09-22-2012, 05:45 PM
ساقی بده پیمانهای زان می که بیخویشم کند
بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پــــیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صـبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تـــشویشـم کند
نور سحرگاهی دهد، فیضی که مــیخواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد، ســلطان درویــشم کند
سوزد مــرا سازد مــرا در آتــش انــدازد مــرا
وز من رها سازد مــرا بیـــگانه از خویشم کنــد
بستاند این سرو سهی سودای هــستی از رهی
یغما کند انـــدیشه را دور از بــد انـــدیشم کند
رهی معیری
بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پــــیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صـبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تـــشویشـم کند
نور سحرگاهی دهد، فیضی که مــیخواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد، ســلطان درویــشم کند
سوزد مــرا سازد مــرا در آتــش انــدازد مــرا
وز من رها سازد مــرا بیـــگانه از خویشم کنــد
بستاند این سرو سهی سودای هــستی از رهی
یغما کند انـــدیشه را دور از بــد انـــدیشم کند
رهی معیری
زنده باد زندگی!