نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

علمِ ضد خدا، به سمت اثبات خدا پیش می رود
#71

حق گرا نوشته: با درود
حدس شما درست است و این مسر تحول ومعرفت بشری است یعنی گرایش به وحدت وجود جزء طبیعت بشر است و خواه نا خواه معرفت بشری به این سمت خواهد رفت یعنی علوم طبیعی ،فلسفه و ادیان ریشه در این حقیقت دارند و به ان نیز باز گردانده خواهند شد زیرا هیچ موجودی نمی تواند خارج از سلطه وجود باشد . این حقیقت در علوم طبیعی نیز به روشنی قابل روئیت است که اگر عمری بود به ان پرداخته خواهد شد اما قبل از ان باید مسئله از بعد فلسفی تبیین و تفسیر گردد بنده مبانی مختصری از وحدت وجود در جستار «ایا وجود خدا قابل اثبات است » را بیان کردم و بر اساس ان روشن خواهد شد که مباحث غامضی مانند ،خیر و شر ،جبر و اختیار ،عشق ،مبانی اخلاق ،فلسفه خلقت ،ضرورت وجود خدا ،رابطه انسان با خدا و عالم هستی ،رابطه ادیان با علم و اخلاق و رفع تعارضات ان و.....به راحتی قابل حل است .به عبارت کلی وحدت وجود کیمیایی است که قادر است اکثر
دغدغه های معرفتی بشررابه ر احتی حل کند..واین حقیقتاشدنی است وتخیل نیست واگرعمری بودتک تک این مباحث،درجای خودبیان خواهدشد.
با سپاس

با سلام...البته من منظورم کاملا چیز دیگری بود و شما با دیدگاه عرفانی خود برداشت دیگری کردید. اما در مورد عرفان تا انجایی که من راجع به ان خوانده ام ناسازگاری هایی با اسلام یا فهم رایج از اسلام دارد..بلاخره خدای اسلام خدای متشخص انسان وار است و وجود بهشت و جهنم و قیامت و عذاب وپاداش جسمانی و..غیره موید وجود چنین تصویری است و حتی تا انجا این مسئله پیش می رود که خداوند با موسی راجع به چوب دستی اش صحبت می کند !!همچنان که می توان خدا را یک شی نامید و از اشیای دیگر تمیز داد ،و چیزی به اسم هستی مجرد محض با شی بودن خدا که در دیانت اسلام تاکید می شود به نظر می رسد که ناسازگار است البته تا انجا که من میدانم عرفا به ظاهری بودن چنین برداشتی از اسلام باور دارند و مدعی هستند که باطن قران با باورهای انان سازگار است. در مجموع من احساس می کنم که عرفان بیشتر یک پدیده وارداتی به اسلام است .

to understand the actual world as it is

not as we should wish it to be

is the beginning of wisdom
پاسخ
#72

folaani نوشته: بد نبود ولی بنظرم درمورد دیگرخواهی یک مقدار اغراق میکنید!
شاید هم برای انسانهایی در سطح روحانی ما، دیگرخواهی فقط تا یک حدی ممکن/عاقلانه است. مثلا من هرچه فکر میکنم توی کتم نمیرود که خودم را تحت هر شرایطی فدای دیگران کنم، آن هم چه دیگرانی مثلا یک مشت آدم دوزاری شارلاتان؟ این خشم مرا برمی انگیزد! مگر اینکه اول/همزمان منافع خودم هم کم و بیش حفظ شود.
بهرحال شما هم شاید دارید یک اشتباه مطلق گرایان و افراطی های مذهبی را تکرار میکنید و آن اینکه مدام دم از دیگرخواهی میزنید، درحالیکه هرچیزی یک مراتب و ظرفیت و سیرتکاملی را طلب میکند و اکثریت مطلق انسانها در سطحی نیستند که بتوانند این دیگرخواهی را بقدر کافی درک و عمل کنند، و اگر تلاش و سعی در تلقین و اجبار در این راه داشته باشند چه بسا هم که در کل و در نهایت به نتایج منفی بیانجامد (مثلا سرخوردگی) و مایهء پشیمانی شود. اصلا شاید یکی از دلایلی که خود بنده از دین کلاسیک زده شدم همین نفی بیش از حد خودخواهی بود.

پس همیشه سعی کنید در گفته هایتان نسبیت را رعایت کرد و از سطح معمول انسانها خیلی بالاتر نروید چون عملا قابل درک و عمل نخواهد بود بلکه میتواند گمراه کننده و آزاردهنده و خسارت آفرین باشد.
ضمنا گاهی جواب صریح چیز خوبیست! مثلا من از شما این سوال صریح را دارم: به تجربه و عقل خود سودی در نماز خواندن ندیده ام و وجدانم نیز میگوید خویش را بیهوده برای پیروی از این کلیشه های مبهم آزار نده؛ آیا در این صورت بنده مجاز هستم که نماز نخوانم؟ آیا بنظر شما نماز بر من هم واجب است و نخواندن آن برایم باعث گناه میشود؟
لطفا جواب صریح بفرمایید: بله - خیر - نمیدانم - یا نمیخواهم در این مورد نظری بدهم! (فکر میکنم بالاخره هرکسی حق این گزینهء آخری را هم دارد).

راستی مطالب شما جالب است، اما آنها را در این فروم که کاربر و بازدید زیادی ندارد درج میکنید، ضمنا این فروم در ایران فیلتر است و از سوی دیگر بخاطر ظاهر و محتوای ضد دین و ضدنظام آن خیلی ها جرات نمیکنند یا تمایل ندارند مطالب آن را نگاه کنند، آیا اگر مطالب خود را در یک فروم دیگری مثل فروم هممیهن نیز درج کنید مفید نیست؟



قسمت اعظم جواب شما در مطالبی که در جستار «عرفان چیست» بیان شد زیرا سوال تقریبا مشترک بود مضاف برا ین که اگر دقت کنیم بنده عرض کردم سیتم فطری بشر بسیار هوشمند است و اگر درست به کار گرفته شود خود به خود و مرحله به مرحله با افزایش مراتب افزایش ظرفیت نیز به ما عطا می کند و اینکه ما گاهی سرخورده میشویم دو علت دارد .یا لقمه را بزرگتر از دهن برداشته و به عبارتی مثلا از دنده یک یک دفعه به دنده چهار پریده و رعایت سلسله مراتب را نکرده ایم و یا اینکه ذهنیت غلطی از نفی خود داشته و مثلا توقع داشته ایم که اگر جایی کار خیر کرده و از خود گذشته ایم باید سریع عکس العمل ان را ببینیم و یا اینکه خدا مثلا در جای دیگر هوای ما را داشته باشد و اتفاقا من در هر دو مورد تجربه اش را داشته و خود نیز به ورطه خطرناکی افتاده و از اساس منکر همه چیز شدم ولی از ان جا که سیتم الاهی به گونه ای است که نیت خیر و نفی خود نزد خدا گم نمی شود این دفعه این خود خدابود که در جای خود و به وقتش دست گیری کرد
گرچه حافظ در رنجش زدو پیمان بشکست /لطف او بین که به صلح از در ما باز امد
نکته دگر انکه ما حقیقتا در نفی خود چیزی از دست نمی دهیم بلکه در واقع خود را پرورش میدهیم و به عبارتی ما در دیگر خواهی که به نفی خود منجر میشود از دیگران استفاده ابزاری میکنیم و در حقیقت ماجرا به خود خدمت میکنیم و در درون خود با گزینش گرایشات بهتر در درون به بقا اصلح دست پیدا میکنیم به عبارت روشن ترنظام هستی به گونه ای تنظیم شده که با وجود اختلاف در تمام زمینه ها این فرطت برای ما فراهم میشود که با استفاده از هم به کمال میرسیم مثلا غنی با فقیر و فقیر با غنی ،قوی با ضعیف و ضعیف با قوی و.. در حقیقت سیتم بشری نیز مانند سیستم مکانیکی باید اجزایی متفاوت داشته باشد تا این اجزا با هم جفت شوند و مجموعه واحدی را به حرکت دراورند .
بنابر این نظام هستی در مرتبه بشریت قانون خاص خود را دارد که در یک کلام دیگر خواهی و نفی خود است حال اگر کسی توانست خود را با این شرایط سازگار کرد که برد کرده در غیر این صورت محکوم به قانون دیگر میشود
یعنی نظام هستی یک ابر نرم افزار بسیار پیچیده است که برای هر عمل اختیری ما برنامه دارد و ما اجبارا در این نرم افزار هستیم ولی این اختیار را داریم که کدام مسیر را انتخاب کنیم درست مانند نرم افزار رایانه که برای هر کلیدی برنامه تعریف کرده و شما نمی توانی خارج از این برنامه عمل کنی ولی این اختیار را داری که با زدون دکمه های درست بهترین استفاده را از این نرم افزار بیری

در خصوص سوال از نماز
مشکل شما با نماز علتش این است که فلسفه درست ان را نشناخته ای و تنها به قالب ان نگریسته ای از نگاه ما نماز یک تمرین است برای اینکه شما اولا بتوانی با رکوع و سجود ان تکبر و خودبینی خود را بشکنی تا بتوانی با تمرین و تکرار این خود شکنی را در ذهنت ملکه کنی تا بتوانی در نبرد با خود که کل عرصه زندگی را در بر میگیرد تقویت شوی .
نکته دیگر در مورد نماز این است که نماز به ما کمک میکند با یاد اوری یاد خدا پنج بار در روز بر یکی از جبرهای درونی یعنی گرایش به ماده و فراموشی معنا غالب اییم و به مرور زمان حضور خدا را در خود پررنگ کنیم تا جایی که هیچگاه بین خود و او فاصله ای نبینیم و تمام حرکات و اعمال ما تبدیل به نماز گردد البته این درک حضور خدا مستلزم عوامل دیگر هم هست ولی نماز نیز در این راستا میتواند کارگشا باشد .البته نماز محاسن دیگری هم دارد ولی مهمترین انها همین است حال اگر با این دید به نماز نگاه کنی میتوان گفت نماز به هر شکلی و در هر زمانی میتواند محقق شود و در حقیقت نماز یک حقیقت است که میتواند به هر شکلی جلوه کند البته این جنبه فردی ان است که میتوان قالب شکنی کرد ولی بعد دیگر نماز بعد احتماعی ان است که به نسبت تاثیری که بر دیگران میتواند داشته باشد کمی دست و بال ما را میبندد که خود بحث مفصلی است
بنابر این نماز اگر باطنش درک نشود ونتواند ان دو هدف را محقق سازد عملا به هیچ دردی نمی خورد زیرا نماز صرفا برای انسان است و مطلقا سودی برای خدا ندارد و اگر نتواند نفعی به ما برساند بیفایده خواهد بود .
لذا بنده شما را اگر متدین و مقید به دین هستید به باطن گرایی در کلیه احکام دعوت میکنم زیرا تمام احکام در ادیان در جهت دوری از خود و نزدیکی به حضرت حق است و اگر فلسفه ان به درستی درک شود به راحتی میتوان احکام را به روز کرد و ان را به بهترین شکل در مسیر تکامل به کار برد در غیر این صورت تنها وبالی است که ما را از معنویت دور خواهد کرد و شامل تمام احکام در هر دینی میشود و هیچ دین و ایینی از این قاعده مستثنا نیست



اتفاقا در شبکه هم میهن هم فعال هستم اما انتخاب این شبکه به این علت است که غالبا خدا ناباور یا ندانم گرا هستند و انصافا با وجود کمیت از نظر کیفی در سطح بالایی قرار دارد و کاربران فعال ان از قدرت تجزیه و تحلیل خوبی برخوردار هستند و این برای بنده که دو هدف را دنبال میکنم مکان مناسبی است
ان دو هدف این است که هدف اصلی من مبارزه با بیخدایی است و هدف دوم این است که دوست دارم افکارم نقد شوند و برای این کار احتیاج به نقاد قوی دارم تا بتوانم افکارم را تست کنم
با سپاس
ا
پاسخ
#73

Transcendence نوشته: با سلام...البته من منظورم کاملا چیز دیگری بود و شما با دیدگاه عرفانی خود برداشت دیگری کردید. اما در مورد عرفان تا انجایی که من راجع به ان خوانده ام ناسازگاری هایی با اسلام یا فهم رایج از اسلام دارد..بلاخره خدای اسلام خدای متشخص انسان وار است و وجود بهشت و جهنم و قیامت و عذاب وپاداش جسمانی و..غیره موید وجود چنین تصویری است و حتی تا انجا این مسئله پیش می رود که خداوند با موسی راجع به چوب دستی اش صحبت می کند !!همچنان که می توان خدا را یک شی نامید و از اشیای دیگر تمیز داد ،و چیزی به اسم هستی مجرد محض با شی بودن خدا که در دیانت اسلام تاکید می شود به نظر می رسد که ناسازگار است البته تا انجا که من میدانم عرفا به ظاهری بودن چنین برداشتی از اسلام باور دارند و مدعی هستند که باطن قران با باورهای انان سازگار است. در مجموع من احساس می کنم که عرفان بیشتر یک پدیده وارداتی به اسلام است .
بادرود
بنده متوجه منظور کنایی شما بودم و متقابلا کنایتا ادعای خود را مطرح کردم که در تقابل با منظور شماست
اما در خصوص ارتباط عرفان و ادیان از نگاه ما عرفان همان باطن ادیان است و بین این دو با وجود تفاوت ظاهری در ذات و باطن هیچ تفاوت و تباینی نیست ولی ااثبا ت این قضیه جایش این سایت نیست به علت اینکه این جا شبکه ای بیخداست و بنده برای اثبات ارتباط این دو باید هم عرفان را ثابت کنم و هم ادیان را و تازه به ارتباط و تشابهات ان پرداخته شود پس من ترجیح میدهم در این سایت فعلا در محدوده اثبات وحدت اندر کثرت وجود بحث کنم نه ارتباط ان با ادیان .
اما در خصوص ارتباط وحدت وجود با ادیان بنده در شبکه هم میهن این بحث را مطرح کرده ام و در انجا مخاطبانم در انجا غالبا متدینین هستند (هرچند هنوز دینداری این مطلب را نقد نکرده و تنها به نمی پسندم قناعت کرده اند وباز مخالفان ادیان پیش قدم شده اند) که دین و خدا برایشان بدیهی است و تنها در ارتباط دین و عرفان مشکل دارند. لذا بنده در جستار «ایا وحدت وجود تفکری اسلامی است » با نام کاربری «aletaha» این مطلب را مورد بحث قرارد اده و مخالفان را به نقد دعوت کرده ام واگرشما مایل بودیددر این زمینه در ان جستار میتوانید مطلب را پی گیری کنید .
با سپاس
پاسخ
#74

حق گرا نوشته: مشکل شما با نماز علتش این است که فلسفه درست ان را نشناخته ای و تنها به قالب ان نگریسته ای از نگاه ما نماز یک تمرین است برای اینکه شما اولا بتوانی با رکوع و سجود ان تکبر و خودبینی خود را بشکنی تا بتوانی با تمرین و تکرار این خود شکنی را در ذهنت ملکه کنی تا بتوانی در نبرد با خود که کل عرصه زندگی را در بر میگیرد تقویت شوی.
اولا در خودم تکبر و خودبینی نامعقولی نمیبینم که بخوام بشکنمش.
یعنی اصولا تکبر و خودبینی برام زیاد مفهوم نیست. من فقط دنبال منافعم هستم، ولی غرور ندارم به اون شکل. خدا رو هم قبول دارم و حاضرم در برابرش کرنش کنم، ولی نماز یه چیز کلیشه ای تکراری بی معنیه از نظر من که فقط زحمت و اتلاف وقت و انرژی بی مورده برام.
نقل قول:نکته دیگر در مورد نماز این است که نماز به ما کمک میکند با یاد اوری یاد خدا پنج بار در روز بر یکی از جبرهای درونی یعنی گرایش به ماده و فراموشی معنا غالب اییم و به مرور زمان حضور خدا را در خود پررنگ کنیم تا جایی که هیچگاه بین خود و او فاصله ای نبینیم
خب من همینطوریش هم همیشه تمایل زیادی به ماده گرایی ندارم!
البته تا ببینیم تعریف و منظور از ماده گرایی چیه. چون بهرحال ما در این جهان مادی داریم زندگی میکنیم و مجبوریم برای خودمون امکانات مادی خاصی رو فراهم کنیم. مثلا من میبینم توی این دنیا باید تلاش کرد قوی شد چون بقول معروف ضعیف در این دنیا پایمال میشه، بخاطر همین همیشه دنبال قدرت بوده و هستم و مثلا ورزش میکنم، به دانش و توانایی های علمی و تخصصی و کلا زندگی خودم اضافه میکنم؛ منظورم از ماده لزوما پول نیست، بلکه بیشتر قدرتهای اصیل و درونیه (قدرت بدنی و جنگندگی، قدرت روح و روان و ذهن و علم و ...).

نقل قول:ولی بعد دیگر نماز بعد احتماعی ان است که به نسبت تاثیری که بر دیگران میتواند داشته باشد کمی دست و بال ما را میبندد که خود بحث مفصلی است
منظورتون رو از این قسمت متوجه نشدم.
پاسخ
#75

folaani نوشته: اولا در خودم تکبر و خودبینی نامعقولی نمیبینم که بخوام بشکنمش.
یعنی اصولا تکبر و خودبینی برام زیاد مفهوم نیست. من فقط دنبال منافعم هستم، ولی غرور ندارم به اون شکل. خدا رو هم قبول دارم و حاضرم در برابرش کرنش کنم، ولی نماز یه چیز کلیشه ای تکراری بی معنیه از نظر من که فقط زحمت و اتلاف وقت و انرژی بی مورده برام.

جواب
خود بینی و نفی خودی که مد نظر بنده است بسیار پیچیده تر و تو ر تو تر از این است که شما گمان کنی از ان مبرا هستی زیرا این گراایشات ذاتی ماست و خروج از ان غایت کمال بشریت است که در جستار عرفان چیست در جواب یکی از دوستان بیان شد و بیان شد که نماز ظاهری که در ادیان به اشکال مختلف وجود دارد یک استارت اولیه است که شما مرحله به مرحله بتوانی بر این گرایشات خود خواهنه فائق ایی تا تانایی درک بهتر خود و سپس خالق خود را داشته باشی و چنان که بیان کردم بنده اصلا تاکیدی بر ظاهر خاصی از نماز ندارم و معتقدم نماز به هر شکلی که باشد میتواند ما را به کمال نزدیک کند اگر به باطن ان توجه شود

شما
خب من همینطوریش هم همیشه تمایل زیادی به ماده گرایی ندارم!
البته تا ببینیم تعریف و منظور از ماده گرایی چیه. چون بهرحال ما در این جهان مادی داریم زندگی میکنیم و مجبوریم برای خودمون امکانات مادی خاصی رو فراهم کنیم. مثلا من میبینم توی این دنیا باید تلاش کرد قوی شد چون بقول معروف ضعیف در این دنیا پایمال میشه، بخاطر همین همیشه دنبال قدرت بوده و هستم و مثلا ورزش میکنم، به دانش و توانایی های علمی و تخصصی و کلا زندگی خودم اضافه میکنم؛ منظورم از ماده لزوما پول نیست، بلکه بیشتر قدرتهای اصیل و درونیه (قدرت بدنی و جنگندگی، قدرت روح و روان و ذهن و علم و ...).

جواب
این گرایشات مختلف در وجود ما مانند حب قدرت ،ثروت ،زیبایی.حقیقت و...همگی در جای خود به حق هستند منتها چون انسان موجودی دو بعدی است این گرایشات در هر بعدی معنی خاصی پیدا میکند به عبارت دیگر این حقایق ذو مراتب هستند که در هر مرتبه تجلی خاص ان مرتبه را دارند .مثلا همین قدرت که بیان فرمودی از جنبه عالم مادی و حیوانی ما همان است که در عالم حیوانات هست منتها با قدرت تعقل اشکال ان پیچیده تر و گسترده تر میشود لی ماهیت ان یکسان است و ان در یک جمله یعنی دیگران را فدای خود کردن یا کسب قدرت به هر شکل ممکن .اما در عالم انسانی کسب قدرت دقیقا معنی متضادی پیدا میکند زیرا کمال عالم انسانی با کمل عالم حیوانی دو مقوله متفاوت است یعنی کمال عالم حیوانی حفظ خود و خود خواهی است ولی کمال عالم حیوانی در دیگر خواهی و نفی خود است لذا قدرت در عالم انسانی به این است که شما بتوانی هر چه بیشتر خود خواهی خود را نفی کنی و به عالم دیگر خواهی راه پیدا کرده و از قوانین عالم ما که فنا و تغیر و تحول مدام در چرخه حیات است نجات پیدا کنی و به عالم مجردات که عالم بقا و پایداری است راه پیدا کنی و به اصل وجود نزدیک گردی پس در حقیقت شما در عالم انسانی به دیگر خواهی به قدرت میرسی ولی در عالن حیوانی با خود خواهی و نفی دیگران به عبارت روشن تر خو خواهی و قدرت عالم انسانی به اثبات دیگران منجر میشود ولی قدرت عالم حیوانی با نفی دیگران اثبات میشود و این یعنی تکامل انسانی از علم حیوانی

شما
منظورتون رو از این قسمت متوجه نشدم.

جواب
یعنی شما مثلا وقتی در یک محیط مذهبی زندگی میکنی و پایبندی یا عدم پایبندی شما به ظاهر احکام مانند نماز بر دیگران تاثیر مثبت یا منفی دارد شما اگر چه میتوانی بدون نیاز به ظاهر نماز به خدا نزدیک شوی یعنی از ظاهر به باطن شریعت رهنمون شده ای و اصلا تمام اعمالت در طی روز به نوعی نماز محسوب میشود زیرا خدا را همیشه و همه جا حاضر میبینی و ان را در درون خو مییابی دیگر نماز ظاهری در اوقات مشخص مفهومی ندارد (مانند حضرت علی و زرگان دگر )ولی باز هم بنا به مصالحی به ظاهر ان پایبند میمانی هرچند عملا دیگر نماز ظاهری سودی به حال شما ندارد . مانند کسی که فیزیک معمولی را پشت سر گذرانده و با شناخت فیزیک کونتوم پی برده که بسیاری از قوانین فیزیک به ان اقتدار قبلی نیست ولی باز هم برای دانش اموزان متوسطه همان علوم را تجویز و تدریس میکند زیرا درک کوانتوم را مستلزم درک ابتدائی فیزیک میداند و این مسیر بید پله ای طی شود تا درک ان ممکن باشد .
امید که مطلب رسا بیان شده باشد
با سپاس
پاسخ
#76

با عرض پوزش به خاطر تعجیل فراموش کردم مطلب را ویرایش کنم لذا از وجود غلهای املایی غذر خواهی میکنم
پاسخ
#77

با عرض پوزش به خاطر تعجیل فراموش کردم مطلب را ویرایش کنم لذا از وجود غلهای املایی غذر خواهی میکنم
پاسخ
#78

حق گرا نوشته: خود بینی و نفی خودی که مد نظر بنده است بسیار پیچیده تر و تو ر تو تر از این است که شما گمان کنی از ان مبرا هستی زیرا این گراایشات ذاتی ماست و خروج از ان غایت کمال بشریت است که در جستار عرفان چیست در جواب یکی از دوستان بیان شد و بیان شد که نماز ظاهری که در ادیان به اشکال مختلف وجود دارد یک استارت اولیه است که شما مرحله به مرحله بتوانی بر این گرایشات خود خواهنه فائق ایی تا تانایی درک بهتر خود و سپس خالق خود را داشته باشی و چنان که بیان کردم بنده اصلا تاکیدی بر ظاهر خاصی از نماز ندارم و معتقدم نماز به هر شکلی که باشد میتواند ما را به کمال نزدیک کند اگر به باطن ان توجه شود
...
این گرایشات مختلف در وجود ما مانند حب قدرت ،ثروت ،زیبایی.حقیقت و...همگی در جای خود به حق هستند منتها چون انسان موجودی دو بعدی است این گرایشات در هر بعدی معنی خاصی پیدا میکند به عبارت دیگر این حقایق ذو مراتب هستند که در هر مرتبه تجلی خاص ان مرتبه را دارند .مثلا همین قدرت که بیان فرمودی از جنبه عالم مادی و حیوانی ما همان است که در عالم حیوانات هست منتها با قدرت تعقل اشکال ان پیچیده تر و گسترده تر میشود لی ماهیت ان یکسان است و ان در یک جمله یعنی دیگران را فدای خود کردن یا کسب قدرت به هر شکل ممکن .اما در عالم انسانی کسب قدرت دقیقا معنی متضادی پیدا میکند زیرا کمال عالم انسانی با کمل عالم حیوانی دو مقوله متفاوت است یعنی کمال عالم حیوانی حفظ خود و خود خواهی است ولی کمال عالم حیوانی در دیگر خواهی و نفی خود است لذا قدرت در عالم انسانی به این است که شما بتوانی هر چه بیشتر خود خواهی خود را نفی کنی و به عالم دیگر خواهی راه پیدا کرده و از قوانین عالم ما که فنا و تغیر و تحول مدام در چرخه حیات است نجات پیدا کنی و به عالم مجردات که عالم بقا و پایداری است راه پیدا کنی و به اصل وجود نزدیک گردی پس در حقیقت شما در عالم انسانی به دیگر خواهی به قدرت میرسی ولی در عالن حیوانی با خود خواهی و نفی دیگران به عبارت روشن تر خو خواهی و قدرت عالم انسانی به اثبات دیگران منجر میشود ولی قدرت عالم حیوانی با نفی دیگران اثبات میشود و این یعنی تکامل انسانی از علم حیوانی
خب همهء این حرفایی که میزنید در تئوری قشنگه، ولی این تئوری ها کاملا ثابت نشدن، و کسی حاضر میشه برای اونا مایه بذاره که مثلا ایمان قوی ای داشته باشه، درحالیکه اکثریت مردم ایمان قوی ندارن.
بنده خودم حاضر نیستم برای چیزهایی که هنوز وجود و کیفیت اونا بر من اثبات نشده و درشون شک و ابهامات زیادی هست، زیاد از خودم مایه بذارم و خودم رو قربانی کنم!
در حدی در زندگیم مقید هستم و به خودم زحمت میدم که بصورت تجربی و عقلانی و وجدانی برام توجیه کافی داشته باشه. مثلا سعی میکنم نان حرام نخورم (منظورم حق الناسه)، و انتظار دارم روزی ام هم بقدر کفایت باشه حداقل، که هست، و غیر از این باشه بعید میدونم بتونم برای مدت و سختی زیادی تحمل کنم.
خب خیلی چیزهای دین و عرفان هست بنظر بنده در همین حد هم آدم عمل کنه در زندگی نتایج و نشانه هاش رو میتونه کاملا لمس کنه، چون خودم در زندگیم اینطور تجربه و حس داشتم و حتی در زندگی های دیگران هم دیده ام. و فکر میکنم همینقدر برای آدمهای بی ایمان کفایت میکنه و بهرصورت نمیتونن بیشتر هم باشن، و البته فکر میکنم باوجود همین حداقل ها هم آدم به مرور از نظر روحانی پیشرفت میکنه.
پاسخ
#79

folaani نوشته: خب همهء این حرفایی که میزنید در تئوری قشنگه، ولی این تئوری ها کاملا ثابت نشدن، و کسی حاضر میشه برای اونا مایه بذاره که مثلا ایمان قوی ای داشته باشه، درحالیکه اکثریت مردم ایمان قوی ندارن.
بنده خودم حاضر نیستم برای چیزهایی که هنوز وجود و کیفیت اونا بر من اثبات نشده و درشون شک و ابهامات زیادی هست، زیاد از خودم مایه بذارم و خودم رو قربانی کنم!
در حدی در زندگیم مقید هستم و به خودم زحمت میدم که بصورت تجربی و عقلانی و وجدانی برام توجیه کافی داشته باشه. مثلا سعی میکنم نان حرام نخورم (منظورم حق الناسه)، و انتظار دارم روزی ام هم بقدر کفایت باشه حداقل، که هست، و غیر از این باشه بعید میدونم بتونم برای مدت و سختی زیادی تحمل کنم.
خب خیلی چیزهای دین و عرفان هست بنظر بنده در همین حد هم آدم عمل کنه در زندگی نتایج و نشانه هاش رو میتونه کاملا لمس کنه، چون خودم در زندگیم اینطور تجربه و حس داشتم و حتی در زندگی های دیگران هم دیده ام. و فکر میکنم همینقدر برای آدمهای بی ایمان کفایت میکنه و بهرصورت نمیتونن بیشتر هم باشن، و البته فکر میکنم باوجود همین حداقل ها هم آدم به مرور از نظر روحانی پیشرفت میکنه.
با درود
نکته اول اینکه فرضیه ای که بنده بیان کردم اثباتی دو زمانه دارد یعنی در یک سطح وظیفه من است که در برابر اصحاب اندیشه دلایل خود را مستدل بیان منم و سطح دیگر این است که ان را هر کسی باید در درون خود به اثبات برساند و خالق هستی تمام لوازم ان را در درون ما فراهم کرده که قبلا هم بیان شد ما هم به نیروی تعقل و هم با تدبر در گرایشات فطری درونی و محوریت وجدان قادر هستیم این فرضیه را اثبات کنیم و خواست خدا هم همین است که انسان خود اختیارا این اثبات را انجام دهد البته این را قبول دارم که گرایشات و قدرت تعقل و حتی اراده و همت در انسانها به یک اندازه نیست لذا نتایج نیز یکی نیست ولی باز هم این جبر های بیرونی و درونی حرف اخر را نمی زند و هر کس به وسع خود باید تلاش کند و خود همین تفاوتهاست که ضرورت انبیا و حکما را اثبات میکند زیرا این گونه افراد زحمت استخراج قوانین عالم معنا را بنا به استعداد ذاتی خود فراهم کرده و مستضعفین این عرصه از زحمات انها استفاده میکنند درست مانند همین تخصصهای علوم طبیعی که افراد مستعد هر کدام در زمینه ای به بشر خدمت میکنند و لایه های معرفت الاهی در عرصه عالم ماده را کشف میکنند و به این ترتیب عالم بشریت به عنوان یک مجموعه واحد در تمام ابعاد رشد میکند
نکته دیگر اینکه عرفان قانون «همه یا هیچ »نیست بلکه یک حقیقت تشکیکی و ذو مراتب است که در تمام جنبه های زندگی جاریست و شما مختاری که هر چقدر مایلی در این راه گام برداری و به قول معروف «هر چقدر پول بدی اش میخوری » البته قبول دارم که مسیر مسیر دشواری است زیرا قالب شکنی عالم ماده در عین اینکه تمام بیرون و درون ما را به ماده می خواند کاری بس دشوار است زیرا شما میبایست با جبر شکنی از مرتبه مخلوقیت به عالم خالقیت گام برداری و این ارتقا مرتبه کمی نیست و به سختی ان می ارزد نکته دیگر اینکه این عرصه نیز مانند عرصه های عالم مادی پله پله است یعنی مانند یک وزنه بردار که ابتدا وزنه های سبک را بلند میکند و به مرور با تمرین مدام بر وزنه ها افزوده و نهایتا قادر میشود وزنه ای را بزند که شاید خودش هم تصور نمیکرد .
نکته دیگر اینکه این نظریه دو نتیجه مشخص دارد یکی افزایش مرتبه انسانی و اثاری که مربوط به بعد از مرگ میشود ودیگری اثاری که در همین زندگی مادی دارد که حتی اگر مردم به حداقل این فرضیه که رعایت اخلاقیات سطح پایین است عمل کنند همین دنیا نیز به یک دنیای ایده ال تبدیل خواهد شد .بنابر این شما از هر زاویه به این دیدگاه نگاه کنی خیر محض است و هیچ زیان و شر حقیقی ندارد
باسپاس
پاسخ
#80

آفرین شما به حقایقی اشاره کردید که امثال آخوندها صدها سال توی کتشان نرفته یا خیلی به سختی رفته!
بنظر بنده اکثر آخوندها موجودات خنگ و مزخرفی هستند!
و این حرفهای شما نشانهء خوبیست بر صداقت و حسن نیت شما.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 6 مهمان