01-24-2013, 01:42 PM
یه روز چهار تا راهبه میرن پیش پدر روحانی كه توبه كنن. اولی میره تو میگه: پدر! من اغفال شدم و برای یكی جلق زدم! پدر میگه: اشكال نداره بیا دستت رو تو آب توبه بشور، تا گناهانت پاك بشه. دومی میره تو میگه: پدر من هم اغفال شدم و یكی به سینه من دست زد! پدر هم میگه: بیا سینت رو تو آب مقدس بشور و برو. بعد نفر سوم كه میاد بره تو،
چهارمی بهش میگه: خواهر ماری، كونت رو تو آب نشوریها! من میخوام قرقره كنم!
سلامتی خانم هایی که میخوان پارک دوبل کنن
روسری لیز میخوره ،
شال میوفته از سرشون ،
دکمه مانتو باز میشه ،
دستشون میخوره به برف پاک کن ،
اشتباهی میزنن تو 4 به جای دنده عقب
آخر سر هم خاموش میکنن :)))))))))))))))))))))))))
گوگل: من صاحب همه چیم !
ویکی پدیا: من همه چیو میدونم !
فیسبوک: من همه رو میشناسم !
اینترنت: من نباشم شماها هیچین !
برق: گهِ اضافی نخورید ...!
.
جنتی خطاب به خدا
:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چرا بهم نمیگی بابای من کیه ؟
خدا : نمی خواستم این رو بهت بگم و ناراحتت کنم اما وقتی من اومدم تو رو گذاشته بودن سر راه و رفته بودن :))))
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬● hesam ● ۩
چهارمی بهش میگه: خواهر ماری، كونت رو تو آب نشوریها! من میخوام قرقره كنم!
سلامتی خانم هایی که میخوان پارک دوبل کنن
روسری لیز میخوره ،
شال میوفته از سرشون ،
دکمه مانتو باز میشه ،
دستشون میخوره به برف پاک کن ،
اشتباهی میزنن تو 4 به جای دنده عقب
آخر سر هم خاموش میکنن :)))))))))))))))))))))))))
گوگل: من صاحب همه چیم !
ویکی پدیا: من همه چیو میدونم !
فیسبوک: من همه رو میشناسم !
اینترنت: من نباشم شماها هیچین !
برق: گهِ اضافی نخورید ...!
.
جنتی خطاب به خدا
:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چرا بهم نمیگی بابای من کیه ؟
خدا : نمی خواستم این رو بهت بگم و ناراحتت کنم اما وقتی من اومدم تو رو گذاشته بودن سر راه و رفته بودن :))))
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬● hesam ● ۩
.Unexpected places give you unexpected returns