11-27-2012, 01:28 AM
https://www.facebook.com/pure.persian/po...9390132155
زبان پارسی زبانی ساده است، ولی همه ویژگی آن در سادگیاش کوتاه نمیشود!
ما میتوانیم با یک واکاوی رویهای ویژگیهای پارسی یا هر زبان زندهای را به اینها ببخشیم:
3- فرنودمندی (منطق بودن)
4- خمپذیری (flexibility)
5- فشردگی (compaction)
5- ...
[/indent]
ویژگی شگرف پارسی یا بهتر بگوییم، تنها چیزی که آنرا از دیگر زبانها میجداید داشتن یک همسنگی (equilibrium) میان همهی این فاکتورهاست
برخی زبانها مانند انگلیسی در فرنودمندی (منطق) و سادگی بس پیشرو هستند، برخی مانند فرانسه و اندکی آلمانی در زیبایی پیشرو هستند و ...
پس روی هم رفته خواسته شما در روالمند کردن که خود زیرگردآیه (subset) ساده کردن زبان است، تنـها تا
جایی پذیرفتنی است که مایهی از میان رفتن همسنگی میان دیگر بخشهای زبان نشود، اگر نه که به درد نمیخورد.
نمونه بیشتر نیاز داریم. برای نمونه چه کارواژهای نیاز به دوگذرا بودن دارد که اکنون نداریم؟
خواستنی و خوب.
خواستنی. دبیره پیشنهادی: UniPers: A New Alphabet for Persian
فروکاهی دیگر چیست؟
کارواژگان آموزیدن و .. هم همیشه بودهاند، ولی گاه آموختن و گاه آموزیدن در بافتار (context) سخن زیباتر میایند.
داشتن کارواژگان چندچهرهای یکی از بهترین ابزارهای زبان ما در راستای زیبایی
سخن و آوای آن است و در کنار آن، به زایایی زبان نیز هر چه بیشتر یاری میرساند:
شنفتن، شنیدن:
برای نمونه این را در ساختن داریم:
ساختن / سازیدن:
پس با کار شما نیمی از واژگان خوب زبانمان را هم باید دور بریزیم! :e405:
خیر، این هم باز یکی از ویژگیهای پارسی است که زبان گفتاری آن بیاندازه ساده و فشرده است، ولی همچنان روالمند مانده و دستور زبان خود را داراست.
تنها کاری که ما باید بکنیم جا اندازی فرهنگ نگارش درست است.
در نگارش نباید اینجور نوشت: «این یه نوشته برا نمایشه» بجای آن باید «این یک نوشته برای نمایشه» نوشت، ولی اگر خواستیم (که اندیشه خوبی است) بمانند یکمی خواند.
در اینباره اینجا پیشتر گفتمانی داشتیم: شیوه ی نوشتار در تالارهای گفتمان
Sotude نوشته:Mehrbod نوشته:Sotude نوشته: درود بر همه ی سروران گرامی!
من کارشناس الکترونیک هستم ولی نزدیک به یک سال است که کشش (علاقه) شگرفی به سوی زبانشناسی یابیده ام (یافته ام)!
نگرها و پندارهای زبانشناسانه و پارسی شناسانه در اندیشه ام موج می زنند! :)
تازه ترین پرسمان و دغدغه ای که روانم را درگیر کرده است ( درگیرانده است!) درباه ی کارواژه های گذر یا ناگذر یا (به گفته ی یکی از گردانندگان این برگه) کارواژهای نیازمند و بی نیاز است. چندی پیش جستاری درباره ی کارواژه های Ergative (به پارسی: ؟!!) در زبان هایی مانند Basque خواندم. این گونه کارواژه ها، کارواژه هایی هستند که هم می توانند نیازمند و هم می توانند بی نیاز باشند. به سخن ساده تر نیازی نیست برای یک کارواژه، هر دو گونه ی آن را آموزید(آموخت)...
برای نمونه در پارسی دو کارواژه برای چرخیدن هست، یکی کارواژه ای بی نیاز است "چرخیدن" و دیگری کارواژه ای نیازمند "چرخاندن". در پارسی می توان کارواژه ی نیازمند را با زدایش (زدودن) "ایـ" از میان آن و افزودن "ا" به جای آن به دست آورد. هرچند زبان پارس در این زمینه (ساختن کارواژه های نیازمند) از دیگر زبان های هندواروپایی رَوالمندتر (باقاعده تر) و ساده تر است، ولی باز هم به نگر من، این گونه کارواژه ها سبب (پارسی؟!) دشوار شدن فراگیری یا آموزیدن (آموختن، یادگیری) زبان می شوند. برای نمونه در زبان Basque، میان دو گزاره ی "من آن را چرخاندم" و "من آن را چرخیدم!"، هیچ دِگَربودشی (تفاوتی) نیست!! برای همین هست که زبان Basque یک زبان شگرف و با ویژگی های شگفت آور است و زبانشناسان در دسته بندی میان زبان ها، نتوانسته اند این زبان را در میان هیچ شاخه ای دسته بندی کنند!!
البته (پارسی؟؟!) در زبان پارسی هم چند کارواژه را از این دست می توان نام برد، برای نمونه، کارواژه ی "شکستن" و "شکاندن" در گذر زمان به یک کارواژه دِگَریده اند (تبدیل شده اند، دگرگشته اند):
من آن را شکستم
من آن را شکاندم
و ...
با این همه، کارواژ هایی در زبان پارسی و دیگر زبان های هندواروپایی هستند که نمی توان از آن ها، گونه ی دیگر کارواژه (گذر یا ناگذر و یا نیازمند یا بی نیاز) را ساخت:
"کُشتن" خود یک کارواژه ی نیازمند است و نمی توان دوباره کارواژه ی نیازمند "کُشاندن " را از روی آن سازید(ساخت).
"دیدن" ////////////////////////// "بیناندن " //////////. (ایضاً؟!!) :)
"کوشیدن" یک کارواژه ی بی نیاز است و نمی توان از روی آن کارواژه ی نیازمند "کوشاندن" را سازید (ساخت)؛ مگر اینکه کاواژه ای شگفت آور بخواهیم بسازیم!!!!
سخن پایانی این بنده ی ناچیز!، چه خوب است که یا این کارواژه های نیازمند سازیده شده را از زبانمان برانیم (برای آسانش فراگیری زبانمان برای آیندگان!!) و یا اینکه بزنیم به سیم پایانی (سیم آخر!! :) ) و از روی همه ی کارواژه ها، گونه ی دیگر کارواژه (چه نیازمند و چه بی نیاز) را بسازیم (تا زبانمان پُرمایه تر (غنی تر) ولی بسیار دشوارتر گردد!!)
با پوزش از شما، اگر جایی در نوشتار من دیدید که از کاواژه های ساختگی بهره بردم، کارواژه هایی مانند:سازیدن، آموزیدن، یابیدن، درگیراندن و... ! از آنجایی که به نگر من، زبان باید هرچه ساده تر و فراگیرتر باشد، می بایست تاجایی که می شود، کارواژه های بی رَوال (بی قاعده) را از زبان خود بزداییم؛ همچنانکه کارواژه های بی رَوال دیگری را نیز کنار گذاشته ایم (خوابیدن به جای خسپیدن، خسبیدن و... که به یاد نمی آورم ;) !!)
من درباره ی زدایش کاواژه های بی رَوال از پارسی، بر روی سخن خود هستم و در این باره پا می فشارم، هرچند کارواژه ی سازیده شده، خنده دار یا هتا دارای بخش (سیلاب) های بیشتری باشد!!!
گفتن --> گوییدن
ساختن --> سازیدن
گشتن --> گردیدن
یافتن --> یابیدن
دریافتن --> دریابیدن
آموختن --> آموزیدن یا فراگرفتن
شکستن --> شکنیدن
پنداشتن --> پنداریدن
انگاشتن --> انگاریدن
توانستن --> توانیدن
و ...
همچنین می توان به جای به کارگیری پادواژه ها (متضادها) از همان واژه + پیشوند یا پسوند نایش (نفی) بهره گرفت. این سبب (پارسی؟!!) آسانی بسیار زبان خواهد شد! برای نمونه:
خوب --> پادواژه= ناخوب ؛ به جای بَد
بالا --> پادواژه= نَبالا؛ به جای پایین
و ...
چشم براه (منتظر) نگرهای شما بویژه نگرهای گردانندگان این تاربرگ می باشم!
برای آشنایی بیشتر با نگرهای من، به این برگه ها سربزنید:
Agglutination - WiKi
Newspeak - WiKi
در پارسی نیز کارواژگان «دوگذرا» مانند زبانهای همخانواده هندواروپایی داریم. برای نمونه «گسستن، بریدن» پس نیازی به یافتن راه نویی برای چیزی که هماکنون داریم نیست!
فعل دوگذرا - WiKi
دوانداختن کارواژگان بیروال هم کار نابخردانهای است، زیرا ما در پارسی تنها و تنها به دنبال هر چه بیشتر «فرنودین = logical» کردن زبان نیستیم. نمونه چنین زبانی میتوان انگلیسی را نامبرد که ساختاری بس فرنودین، ولی همانجور بس خشک و نازیبا دارد.
مهربُد گرامی، من هیچگاه نگفتمکه همه ی کارواژه ی بی روال را از زبانمان بزداییم و آن ها را دور بریزیم! همانگونه که اشاره کردی، این کار، کاری نابخردانه است. من گفتم چه خوب است کارواژه هایی که بهره گیری کمتری در زبان گفتاری روزانه ی ما دارند را روالمند کنیم. برای نمونه هرگز نمی توان (دست کم در زمان کنونی!!) کارواژه ی بی روال "داشتن" را به کارواژه ی روالمند "داریدن" دگَراند (تبدیل کرد)! چه اینکه از این کارواژه در زبان گفتار و نوشتار ما بسیار بهره گرفته می شود: داشتم می رفتم --> داریدم می رَویدم!!!!! گزاره ای خنده دار است!!
...
همچنین، درباره ی ساده سازی زبان پارسی، باید گفت که این زبان در همسنجی با دیگر خویشاوندان هندواروپایی خود، زبانی ساده است و (به نگر من) دست کم از زبان فرانسه و دُیچلندی (آلمانی) ساده تر است؛ چه از نگر دستور زبان چه از نگر روالمندی و چه از نگر خوانش (pronunciation :تلفظ ؟!!) و گزاره سازی! ، ولی در همچندی با زبان انگلندی، باید بگویم که دستورزبان سخت تری دارد زیرا زبان انگلندی زبانی بوده که در گذر تاریخ، بسیار ساده تر شده و با زبان انگلندی باستان (پیش از 1200 ترسایی) دگرسانی های بسیاری دارد (خنده دار است! آن ها به زبان خود در 800 سال پیش می گویند باستانی ولی ما به زبان 2500 سال پیش خود می گوییم باستانی!!! دگرسانی تا به کجا؟!!! این هم پاسخ کسانی که می گویند پارسی زبانی بی مایه و تهی است که تاریخی ندارد و زبان نوینی است! ما زبان پارسی پیش از اسلام را پارسی میانه می گوییم، 14 سده پیش! :) ) از آنجایی که در زبان انگلندی، درهم آمیزش کاواژه ها ( conjugate :صرف فعل ?!!) نزدیک به صفر است، زبان انگلندی از نگر دستوری، زیانی ساده تر از پارسی است، هرچند که خوانش (pronunciation :تلفظ ؟!!) و نگارش (dictation) آن رنج بزرگی (مصیبت عظما!!! :) ) می باشد!!
زبان پارسی زبانی ساده است، ولی همه ویژگی آن در سادگیاش کوتاه نمیشود!
ما میتوانیم با یک واکاوی رویهای ویژگیهای پارسی یا هر زبان زندهای را به اینها ببخشیم:
1- سادگی:
[indent]1. روالمندی (قاعدهمندی)
2. هنجارمندی
3. پیشبینیپذیری
4. ...
2- زیبایی (آواییک + پراکندگی واکها + ...)[indent]1. روالمندی (قاعدهمندی)
2. هنجارمندی
3. پیشبینیپذیری
4. ...
3- فرنودمندی (منطق بودن)
4- خمپذیری (flexibility)
5- فشردگی (compaction)
5- ...
[/indent]
ویژگی شگرف پارسی یا بهتر بگوییم، تنها چیزی که آنرا از دیگر زبانها میجداید داشتن یک همسنگی (equilibrium) میان همهی این فاکتورهاست
برخی زبانها مانند انگلیسی در فرنودمندی (منطق) و سادگی بس پیشرو هستند، برخی مانند فرانسه و اندکی آلمانی در زیبایی پیشرو هستند و ...
پس روی هم رفته خواسته شما در روالمند کردن که خود زیرگردآیه (subset) ساده کردن زبان است، تنـها تا
جایی پذیرفتنی است که مایهی از میان رفتن همسنگی میان دیگر بخشهای زبان نشود، اگر نه که به درد نمیخورد.
Sotude نوشته: در زمینه ی کارواژه های Ergative (دوگذرا؟!!) من نگفتم زبان پارسی هرگز چنین کارواژه هایی ندارد، گفتم در همسنجی (مقایسه؟؟!) با زبانی مانند Basque ، این گونه کارواژه های زبانمان، انگشت شمار هستند. همانگونه که پیشتر هم گفتم، در زبان باسک، همه ی کارواژه ها "دوگذرا" هستند.
نمونه بیشتر نیاز داریم. برای نمونه چه کارواژهای نیاز به دوگذرا بودن دارد که اکنون نداریم؟
Sotude نوشته: با این همه می توان زبان را ساده تر کرد. من چندین گام برای ساده سازی هرچه بیشتر دارم:
1. زدایش هرچه بیشتر و روزافزون واژه ها و کارواژه های بیگانه (بویژه عربی، فرانسه، انگلندی و تورکی!!) از زبان پارسی و برابرسازی با واژه های ایرانی (نه تنها پارسی، همچنین بهره گیری از گیلکی، لری، کردی، مازرونی و...)
خواستنی و خوب.
Sotude نوشته: 2. دگَرانش (دگرگون سازی؟! : تغییر) دبیره ی کنوی از عربی به دبیره ی لاتین. نباید خود را گول بزنیم. یکی از شَوَندهای واپس ماندگی فرهنگی و آموزشی و دانشیک ما، بهره گیری از این دبیره است، دبیره ی تازی! به نگر من، تنها کاربرد این دبیره برای نگارش نوشته های ادبی و هنری می تواند باشد، نه نوشته های دانشیک و دانشگاهی!
خواستنی. دبیره پیشنهادی: UniPers: A New Alphabet for Persian
Sotude نوشته: 3. ساده سازی کارواژه ها، برای نمونه فروکاهی (فروکاهش؟! زدایش تدریجی؟!) کارواژه های بی روال و جایگزینی آن ها با کارواژه ی روالمند ( دست کم در نوشتار). واژه نامه ی تارنمایی دهخدا هم اکنون چندین کارواژه ی بی روال را با چندین کارواژه ی روالمند جایگزین کرده است. می توانید کارواژه های "آموزیدن، دریابیدن و ...." را در تارنما به نشانی loghatnaameh.org بنگرید.
فروکاهی دیگر چیست؟
کارواژگان آموزیدن و .. هم همیشه بودهاند، ولی گاه آموختن و گاه آموزیدن در بافتار (context) سخن زیباتر میایند.
داشتن کارواژگان چندچهرهای یکی از بهترین ابزارهای زبان ما در راستای زیبایی
سخن و آوای آن است و در کنار آن، به زایایی زبان نیز هر چه بیشتر یاری میرساند:
شنفتن، شنیدن:
شنیداری
شنفتاری
-> ابزار شنید
-> ابزار شنفت
شنفتاری
-> ابزار شنید
-> ابزار شنفت
برای نمونه این را در ساختن داریم:
ساختن / سازیدن:
ساختمان
سازمان
ساختار
سازگار
سازوار
..
سازمان
ساختار
سازگار
سازوار
..
پس با کار شما نیمی از واژگان خوب زبانمان را هم باید دور بریزیم! :e405:
Sotude نوشته: 4. گام پایانی که به نگر من دشوارترین و همچنین گرانسنگ (مهم) ترین گام می باشد، نزدیک کردن هرچه بیشتر زبان گفتار به زبان نوشتار است! شوربختانه زبان پارسی گفتار با زبان نوشتار، دگرسانی بسیاری دارد که این نه از کاستی های زبان پارسی، بلکه از کاستی های خود ماست که می کوشیم گزاره ها را هرچه کوتاه تر و تُند تر بازگوییم!
خیر، این هم باز یکی از ویژگیهای پارسی است که زبان گفتاری آن بیاندازه ساده و فشرده است، ولی همچنان روالمند مانده و دستور زبان خود را داراست.
تنها کاری که ما باید بکنیم جا اندازی فرهنگ نگارش درست است.
در نگارش نباید اینجور نوشت: «این یه نوشته برا نمایشه» بجای آن باید «این یک نوشته برای نمایشه» نوشت، ولی اگر خواستیم (که اندیشه خوبی است) بمانند یکمی خواند.
در اینباره اینجا پیشتر گفتمانی داشتیم: شیوه ی نوشتار در تالارهای گفتمان
.Unexpected places give you unexpected returns