11-23-2012, 01:24 AM
Dariush نوشته: جناب امیر، با توجه به آمارهایی که در گزارش سازمان ملل و سازمان دیدبان جهانی از قول مجله دانستنیها در پست قبل خودم در همین تاپیک نقل کردم، آیا نظر شما همچنان همین است که توسعه صنایع گوشتی مثلا به شکل دامپروری صنعتی از انتخابهای دیگر بهتر است؟این را از آن جهت میگویم که شاید پست قبلی مرا ندیده باشید.
انتخاب بهترین نوع غذا برای انسان از جنبه های مختلف قابل بررسی است.اینکه بدن ما به کدام سبک تغذیه سازگارتر است و کمتر دچار بیماری میشود،اینکه از لحاظ محیط زیست کدام آسیب کمتری به اکوسیستم و طبیعت وارد میکند و اینکه از لحاظ اقتصادی کدامیک به صرفه تر است و میتوان با آن انسانهای بیشتری را سیر کرد.در مورد جنبه اول، نیاز به تسلط به دانش هاییست که احتمالا در حوزه دانسته های حداقل من نیست.اما در این مورد پاسخ یک سوال شاید تاثیر مهمی در نگرش ما داشته باشد و آن اینکه آیا در طبیعت پستانداری هست که هم گوشتخوار باشد و هم گیاهخوار؟یعنی گوشت و گیاه هردو در فهرست غذایی اش باشد؟
اما آنچه از نظر من مهمتر است جنبه های دوم و سوم این موضوع است.به نظر میرسد که صنعت دامپروری تاثیراتی مخرب بر زمین و اکوسیستمش میگذارد.برپایه گزارشی که در پست قبلی آنرا نقل کردم، آثار مخرب این صنعت قابل چشم پوشی نیست.
اما از دیدگاه من، این سبک تغذیه نیست که مشکل ساز است، بلکه حجمش است.برای تغذیه هفت میلیارد انسان شما هر راهی را که انتخاب کنید، بی شک ضررهای جبران ناپذیری به جهان پیرامون خواهید زد و چندان فرقی بین گیاهخواری و همه چیزخواری نیست.به نظرم شرایط ایده آل زمانی است که حداکثر جمعیت کره زمین 3 یا 4 میلیارد باشد.حال میدانم که خواهید پرسید اساسا چرا آنچه غیر ممکن است را بازگو میکنی؟اینکه اساسا این بحث با سوالاتی چون "کدامیک کمتر به پیرامون آسیب میزند" جریان می یابد.در حالی که آلترناتیوهایی که داریم از نظر هزینه های زیست محیطی چندان تفاوت چشم گیری باهم ندارند.
بطور کلی نه سبک تغذیه مشکل اصلیست و نه حجم آن، بلکه روش تولید آنست که مایهی دردسر است. و هرچند اصراف پدیدهای بسیار جدی و مخرب است، در نهایت تفاوتی در اصل ماجرا بوجود نمیآورد. ازدیاد جمعیت با روش تغذیهی همهچیزی خواری مشکلی به حساب نمیآید، هماکنون با اضافهی گوشت مورد استفادهی ایالات متحدهی آمریکا در سال، میتوان یک ماه کُل قارهی آفریقا (منهای بخش عرب آن) را غذا داد. این حجم بالای استفاده که گیاهخوار و غیرگیاهخوار به آن دچارند یک ویژگی ِ فرگشتیک در انسان است، که برپایهی آن برنامه ریزی شدهایم تا با حداکثر سرعت ممکن بیشترین غذای ممکن را مصرف بکنیم، زیرا برخورداری از چنین ویژگیای میلیونها سال تنها راه برای زنده ماندن بوده. اما اکنون بایستگی ندارد و به زیادهخوری میانجامد..
بله دامپروری صنعتی به مراتب بهتر از کشاورزی صنعتیست، از هر جهت که بنگرید(فرسایش خاک، گرمایش زمین، هزینهی تولید، آب مورد استفاده، زمان تولید و ... در تناسب به انرژی که از گوشت میگیریم و انرژی که از گیاه میگیریم). اگر معیار شما به راستی اکوسیستم باشد که کشاورزی بازی را شروع نشده میبازد.. اساسا گوشت زمانی به رژیم غذایی ما اضافه شده که حجم مغزمان افزایش یافته و نیاز به پروتئین بالاتری پیدا کردهایم که گیاهان قادر به فراهم آوردن آن نبودهاند، یعنی از دوران استرالوپیتکوس آفریکانوس. بجز انسان چندتایی که به ذهنم میرسند: خوک، بز، صاریغ، مرغ، پیرانا، کوآتی، خرس و اکثر نخستیها از جمله شامپانزه بونوبو و ...
بطور کلی چیزی که باید بدانیم این حقیقت ساده اما بسیار خشن است که بیکُشتن نمیتوان زنده ماند. شاید زمانی روشهایی جدید برای تولید گوشت پدید بیایند(پیشتر در جستار آزار حیوانات در اینباره گفتهام)که ما را از کشتار حیوانات برای غذا بینیاز بکنند، یا شاید پیشرفتهایی در کُل صنعت تولید غذا رخ بدهد که آسیبزایی برای محیط زیست را به حداقل برساند و ... اما در وضع فعلی، گیاهخوار یا گوشتخوار یا هرچه که باشد، با هر گازی که میزنید جانها گرفته و میگیرید و خواهید گرفت.
زنده باد زندگی!