12-31-2012, 10:34 PM
Philo نوشته: بنده هم همیشه به هواداران بهره کشان گفته ام که چرا از مواجهه واقعی با کمونیسم هراس دارید و همیشه یک کمونیسم خیالی بی محتوا در ذهن خود میسازید و نقدهایتان را به سوی آن نشانه میروید؟از نظر من اینکه شخص بخواد در جوامع صنعتی شده به این وضع مشقت بار و با این ساعات کاری کار کنه احمقانست.
کسی با اختراع و زحمت و برخورداری از مواهب حاصل از آن به طور کلی مخالف نیست، مشکل از جایی شروع میشود که شما برای سود، سرمایه خود را دستمایه ای قرار دهید برای بهره کشی، و به جیب زدن حاصل زحمت دیگران.
ولی وقتی طبق مانیفیست کمونیسم ما هرگونه حق ارث، مالکیت زمین،وسایل تولید و حتی اجبار برای همگان در کار کردن(خود این اجبار به کار هم به نظرم تنفرآوره چه برسه به اینکه labour هم باشه)
راستی شما که صحبت از حقوق بشر کردید بد نبود که این بخش رو نادیده نمیگرفتید:بند 17
نقل قول: Everyone has the right to own property alone as well as in association with others.یعنی حق مالکیت و این حق مالکیت مربوط به هر چیزی میشه(حتی ابزار تولید)
No one shall be arbitrarily deprived of his property.
با این حال یکی از نکاتی که از نظر من کمونیسم رو منقضی میکنه اینه که کمونیسم بر پا پایه سرمایه داری نارس پایه گذاری شد ولی برای توجیه خودش مجبوره همچنان مفاهیم رو بروز رسانی کنه.
Capital (economics) - Wikipedia, the free encyclopedia
نقل قول:Earlier illustrations often described capital as physical items, such as tools, buildings, and vehicles that are used in the production process. Since at least the 1960s economists have increasingly focused on broader forms of capital. For example, investment in skills and education can be viewed as building up human capital or knowledge capital, and investments in intellectual property can be viewed as building up intellectual capital. These terms lead to certain questions and controversies discussed in those articles. Human development theory describes human capital as being composed of distinct social, imitative and creative elements:از نظر من این دیدگاه که فقط ابزار تولید باعث به ظاهر به جیب زدن سرمایه دیگران میشه نادرسته.
یک مخترع با یک اختراع ارزشمند گاهی میتونه سرمایه خیلی یبشتری رو نسبت به کسی که وسایل تولید داره رو ایجاد کنه.
میخوام یک مثال در یک اقتصاد فرضی بزنم(چون جمع کاپیتالیسم و سوسیالیسم مطلق ناممکنه)
خب مسئله کجاست؟ما زمان رو T، کارگران رو W،سرمایه دار رو C، پول رو M و مخترع رو I در نظر میگیریم:
در نتیجه کارکردن در بازه زمانی T
W===>M و C===>6M
میرسند،حالا مخترع مورد نظر با یک کشف ارزشمند در همین بازه زمانی T
I===>10M
مسئله به قولی ضد انسانی در کاپیتایسم این هست که سرمایه دار ارزش افزوده کار دیگران رو برای خودش استفاده میکنه و ازشون بهره کشی میکنه ولی در این مثال یک شخص که سرمایه دار نیست(تکنوکرات) گاهی میتونه از مجموع سود کارگران و سرمایه دار بیشتر سود داشته باشه!
خب نتیجه گیری؟نتیجه اینکه جامعه بدون طبقه با همگانی کردن ابزار تولید بوجود نمیاد بلکه با نابودی بازار و فرایند های عرضه و تقاضا هست که میشه جامعه رو از حالت طبقاتی در آورد(که ایده نهایی کمونیسم هست)
نیروی بازار هم یک نیروی طبیعی داد و ستد هست و برای متوقف کردنش نیاز به استفاده از زور هست،در نتیجه ما نیاز به طبقه حاکمی خواهیم داشت که سیستم عرضه و تقاضا باقی مردم رو باید کنترل کنه تا جامعه به صورت طبقاتی در نیاد!(در صورتی که وجود همین گروه حاکم نقض فرض هست)
یعنی اگر شما به چیزی دست پیدا کنید که خواهان زیادی داشته باشه خواه ناخواه میتونید بدون اینکه اون چیز ابزار تولید باشه حجم قابل توجهی از نتایج زحمات دیگران رو به مالکیت خودتون در بیارید.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-