11-22-2010, 10:12 PM
Russell نوشته: شما در پرسش دوم سوال رو چرخانده اید و به خود من برگردانده اید
اگر نیرویی بتواند جرمی به هر بزرگی را بلند کند که خودم پاسح پرسش "آیا خداوند میتواند سنگی بیافریند که خود نتواند بلند کند" را با حذف فاعل آن داده ام.به این صورت که آیا جرمی وجود دارد که نیرویی نتواند آنرا بلند کند؟
اما همانطور که دیدیم این کار بستگی به فاعل آن دارد و این پرسش با معلوم بودن فاعل آن منطقیست.همانطور که برای انسان مثال زدیم میتواند خانه ای بسازد که نتواند بلندش کند.
فرض محال که محال نیست!!! شما فرض کنید فاعل_ «شخص وار» وجود نداره و نیروهای به اندازه کافی بزرگ به نحوی گرد هم میان که بتونند جرم بزرگی رو بلند کنند. آیا این عمل شدنی هست یا خیر؟ (بی توجه به فاعل اون).
Russell نوشته: بحث قیاس معالفارق نیست بلکه این پرسش برای موجودات محدود قابل پاسخگویست(موجودات دیده شده و حقیقی) اما اینکه خدا نامحدود فرض شده ثابت نمیکند که مطرح کردن این سوال در مورد خدای فرضی خطاست.این مثال برای انسان فقط به این خطر است که نمونه ای از منطقی بودن این پزسش نشان داده شود.و اینکه این سوال مثل خلق مثلث مربعی نیست که برای هر موجودی غیر منطقیست.
اتفاقت درست شبیه همون مثلث هست. درست توجه کنید: سنگ بنابر تعریف (و همینطور اظهار نظر شما) به هر اندازه که باشد بلند کردنی است. یعنی من اگر قرار باشه ینگ رو تعریف کنم میگم توده ای جرم است و چه و چه و چه و چه و بلند کردنی است (تعریف 1). از یک طرف دیگه در متن عنوان جستار یکی از خصوصیات این سنگ مورد اشاره قرار گرفته: سنگی که نشه بلندش کرد. اگر این نشدن، نشدن عملی باشه، میشه همون که شما درمورد انسان ها اشاره کردید. یعنی انسان شاید نتونه ولی یک نیروی فرضی حتمن میتونه. ولی اگر نشدن از جنس تعریفی باشه (یعنی در تعریف سنگ اومده باشه که این سنگ بلند کردنی نباشه - تعریف 2) در اونصورت یک اجتماع نقیضین در تعریف سنگ وجود داره به اینصورت: یک سنگ که توده ای جرم است و چه و چه و چه و چه و بلند کردنی است (طبق تعریف 1) و نیز قابل بلند کردن نباشد (طبق تعریف 2).
امیدوارم خوب توضیح داده باشم.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی