Mehrbod نوشته: اینجا هر دوی "طبیعی" و "فرگشتیگ" یک جورهایی بیعنی میشوند، چون همه چیز هم طبیعیه هم فرگشتیک (:
ولی درباره «گرایش به گفتمان» نگرت را میگیرم و بدید من هم آن تا چند هزار سال یا دست بالای بالای چند ده هزار سال پیش اندازه کارکردی نداشته، نه در فرازیست آدم نه در هتا بهزیوی (رفاه) آدم.
هر آینه یک چیزی این میان میماند، اینکه چجوری مغز نیاگ 5000 سال پیش با ما کمابیش مو نمیزند، ولی ما این اندازه هوشمندانهتر رفتار میکنیم، یک جورهایی
چرا تَوند (potential) مغز این اندازه پیشرفته که ما امروز بسادگی از پس پیچیدهترین چیزها برمیاییم، ولی نیاگ 5000 سال ما نه نیاز داشته نه به کار میگرفته؟
چندتا رهگذر بیشتر نداریم:
1- مغز ما از 5000 سال پیش بسیار بزرگتر و پیشرفتهتر شده (دور از باور).
2- تَوند مغز در راه دیگری گساریده (مصرف) میشده که امروز بیاری فرهنگ جایش را به «گفتمان کردن» و رایانه و ژنتیک و .. داده (باورکردنی تر).
3- ؟
این که میگویی «شایعه» بگوییم پایهی گفتمان کردن بوده پذیرفتنیه، ولی چرا توند پردازشیک مغز این اندازه فراتر بوده که تا امروز کار ما را انجام داده و هتا
برآورد میزنند که یک آدم میتواند تا چند سده هم اگر نمیرد از مغزش بهمین خوبی کار بکشد!؟
و اینکه اگر برگردیم به خوشی گفتمان کردن و سکس، یکجورهایی در هر ریختی «گفتمان کردن» بگوییم
به من و تو خوشی میدهد، ولی اینکه بیشتر فرگشتیکه (فرگشتهی همان سخنچینی نیاگان) یا فرهنگی چندان روشن نیست.
Russell نوشته: دوستان نگاه ممتیکی رو مقداری فراموش کردین.
البته در اینکه مغز انسان تو 10000 سال نمیتونسته اونقدر فرگشت پیدا کنه که بخشهای بکل جدیدی بهش اضافه بشه و تغییر در استفاده جدید از گَجتهای قبلی مغز بوده حرفی نیست.ولی من برام جالب بود که در کتاب جدید Steven Pinker میخوندم الان در این فرض روانشناسی فرگشتی که 10000 سال آخر رو در فرگشت بحساب نمیارند شک هست.مثلا در محاسبه IQ هر چند سال یک ضریب تصحیح میارند که ثابت بمونه.پینکر میگه این خطا نیست بلکه انسانها دارند باهوشتر میشند.
در کل این یه بحثی اساسی هست که در گذشته این nerd ها چطور از خزانه ژنی حذف نشدند تا رسیدند به امروز !!
خب راسل عزیز پیشدستی کرد و مسئله این meme رو پیش کشید و تا حد زیادی کار من رو راحت تر کرد:)
فکر میکنم یکی از منطقی ترین و شاید علمی ترین توضیحات برای اینکه انسان امروزی اینقدر در طی چند هزار سال گذشته تغییر داشته،با ژن توضیح پذیر نیست،چون همونطور که میدونیم ژن ها نسخه ساز های بسیار کندی هستند(کند از لحاظ تغییر و فرگشت نه فرایند نسخه سازی) و با توجه به تغییرات کم مغز نمیشه چندان اونها رو موثر دونست.
در مقابل میم ها(تلفظش بر اساسی که داوکینز بر وزن ژن ساخت هست) سرعت فرشگت بسیار سریع تری دارند و براحتی یک توضیح قابل قبول برای همه تغییرات که ما نسبت به پیشینیانمون داریم فراهم میکنند،در واقع از لحاظ سرعت فرگشت پیدا کردن میم ها در حد هواپیماهای جنگنده و ژن ها مثل لاکپشت هستند:) (تازه فکر میکنم در حق ژن ها لطف کردم!)
اگر بخوام مثال کامپیوتری بزنم، ژن ها مثل دستورات پایه ای هستند که برنامه نویس به کامپیوتر میده،ذهن ما میتونه سیستم عامل(البته همراه سخت افزار یعنی مغز) و میم ها برنامه ها یا حتی ویروس ها در نظر گرفته بشند(با توجه به پیچیدگی متفاوت میم ها)البته محیط کامپیوترها کاملا فرگشتیک نیست ولی دراین مثال ما فرگشت وار عمل میکنیم.
برای اینکه یک اپلیکشن یا ویروس بتونه بخوبی گسترش پیدا کنه نیازی به قدرت پردازش بالا نیست(هرچند پیچیدگی بیشتر توان بیشتری لازم داره)
ذهن ما مثل سیستم عاملی میمونه که تغییرات زیادی نکرده(از لحاظ فرگشتیک)و مثلا بین نسخه های ویندوز جا به جا شده ولی درابتدا از توان پردازشی و کارایی که میتونسته داشته باشه استفاده نشه،با افزایش میم ها در واقع از توان ذهن و مغز استفاده میشه و در نتیجه فرایندهای فرگشتیک ما به میم های خیلی پیچیده میرسیم :)
اشکالاتی که در نتیجه تشبیه های نامناسب پیش میاد رو نادیده بگیرید:)
در نتیجه حتی رفتارهایی که هیچ ویژگی مثبت بیولوژیکی ندارند به راحتی میتونند گسترش پیدا کنند به شرطی که با سیستم عامل سازگار باشند و بتونند بیشتر استفاده یا سواستفاده رو از توان ذهن داشته باشند:)
تقریبا هر میمی رو میشه دارای رفتار فرگشت وار دونست و انقراض! یک میم یا گسترش یا در اقلیت بودنش رو به ESS یا رویکرد پایدار فرگشتیک (هنوز در برگردانش مشکل دارم چون یک جا استراتژی هست و یک جای دیگه استیت) ربط داد.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-