01-25-2013, 11:06 PM
Mehrbod نوشته: امیر نگارشی 100% درست و دودلواره (وسواس) و هتا بیمارگونه دارد، این نوشتار را بنگرید:
این نوشته یک شاهکار نگارشیکه! امیر بر پاد Alice یا من برای آسانِش خواننده پاراگرافنما هم نمیزند، همه پاراگرافها بجا و درست هستند.
نشانههای سگاوندی 100% درست به کار رفتهاند، شاید تنها کسی که شایسته همسنجی در این تراز باشد هموند دیگران [name]Kaveh[/name] است:
کاوه شاید تنها کسی در سراسر زندگی من باشد که دیدهام {} را درست به کار برده باشد، بنگرید به اینکه هیچ لغزشی در نوشتارش نیست، لغزشهایی که بسیاری از مردم دارند:
100% درست:در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا (آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی) تجربه زندگی بهتری در یک دنیای با اکثریت غیر همجنسگرا دارد.
نادرست، لغزش در اسپاشگذاری میان وا کردن کمانکها (پرانتز) با اِسپاش:در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا ( آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی ) تجربه ...
نادرست، لغزش در اسپاشگذاری پیش از نقطه پایان گزاره:... با اکثریت غیر همجنسگرا دارد .
امیر و کاوه در نگارش خودشان بسیار بسیار باریک هستند و بسیار کم میبینید لغزشی از آنها سر بزند، هر آینه میتوان با
باربیکبینی باز بالاتر نکتههای ریزی در آورد که کمتر به چشمتان میخورند، برای نمونه در نگارش امیر این اسپاشهای افزوده را بیابیید:
میان «را پیشبینی» دو تا ' ' به کار رفته، از آنجاییکه شمار اینها فراوانه میتواند یک hint کوچک از شخصیت امیر به ما بدهد و آنهم اینکه گرچه امیر
بسیار در درستنویسی و پیروی از مهادهای خود (اصول زندگی) پایبند است، ولی این باریکبینی را بر پاد آنچه من گفتم "بیمارگونه" دنبال نمیکند، بساکه برای هنایندگی هر چه بالاتر بر خواننده این را میکند- در تارخوان یا browser شاید دو تا اِسپاش یا فاصله را نشان ندهد، ولی هنگام ویرایش میتوان دید.
به سخن دیگر، امیر به خواست آزاد خودش نگارشی درست و رسا میگذارد تا به دیگران نشان دهد که در سخنانش چه اندازه سنجیده است،
ولی برای "خودش" اینگونه نیست و میتواند لغزشهای خویشتن را بپذیرد. به گونهای، "فریبگری" امیر و Alice را اگر بهمسنجیم، آلیس اندکی خودآزاری
دارد و براستی اگر سخنش فَرزام (perfect) نباشد احساس بدی پیدا میکند، امیر اینگونه نیست و (شاید پیشتر در زندگی بوده ولی امروز نه) بیشتر برای "خوشی بردن" از رسایی سخنش (+ پاداش به خواننده) آنرا با این همه باریکبینی بنگارشی سراسر درست میاورد.
یک نمونه دیگر از لغزش امیر:..درمان آنرا...
آنرا بجای "آنرا" یا "آن را"، نیماِسپاشی که بیجا بکار رفته ولی همچنان کارکرد خودش (باریکبینی و دگرسانی امیر از دیگران) را دارد، پس نیازی به ویرایش نداشته.
در همسنجی من نمیتوانم "اینرا" بپذیرم، داشتن چنین واژهای در نگارشم مرا بسختی میرنجاند، از دید من تنها "آنرا" یا "آن را" پذیرفتنی هستند، "آنرا" آزارنده است.
فرجامیابیآلیس و امیر و کاوه همگی فریبگر هستند، آلیس فریبگری راستین است که از خودش مایه میگذارد، اگر نادرست نوشت خودش هم اندکی آزار میبیند،
امیر اگر نادرست نوشت خودش آزار بسیار اندکی میبیند و فریبگر کامیابتری است؛
کاوه در این میان یک درونگرای فرای همه ماست (فریبگر ناخواسته)، او خودش را بی چون و چرا کاردرست میبیند و گرچه در همه چیز از دیگران
بهتر نمیداند، ولی در چندتایی چیز، چند چیزی در زندگی که تنها خودش میداند و بس از همه هومنان (آدمیان) سرتر است و خود نیز آگاه به آن.
آلیس در نوشتن، نگارشِ درست (مهادهایش {اصولش}) را فداکاری میکند و پاراگرافنما میزند (چشم خواننده کمتر چپ و راست میرود)، امیر
ولی مهادهایش را به تنآسایی خواننده میبرگزیند، به گونهای سخنش را مَهند میداند و خواننده را زمانی شایسته خواندن میداند که همان چشمانش
را چپ و راست کند، با این همه بر پاد [name]Dariush[/name] هنگام نوشتن بسیار نکتهسنج است و به خواننده با زیبایی نگارشش بجایش "پاداش" میدهد.
همینرا امیر در کاربرد واژگان گوناگون و بیشتر زمانها (از دید من) افزوده ولی زیباییشناسانه بدست میاورد:
همه چیز درباره هلوکاست
گرچه آفرینگویی کسرا را نباید تنها برای زیبایی قلم امیر دانست (سوگیری کسرا درباره هالوکاست)، ولی همچنان کارکرد خودش را در "فریبگری" نامبرده دارد.
این نثر را در کمال اندوه و سرافکندگی ِ من اغلب به پای تلاش نویسنده جهت ارعاب مخاطبان مینوشتند، خوشحالم که شما دچار چنین خبطی نشدهاید. اکنون بهجای ابراز نظر پیرامون باقی نوشتهی شما چیزکی را با جمع درمیان میگذارم، شاید راهگشای داوری بهتر خودشان باشد: من اغلب سنجیدهتر از آنکه مینویسم، سخن میگویم! یعنی در تکلم روزمره، به آداب حرف زدن قجری و استعمال لغات غریب، عجیب پایبندم، جملههای بسیار طولانی میپردازم که شنونده گاهی از توانایی من در بهم چسباندن آنها متحیر میماند و گاهی حتی درحال صحبت پیرامون موضوعی بسیار پیشپا افتاده چنان هیجان زده میشوم که گویی لنین هستم، درحال نطق برای شورای کمیسرهای خلق. موتور که روشن میشود، با سرعت و تسلط و رسایی شگرفی معرکه میگیرم و احترام شنوندگان را، فارغ از موضوعی که پیرامون آن مشغول به صحبت هستم و موضعی که دربارهی آن گرفتهام، جلب میکنم. پس به نوعی، نزد خودم، این نثر و شیوهی نگارش بازتابیست از آن سخنوری و حرافی ِ اصولمند، و بیش از هرچیز دیگر مدیون ِ جواب دادن ِ آن.
زنده باد زندگی!