02-22-2013, 06:40 PM
درود بر شما؛
اگر مجبور به انتخاب یکی باشید، میان ایرانِ دموکرات، یعنی چیزی شبیه به مثلا فرانسهی امروز و یک کشور آنارشی، کدام را برای زیستن انتخاب میکنید؟
فلسفه عدالت از نظر شما چیست؟
آیا تمایل دارید که یک سیستم نامرئی و فراطبیعی (نه لزوما خدا یا چیزی شبیه به آن) برای جزای اعمال انسانها در همین دنیا وجود میداشت(اگر فلسفه خیر و شر را بپذیریم)؟
چقدر به نقد از نگاه تاریخی اعتبار میدهید؟برای مقایسه نیچه (که در این روش شاخص ترین است) اخلاق را از نگاه تاریخی بررسی میکند و آنرا بیثمر و دستوپاگیر میبیند و اسپینوزا همین اخلاق را فارغ از عینیات و به صورت مجرد تحلیل میکند. همچنان که خودتان هم کم و بیش از همین نگاه تاریخی برای نقد سیاست استفاده کرده اید.
فلسفه ادبی یا ادبیات فلسفی؟
از نظر شما فلسفه در ذات خود نفعی برای بشر داشته است؟و فلسفهی امروز در مقایسه با علومی چون فیزیک ، ریاضی ، ژنتیک و بیولوژی، چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟یعنی با توجه به پیشرفتهایی که این علوم داشتهاند به گونه ای که میتوان با اتکاء بر آنها بخشی از هستی را تا حد قابلدریافت و قابل قبولی توصیف کرد، آیا باور دارید که فلسفه همچنان میتواند همان جایگاهی را داشته باشد که مثلا در قرن 19 و 20 داشت؟و اساسا چه حوزهای برای فلسفه تعریف میکنید؟
فارغ از مفاهیم بیولوژیک، وحشت را چگونه تعبیر میکنید؟
رمانتیسم از نگاه شما؟
کدامیک عرصه زلالتری برای بروز و ظهور نبوغ است؟هنر یا علم؟
در تحلیلهای تاریخی، بیشتر به نگاه هگلی توجه دارید یا نیچهای؟(در نگاهتان نقش تودهها و فرهنگها برجستهتر است یا رهبران و پیشروان؟)
پ.ن:اگر حوصله تان نکشید ، هرکدام از پرسشها را که خواستید پاسخ ندهید.به عنوان کسی که پیش از شما در همین موقعیت قرار داشت، به خوبی متوجه شرایط هستم.
اگر مجبور به انتخاب یکی باشید، میان ایرانِ دموکرات، یعنی چیزی شبیه به مثلا فرانسهی امروز و یک کشور آنارشی، کدام را برای زیستن انتخاب میکنید؟
فلسفه عدالت از نظر شما چیست؟
آیا تمایل دارید که یک سیستم نامرئی و فراطبیعی (نه لزوما خدا یا چیزی شبیه به آن) برای جزای اعمال انسانها در همین دنیا وجود میداشت(اگر فلسفه خیر و شر را بپذیریم)؟
چقدر به نقد از نگاه تاریخی اعتبار میدهید؟برای مقایسه نیچه (که در این روش شاخص ترین است) اخلاق را از نگاه تاریخی بررسی میکند و آنرا بیثمر و دستوپاگیر میبیند و اسپینوزا همین اخلاق را فارغ از عینیات و به صورت مجرد تحلیل میکند. همچنان که خودتان هم کم و بیش از همین نگاه تاریخی برای نقد سیاست استفاده کرده اید.
فلسفه ادبی یا ادبیات فلسفی؟
از نظر شما فلسفه در ذات خود نفعی برای بشر داشته است؟و فلسفهی امروز در مقایسه با علومی چون فیزیک ، ریاضی ، ژنتیک و بیولوژی، چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟یعنی با توجه به پیشرفتهایی که این علوم داشتهاند به گونه ای که میتوان با اتکاء بر آنها بخشی از هستی را تا حد قابلدریافت و قابل قبولی توصیف کرد، آیا باور دارید که فلسفه همچنان میتواند همان جایگاهی را داشته باشد که مثلا در قرن 19 و 20 داشت؟و اساسا چه حوزهای برای فلسفه تعریف میکنید؟
فارغ از مفاهیم بیولوژیک، وحشت را چگونه تعبیر میکنید؟
رمانتیسم از نگاه شما؟
کدامیک عرصه زلالتری برای بروز و ظهور نبوغ است؟هنر یا علم؟
در تحلیلهای تاریخی، بیشتر به نگاه هگلی توجه دارید یا نیچهای؟(در نگاهتان نقش تودهها و فرهنگها برجستهتر است یا رهبران و پیشروان؟)
پ.ن:اگر حوصله تان نکشید ، هرکدام از پرسشها را که خواستید پاسخ ندهید.به عنوان کسی که پیش از شما در همین موقعیت قرار داشت، به خوبی متوجه شرایط هستم.
کسشر هم تعاونی؟!