Russell نوشته: آقا جان در ترافیک هستی، دو وجب با ماشین جلویی فاصله گذاشتهای یکنفر خودش را میچپاند آن وسط تا در خیابان قفل از شما سبقت بگیرد، حالا این «زرنگی» و به تخم مبارک حساب نکردن حق بقیه را با ریز ساخت و پول و بد بودن ماشین و تنگ بودن خیابان و... بما توضیح دهید که چگونه اتفاق میافتد و چرا این معلونهایِ دزد ِ انگل ِ غربی و اقمار آنها چنین نمیکنند؟
در خانوادههایِ ندار که مینگریم, جاییکه ١٠ تا بچه دارند و اگر این بچهها زمان
ناهار و شام دیر بجنبند چیزی برای خوردن دستشان را نمیگیرد, شما چه جور رفتاری در آنها خواهی دید؟
بچههایی میبینی که یکی از یکی پرخاشگرتر میشوند و زرنگی
را در زورگویی, لقمهدزدی, تقلب و پشت سر گذاشتن (همپیشی از) همدیگر میبینند.
بهمین سان زمانیکه ما مردم ندار و گرسنهیِ ایرانی که شباروز دنبال سگدو زدن و نان
درآوردن هستند را در خیابان میبریم و به آنها خودرو میدهیم, با آموزههای همانندی
میکوشند از یکدیگر همپیشی بگیرند تا شاید از پس گذران و درآوردن هزینهیِ زندگی شان برآمده باشند.
اگرنه من میخواهم آدمی که شکم اش سیر است, یک کتاب خوبِ شنیداری را دارد در خودرو گوش میدهد و در هوای پاک شهر در راهبندان گیر کرده است, کسیکه نه نگرانی از
اجاره خانه دارد نه وام بانک, نه شتاب آنچنانی در رسیدن به جایی برای روزی دارد, برای چه باید از بیخ
دنبال همچین همپیشیهایِ نابخردانهای مانند سبقت گرفتن در راهبندان باشد یا چرا باید به این چیزها اهمیتی بدهد؟
اگر این آناکاوی را بپذیریم, پس میتوان بخوبی دید که فرهنگ یک چیز جدا و گسسته از مردم نیست که در هر
جایی و با هر امکاناتی بتوانند پیرویِ آن باشند یا نباشند, فرهنگ در تارپود مردم فرورفته و برآمدهیِ سرراست شرایط زندگی آنهاست.
همین یک فاکتور آلودگی آبوهوا میتواند خونسردترین و بافرهنگترین آدمها را پرخاشگر و بدخو کند, چه برسد به هزار و یک فاکتور دیگری که هرکس خودش روزانه با آنها سر و کار دارد.
پارسیگر