ص477 و ابن اثیر عزالدین؛( الكامل)، پیشین، ج8، ص38.

[17]. مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، دوم، ص261.

[18]. طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج4ص1375 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ (انساب الاشراف)پیشین، ج11، ص157.

[19]. بلاذری، احمد بن یحیی؛ (انساب الاشراف)پیشین، ج11، ص157 ­و مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2، ص842 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، تهران، نقره، 1337، اول، ص137 و ابن اثیر عزالدین؛ (اسدالغابه)، ج2، ص477.

[20]. برادر خویلد.

[21]. بلاذری، (فتوح البلدان)، پیشین، ص137.

[22]. بلاذری، (فتوح البلدان)، پیشین، ص137 و ابن اثیر عزالدین؛ (اسدالغابه)، ج2ص477 و مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2، ص842.

[23]. عدی بن حاتم با 1000 نفر به كمك خالد شتافت. طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج4، ص1382.

[24]. ابن اعثم كوفی، پیشین، ص 17.

[25]. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، 1995، دوم، ج1، ص408 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ (فتوح البلدان)، پیشن، ص137.

[26]. مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2، ص842 و ابن اعثم كوفی، پیشین، ص 932.

[27].مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، دوم، ص 261، بلاذری، احمد بن یحیی؛ پیشین، ج1، ص 157.

[28]. مسعودی، علی بن حسین؛(التنبیه و الاشراف)، پیشین، ص 262 و یعقوبی، ابن واضح؛ پیشین، ج2، ص5 او به مدینه آورده شد. ابوبكر از خون او گذشت. بلاذری، احمد بن یحیی؛ (فتوح البلدان)، ص139-138.

[29]. مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2، ص842 و ابن اعثم كوفی، پیشین، ص14- 15 و ابن اثیر، اسد الغابه، پیشین، ج3، ص 440.

.[30]حموی، یاقوت، پیشین، ج1، ص 472.

[31]. ذهبی، تاریخ اسلام، پیشین، ج3، ص230.

[32]. مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2، ص842 و ابن اعثم كوفی، پیشین، ص19.

[33]. طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج4، ص1391 ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، بیروت، دار الجیل، 1412، اول، ج 2، ص773 و ابن اثیر عزالدین؛( الكامل)، پیشین، ج8، ص46.

[34]. اسدالغابه، ج2ص477 و عسقلانی، ابن حجر؛ پیشین، ج3، ص441.

[35]. ذهبی، تاریخ اسلام، پیشین، ج3، ص230.

[36]. بلاذری، احمد بن یحیی؛ (انساب الاشراف)پیشین، ج11، ص157-158 .

[37]. عسقلانی، ابن حجر؛ پیشین، ج3ص441 و مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین، ج2، ص843.

[38]. ذهبی، تاریخ الاسلام، پیشین، ج3، ص 230 و ابن اثیر، (اسد الغابه)، پیشین، ج2، ص477 وعسقلانی، ابن حجر؛ پیشین، ج3ص440 و ابن عبد البر، پیشین، ج2، ص773.

[39]. ابن اثیر، (اسد الغابه)، پیشین، ج2ص477 و عسقلانی، ابن حجر؛ پیشین، ج3، ص440.

[40]. یعقوبی، ابن واضح؛ پیشین، ج2، ص6.

[41]. عسقلانی، ابن حجر؛ پیشین، ج3ص440 وطبری، محمد بن جریر، پیشین، ص 1375.

[42]. در جریان فتوحات به نام طلیحه بسیار بر می خوریم.

[43]. ذهبی، تاریخ الاسلام، پیشین، ج3، ص 230 و عسقلانی، ابن حجر؛ پیشین، ج3، ص441 و مقدسی، مطهر بن طاهر؛ پیشین،، ج2، ص843 وو زركلی، خیر الدین؛ الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، 1989، دوم، ج3، ص 230.

[44]. بلاذری، احمد بن یحیی؛ (انساب الاشراف)پیشین، ج11، ص 158.

[45]. بلاذری، احمد بن یحیی؛ (انساب الاشراف)پیشین، ج11، ص 158.
پاسخ


پیام‌های این موضوع

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 3 مهمان