نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

موضوع بسته شده
رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صندلی داغ - Mehrbod
#21

مهربد جان می‌بینید که دوستان پرسشهای زیادی دارند، شما بجز امروز(به وقت اروپا!)، فردا را هم فرصت دارید که به پرسشها پاسخ بدهید.
با این وجود اگر خسته شده‌اید می‌توانید هر زمان خواستید از روی صندلی برخیزید.

زنده باد زندگی!
#22

۱. از چی میترسی؟
۲. یه هواپیما داریم با ۱۰۰ سرنشین که توش یه بمب هست که ۱۰ دقیقه دیگه می‌پُکَد! ( پارسیه منفجره دیگه :)) ) میشه و یک کارشناس‌ ِ بی‌کنش‌کردنِ بمب هم در هواپیماست و نمیتواند با کمکِ همکارانش که روی زمین هستند، بمب را از کار بیاندازد یا هتا آن را از هواپیما بیرون بیاندازد!
اکنون پلیس بمب‌گذار را یافته و او هم گردن گرفته و سند و مدرک هم به‌اندازه کافی یافته‌اند.
ولی بمب‌گذار رمز بمب را نمیگوید!
بنگر تو در چنین جایگاهی باید چه کرد؟
هیچ نکنیم؟
او را شکنجه دهیم؟
در این ۱۰ دقیقه با او از ارزش‌های انسانی و خوبی ها و اخلاقیات سخن بگوییم؟
یا...
۳. خورشت کرفس دوست داری؟
۴. دروغ‌گوی خوبی هستی؟
۵. دیگران به جک‌هایی که میگویی میخندند؟
۶. یادمانی داری که با یادآوری آن شرمگین و سرخ شوی؟ ( اگر دادینه خودینه است تنها بلی/خیر )
۷. از زمانی که کودک بودی، پیشامد‌های تلخ زیادی بیاد داری؟
۸. ورزشکار هستی؟
۹. پنج واژه میگم نخستین چیزی که به ذهنت میاد رو بنویس:
شلغم
کزاز
گراز
رپ
زی‌زی‌‌گولو
۱۰. چه پیشه‌ای رو برای همبود از همه سودمندتر میدونی؟

آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
#23

Russell نوشته: خوب تا مهربد در نرفته منم سوالا رو بپرسم 4

من چند ساعته دارم مینویسم، بیجا کردم :e108:


Russell نوشته: بازیگران و گروه های کمدی مورد علاقت کی هستند؟

بازیگرهای چندانی به یاد ندارم راسل جان، ولی اینها را همیشه دوست دارم:


گروه‌های کُمدی مانند خودت Monty Python را بس میپسندم،
جدای آن از channel های youtube چندتایی را بسیار دوست دارم و دنبال میکنم که داده شخصی میشوند بگویم.



Russell نوشته: درباره سیاست interventionism (فارسیش گمانم بشود مداخله جویی)چه نظری داری؟

با سیاست پادرمیانی (این واژه‌اش به نگرم بهتره) بریختی که امروز انجام میشود 100% مخالفم. رویهمرفته پادرمیانی در سیستم‌هایی بپچیدگی
سیاست و اقتصاد و .. سخت تا ناشدنی است و باید تا جای شدنی از آن دوری کرد، بجای آن بایستی تنها یک پادرمیانی‌ای پایه‌ای کرده و سیستم‌ها
را خودسالار و "پادشکننده" نمود: هر سیستم بایستی واباژیده (distributed) و از بخش‌های کوچکتر و بومیک (local) ساخته شده باشد.

بجای پادرمیانی در فرایند درونی سیستم‌ها، بایستی زیرساختار آنها را بمانند بالا درآورده و گذاشت که خود سیستم با خورد و بازخورد درونی (feed-back) راستادهی کند.

برای نمونه، اگر ایران بسوی تروریسم و ساخت بمب اتم میرود، آمریکا نباید با پادرمیانی در خود فرایندها به جنگ آمده و
دولت را برانداخته و یک دولت نو جایگزین کند، بجای آن باید تا جاییکه میتواند با فشار بیرونی سیستم را وادار به گزینش و
ویرایش پیوسته‌ی خودکند و بکوشد سیستم با خودسالاری در راستای درست و فرنودین پیش برود: فشارآوردن برای دموکرات شدن ایران




Russell نوشته: از غذاهای ایرانی چه دوست داری؟

بترتیب دوست داشتن (:
عدسی
عدس پلو
حلیم
کله پاچه
...

از خوراک‌های که آمیخته شده با چیزهای شیرین، ترش، تند یا هر چیز ویژه‌ی دیگر باشند بیزارم، دربرگیرنده‌ی:
قیمه (بیشتر آمیخته با حسین 21 )
شیرین پلو
زرشک پلو
..

.Unexpected places give you unexpected returns
#24

shilla نوشته: به نام علم
رفیق با عرض بهترینها
با کمونیسم فلسفی موافقی یا مخالف
کاپیتالیسم خوبه یا بد ؟
با جهان وطنی کمونیسم موافقی یا خیر ؟
نظرت راجهع به استالین چیه؟
پوزش که سوالاتم چپی بود از من بیشتر از این انتظار نمیره

اگر تعریف کمونیسم را این بگیریم:

Communism (from Latin communis - common, universal) is a revolutionary socialist movement to create a classless, moneyless and stateless social order structured upon common ownership of the means of production, as well as a social, political and economic ideology that aims at the establishment of this social order.


که همان برپایی ِ هـَـمبودی (جامعه‌ای) بیرسته، بی‌پول و بی‌دولت بهمراه هنبازش در مالکیت ابزار فرآوری باشد، آری تا اینجا را
بسیار میپسندم و همسو‌ام، ولی درباره راه‌های رسیدن و پیشنهادی به آن چندان آگاهی ندارم که بخواهم نگری داشته باشم.

رویهمرفته بدید من پیاده‌ساختن کمونیسم شُـدنی است، ولی آنچنان مهندی (اهمیت) ندارد. خواستنی‌ترین همبود برای من همبودی است که در
آن فرایند کار کردن برچیده شده باشد: Work-free society

اگر نیک بنگریم، در جهان امروز مانند بیشتر سیستم‌های دیگر، 10% مردم 90% کارها را می‌انجامند و این نود درسد، تنها در پندار خودشان کارگر هستند.
فرنودین‌ترین و خواستنی‌ترین رویکرد آنی است که این کارهای ده درسد را که کمابیش همه آنها را ماشین‌های دست‌ساز امروزین‌امان از
پس انجامشان برمی‌آیند را شناخته و ماشینیزه نموده و آدمی را برای یکبار و همیشه کار و تکاپو در راستای فرازیست‌اش آزاد کنیم.


فرآیند کار کردن در آدمی دستکم از چند ده هزار سال پیش و با روی آوردن به گوشت‌خواری رو به کاهش بوده، زمانیکه برای گیاه‌خواری و گوارش و .. بوده را یک آدم
با چند ساعت کار در روز و شکار یک جانور بآسانی برآورده میکرده و زمان آزاد بسیاری برای اندیشیدن و همنشینی و
آیین‌سازی‌های گوناگون برای خود داشته، این فرایند بتازگی و با واگشت صنعتی (انقلاب) وارونیده و نیاز به باز-راستادهی دارد.

این حس "خویشکاری (وظیفه‌شناسی)" در کار کردن یا همان Work ethic - WiKi مانند یک آفت بتازگی از نو دامنگیر شده - پیشتر گاه کار ارزش بوده، گاه نبوده - و امروز کار بریخت یک ارزش سِپنتا (مقدس) درآمده که نگره‌ای نادرست است:

بدید من اگر هم بخواهیم کمونیسم‌ را پیاده‌سازی کنیم، میبایستی نگرش نخستمان روی همین زدایش «بایایی کار» در برآوردن نیازهای زندگی باشد.
و اینکه نه،
مرو کار مکن بپرس چیست کار - که سرمایه‌ی جاودانی نیست کار




shilla نوشته: کاپیتالیسم خوبه یا بد ؟

سرمایه‌داری یا کپیتالیسم برای پیشرفت تُـند بسیار خوب و کارآمده، ولی این را به بهای زیر پا له کردن بخش گسترده‌ای از مردم
بدست میاورد که بی‌اندازه بده: بدید من هر کسیکه گرایش‌های هومن‌دوستانه (humanitarian) داشته باشد، این پیشرفت سرمایه‌داری را ناخواستنی و بد میبیند.



shilla نوشته: با جهان وطنی کمونیسم موافقی یا خیر ؟

تا زمانیکه «نزدیکی فیزیکی» در بهره‌مندی از آسایش‌های زندگی نقش دارد نه، نمیتوان یک مهاد
فیزیکی (نزدیکی همسایه و هم‌میهن) را چون ایدئولوژی ما نپسندیده و میخواهد بجهانیکد (جهانی‌سازی کند) بباید پذیرفت:

مفهوم میهن دوستی‌ و patriotism
Mehrbod نوشته: ...
تا زمانیکه نزدیکی فیزیکی یک فاکتور ارزش‌دهی باشد، پس میهن‌دوستی هم سراسر منطقی و خواستنی است.

به سخن دیگر، یک خانواده یکدیگر را دوست دارند چرا که به یکدیگر «نزدیک» آنهم فیزیکی هستند و این نزدیک بودن آنها سودشان را در برابر
دیگر خانواده‌ها بالا میبرد.

پس اگر ما میتوانستیم:

1. سود را میان همگان جوری بپخشانیم که سراسر همگِن باشد، "نزدیکی" دیگر اثر نداشته و میهن‌دوستی بد میشد.
2. سود [همه‌جور سودی] را جوری بپخشانیم که دورا (distance) و "نزدیکی" فاکتورهای مَهندی (مهمی) در بهره‌پذیری از سود نباشند، پس میهن‌دوستی از روی نزدیکی دیگر اثری نداشته و بد میشود.


تا زمانیکه این دو را نداریم - که در آینده پیش رو نمیتوان دید - خانواده‌دوستی، نزدیکان‌دوستی، هم‌میهن‌دوستی و ... همگی بایسته و خواستنی هستند.

کسانی هم که میگویند اینها را نباید داشت چون تصادفی و .. هستند در دام باورهای بیجای چپ افتاده‌اند، چرا که چه بخواهید چه نه
در هر کجای این گویال خاکی که زندگی کنید، نزدیکی دیگران به شما مهم است و این پیرامونیان شما در تراز هوتادین (کیفی)
زندگی‌‌اتان و همه کارهایی که می‌انجامید هنایش (تاثیر) دارند، پس خود‌به‌خود یک پیوند منطقی میان شما و نزدیکانتان ساخته میشود.



shilla نوشته: نظرت راجهع به استالین چیه؟

زندگی‌نامه‌اش را شوربختانه نخوانده‌ام شیلا جان (:

.Unexpected places give you unexpected returns
#25

iranbanoo نوشته: من تا الان فکر میکردم تایمی که امیر مقرر کرده بود تموم نشدهE414

مهربد جان این فلسفه ی احساس و عقل لعنتی رو برای من باز کن....
فکر نمیکنی زیادی منطقی بودن گاهی حال ادم رو بهم میزنه....

فلسفه احساس و فرنود چیز ویژه‌ای ندارد ایرانبانو جان.

به نظر شما منطقی بودن یعنی چه؟ - هم اندیشی - هم میهن
Mehrbod نوشته:
kymya نوشته: منطق همیشه در مقابل احساس قرار داشته
و زمانی كه فردی رو به رفتار منطقی ، دعوت می‌كنیم ، در واقع از او می‌خواهیم ، از احساساتی مثل خشم ، دلسوزی و ... فارغ شده و سپس به تجزیه و تحلیل موضوع بپردازد ...

ناگفته نماند كه فاكتور گرفتن از احساسات در بسیاری از موضوعات شاید غیرممكن به نظر برسد ، چراكه بسیاری از تجزیه و تحلیل‌های ما به دلیل وجود یكی از احساسات در درونمان است .

ولی بحث اینجاست كه در این گونه موارد به جای غلبه احساسات آتشین ،در حالتی خونسرد ، به تجریه و تحلیل نتایج حاصل از احساسات مختلف پرداخته و احساس ارجح را برگزینیم ...

ببینید "احساس" چیز بدی نیست که بسیار هم کاربردی است.

در حقیقت احساس روی هم رفته چیزی بیشتر از همان اندیشه/منطق پیش‌پردازش شده نیست.

برای نمونه، شما منطقی میاندیشید که میروم امروز بهمان جُستار را درباره بهمان چیز در فروم
میاغازم و پیش خودتان میگویید، این چند آدمی که در ذهن دارم قطعا آن را خوانده و نگری موافق نشان میدهند.

ولی بر پاد پیشبینی شما، همه کسانی که فکر میکردید با چیزی که شما
در جُستارتان آورده‌اید موافق باشند ساز مخالفت سرمیدهند و پیشبینی‌اتان نادرست از آب در میاید.

[indent] در اینجا مغز شما یک "احساس" بد در ویر (حافظه) درست میکند.


اکنون چند ماهی پیش بروید، اینبار دوباره میخواهید یک جُستار بیاغازید و همینجور که
میاندیشید درباره چه باشد و نباشد به فرهشتی (موضوعی) میرسید همانند آنچه چند ماه پیش آغازیده بودید.

در اینجا به شما یک "احساس بد" دست میدهد.


این میشود کارکرد احساس، که به شما بسیار تند و فرز میگوید واپسین باری که چنین کاری انجام داده‌اید چه برایندی (در اینجا -) داشته‌ است.[/indent]

چکیده سخن بالا، احساس همان اندیشه‌ی پیش‌پردازش شده است که کارش راستادهی به کُنش‌های ما در زندگی است.
خردگرایی خام (naïve rationalism) میکوشد فاکتور احساس را از اندیشیدن بیرون بکشد که کاری
نابخردانه و نشدنی است، بی احساس ما نمیتوانیم از پس کوچکترین کارهای زندگی بربیاییم!

نکته تنها در این است که احساس یک ابزار است، و مانند هر ابزار دیگری لغزش‌پذیری دارد.
خرد آدمی فرایندی بسیار دقیق دارد، ولی این دقت را به بهای زمانبری و کند بودن خود بدست میاورد.

اکنون فلسفه سازش میان فرنود (منطق) و احساس تنها میشود اینکه بدانیم کجا باید احساس‌هایمان را فروپیچیده (override) و به فرنود
روی بیاوریم: همه کارهای زندگی را پیش‌انگاشت با احساس می‌انجامیم، جاییکه براستی نیاز بود از فرنود و خرد بهره میگیریم.

پس بگوییم هنگام ناشتایی هرگز به سخنان بیخود که این خوراک کالری کمتر و بیشتری و .. دارد نباید
گوش داده، بجایش باید نگریست که احساس درونی‌امان به چه چیزی می‌گراید و همان را بخوریم.

به احساس دلزدگی (boredom) باید مانند ساعتی بیولوژیکی نگریست که اگر یک کار
اندکی بسوی خسته‌کنندگی رفت درجا از آن دست کشیده و به کار دیگری بپردازیم.

هنگام همسرگزینی (ازدواج) نباید با فرنود اندیشید! بایستی نخست با احساس دیگری را سنجیده و دید که آیا
تن‌مان میخواهد با او برای همیشه هم‌آغوش باشد و آیا درونمان میخواهیم با او تا همیشه همسخن باشیم یا نه، سپس باید
با فرنود نگریسته و دید که آیا این همسرگزینی براستی کار خواهد کرد؟ آیا پول بسنده برای زندگی هست؟ آیا بچه‌دار شدنی در کار خواهد بود؟

احساس = برگزیننده‌ی درونمان‌ (برگیزننده = ترجیح دهنده)
فرنود = راستا‌دهِ درونمان: ابزار بازنگری و لغش‌گیری کُنش‌هایمان





iranbanoo نوشته: در مورد ترکیبات زیر چه نظری داری؟
-میهن دوست نژاد پرست

میهن‌دوست نژادپرست نداریم، ولی میهن‌پرست نژادپرست چرا.
اینجا پیشتر سر دگرسانی واژه با دوستمان David Hume گفتگو کرده‌ایم که اندکی شاکی شده بود (:
مفهوم میهن دوستی‌ و patriotism



iranbanoo نوشته: -مذهبی متعصب

همبستگی بسیار بالایی دارند، شاید 100%.
"دیندار" با سوگیری (تعصب) همبستگی کمتری دارد، ولی "مذهبی" بخودی به خود روی سوگیری تاکید میکند.


iranbanoo نوشته: -ادیب بد دهن

فراوان داریم، بددهنی در دست یک ادیب ابزاری است خواستنی، نمونه‌ی خوب آن Mark Twain.



iranbanoo نوشته: -حقیقت محض
حقیقت = فرهود
واقعیت = فربود

فرهود ناب نداریم، فرهود یا همان حقیقت در تعریف میشود برداشت ما از فربود و جهان بیرونی، برداشت ما در بهترین ریخت
خود "یک برداشت" است و از روی مرزمند سیستمهای فیزیکی (کوانتومیک) ما نمیتوانیم برداشتی ناب و آینه‌سان از جهانمان داشته باشیم.




iranbanoo نوشته: -سودگروی عدالت

سود گروی عدالت، یا سودگری دادگرانه (عادلانه)؟

هر دو شدنی هستند، هیچ تراکنشی (transaction) بدید من 100% دادگرانه نیست، ولی پایاپای نمونه‌ی خوبی است که
بیشتر زمانها هر دو سوی تراکنش از گَهولشِ (exchange) خود خوشنود هستند و آنرا دادگرانه میبینند: 99.9999% دادگرانه (:



iranbanoo نوشته: -تمدن اسلامی

نداریم، بیخود است.
اسلام بیشتر یک ویراننده‌ی شهرمندی بوده تا گستراننده‌اش!


iranbanoo نوشته: چی شد دفترچه متولد شد؟(منظورم اینه که محدودیت ها باعث شدن یا انگیزه های دیگه در پس ماجرا بوده:)

من بنیادگذار اینجا نیستم، یکی از دوستان هستند که شاید یک سالی میشود چیزی نمینویسد:

رونق دادن به تارنمای دفترچه - صفحه 2
Mehrbod نوشته: به دوستان پیشین و تازه‌واردی که به جمع ما میپیوندند،
فروم دفترچه آزادترین فروم پارسی زبانی است که روی اینترنت یافت میشود.

من نزدیک به دو سال پیش تصادفی با اینجا آشنا شدم و در گذر این دو سال دوستان بسیار
فرهیخته و ارجمندی در اینجا پیدا کردم که مایه سرافرازی من بوده و از ایشان بسیار آموخته‌ام.

همچنین در گذر زمان با ادمین تارنما نیز همکاری تنگاتنگی پیدا کرده‌ و در بهکرد هرچه بیشتر سیاست‌های اینجا همراه با دیگر یاران کوشیده‌ام.


در درازنای این دو سال ما توانسته‌ایم آزادی‌های اینجا را تا آنجا که شده بالا ببریم و هتا برای پیشگیری از
نابودی تارنما، توانایی backup‌ گرفتن از همه پیک‌های انجمن یا پیک‌های شخصی را فراهم بیاوریم: http://www.daftarche.com/%D8%A2%DA%AF%D8...l#post9939

شما میتوانید بسادگی با رفتن به لینک زیر همه نوشته‌های این انجمن را download کنید:
کد:
http://www.daftarche.com/export/index.php



رویکرد ما در انجمن دفترچه همیشه و همواره در راستای گسترش هر چه بیشتر آزادی بیان و
پذیرفتن دگراندیشان، چه مسلمان، چه خردگرا، چه زرتشتی و چه هر کس با هر باور و آیینی بوده است.

کوشش ما در اینجا رسیدن به جایگاه بزرگترین پایگاه خردگرایان و فرهیختگان ایران، و در کنار آن فراهم آوردن آزادترین بستر گفتگو و هم‌اندیشی است.


از همینرو از دوستانی که از فروم‌های هم‌میهن ودیگر به اینجا میایند خواهش میکنم، با مهر خود و با رویکردی دلسردناپذیر،
بنویسند و با همراهی‌ و همیاری خود به بزرگتر شدن هر چه بیشتر این انجمن - و پروژه همراستای آن «خردگرایان» - یاری برسانند :e303:



iranbanoo نوشته: با کدوم یک از بچه ها ی انجمن احساس همفکری بیشتری میکنی؟

با هموند تازه‌امان undead_knight بیشترین نزدیکی شیوه اندیشیدن را حس میکنم.

درباره خود اندیشه‌ها که کمابیش همگی یکسو و هم‌نگر هستیم، در بیشتر چیزها (:



iranbanoo نوشته: آنچنان که مینمایی هستی؟

شخصیت بیرونی من با اینجا یکسان نیست، ولی همسانی‌های فراوانی دارند.
نمونه بیرون از اینجا کسی از گرایش من به پارسیک آگاهی ندارد، اینجا بجایش بخش گسترده‌ای از سخنان من پیرامون زبان و زبان‌شناسی میروند.

دوستان بسیار نزدیکم ولی می‌اندیشم مرا همینجوری که اینجا هستم میبینند.



iranbanoo نوشته: نظرت در مورد دخترای انجمن چیه؟

تودارترین: Fiona؛ به نگر شوخ و باهوش میاید، ولی همزمان بسیار درونگرا و کناره‌گیر

باهوشترین: Angela؛ بسیار کم مینویسد، ولی در نوشته‌هایش یک هوشمندی ویژه‌ای میبینم.

زیباترین: Alice؛ این اندازه که در سخن و کردار و گفتار و .. وسواس و فرزام‌گرایی دارد کهـ...

هنجارترین: Shirin؛ این روزها چیزی نمینویسد، ولی هر چند ماه یکبار آمده یک سر به همه ما گیر داده و میرود 4

نازترین: yasy؛ یک فرشته کوچکِ ناز، که بی اندازه آرام و اندکی شکننده کار خودش را دنبال میکند.

بانوترین: iranbanoo (همان خانم‌ترین)؛ من هر جا هستی حس میکنم که داری با چشمی زنانه می‌نگری و تک تک واژگان دیگران را می‌واکاوی (analyze) که مبادا کوچکترین سخنی در دورترین گُسترایی (dimension) بر پاد زنان، این باشندگان دوست داشتنی گفته شده باشد! (;;

خوشگلترین: nirvana؛ نه .. شوخی کردم ... این را پیشتر دادیم تقلب میشود، پس،
خودکامه‌ترین: nirvana؛ از هر ابزاری برای خوشی بردن سود میبرد، در کنار تن‌آسایی ویژه‌اش و کمی هم زودرنج!

آزادترین: mahtab71؛ آزادترین میپذیرم که بخوبی مهتاب گرامی را نمی‌ستاید، ولی در اندیشه‌ورزی‌اش بسیار آزاد و روشن‌اندیش است، تنها گاهی بیش از اندازه احساساتی میشود.

خوشنام‌ترین: Miss.Sheyda؛ من این پیشوند miss را میپسندم، شِیدا هم نام بسیار برانگیزاننده و زیبایی است ..

گیرترین: viviyan؛ دیگر ببخشید ویوین جان میدانم گیر اینجا چیز چندانی نمیگوید، ولی (:

...


از آنجاییکه بانوان را میشناسم میدانم هیچکدام از ترینی که به ایشان داده‌ام خشنود نخواهد بود و خودشان را در اینکه چرا این
ترین را آن یکی گرفت چرا همه ترین‌ها را من نگرفتم و .. آزار خواهند داد، همینجا میگویم که تنها برداشت‌های "سطحی"،
"نادرست"، "بد‌سِگالانه" و دیگر من هستند و اینکه بیخود به یکدیگر رشک نورزیده و پرخاش (اعتراض) نکنید! (:



iranbanoo نوشته: آقا تر زدن تو بساط ما.به نظرت یه شوهر پولدار کنم بهتر نیست؟
اصلا علم بهتره یا ثروت؟

هر دو ابزاری برای رسیدن به آسایش در زندگی هستند، پول یک خرده‌ای بهتره،
چون از پول آسانتر میشود به دانش رسید، ولی راه رسیدن از دانش به پول دشوارتره.



iranbanoo نوشته: مهربد تا حالا نماز خوندی؟:e057:

نه هرگز نخوانده‌ام! (:

به یاد دارم یک روز در مدرسه‌ زوری میخواستند بچه‌ها را وادار به نماز کنند،
که با چند تا از دوستان فاب درس پرورشی را پیچانده و فوتبال دستی خوبی زدیم 4




iranbanoo نوشته: ...
کلی سوال دارم خوابم میاد.مدیونی زود بری

:e058:

.Unexpected places give you unexpected returns
#26

Alice نوشته: اگر بنا باشد که میان تن‌کامگی، و سرسپردگی به یک زن* تا
فـرجام زندگانی‌تان ، یکی را بــرگزینید ؛ گــزینش شما کــدام
خواهد بود ؟

* طبیعتاً کسی که به سختی دل‌بسته‌اش می‌باشید !

تـن‌کـامــگـی = بی بند و باری جنسی

سرسپردگی = تعهد


پیشبینی کردن، هتا پیشبینی کردن خودمان کار ایرنگ‌پذیری است.

تن‌کـامگی رویهمرفته برای من آنچنان گیرایی ندارد، جدا از ریسک گرفتن بیماری‌های گوناگون گُنیک (STD's) که
نخستین دشواری آن باشند، همخوابگی سُهشمندانه بس خوشی‌آورتر از همخوابگی بی‌سهش و one-night-stand
است، سرسپردگی و دلسپردن هم دستگم در نگاهی آرزوپروانه خواستنی هستند، هر چند که دست نیافتنی به چشم بیایند.

تـاکنون در زندگی‌ام دو بار پنداشته‌ام که همان نیمه‌‌ی گمشده‌ی خودم را یافته‌ام، ولی در هر دو بار سرانجام
دیرتر برایم روشن شده که تینابی بیش نبوده و یکبار دیگر گرایش به خودفریبی درونی‌ام بر من پیروز شده!

هر آینه، تا آنجاییکه پژوهش‌های وابسته به شیفتگی را دنبال کرده‌ام، انگار یک
درسد ناچیزی (کمتر از 0.01%) زنان و مردان به شیفتگی و شیدایی جاویدان میرسند.

پس در فرجامیابی، آری، سرسپردگی و پرستش جاودانه‌ی دختری که شیفته‌اش باشم
را به تن‌کامگی می‌برگزینم... ولی همزمان به آن نمی‌باورم و نمی‌اندیشم هرگز به آن دست یابم.

.Unexpected places give you unexpected returns
#27

SAMKING نوشته: ۱. از چی میترسی؟
۲. یه هواپیما داریم با ۱۰۰ سرنشین که توش یه بمب هست که ۱۰ دقیقه دیگه می‌پُکَد! ( پارسیه منفجره دیگه :)) ) میشه و یک کارشناس‌ ِ بی‌کنش‌کردنِ بمب هم در هواپیماست و نمیتواند با کمکِ همکارانش که روی زمین هستند، بمب را از کار بیاندازد یا هتا آن را از هواپیما بیرون بیاندازد!
اکنون پلیس بمب‌گذار را یافته و او هم گردن گرفته و سند و مدرک هم به‌اندازه کافی یافته‌اند.
ولی بمب‌گذار رمز بمب را نمیگوید!
بنگر تو در چنین جایگاهی باید چه کرد؟
هیچ نکنیم؟
او را شکنجه دهیم؟
در این ۱۰ دقیقه با او از ارزش‌های انسانی و خوبی ها و اخلاقیات سخن بگوییم؟

با پوزش برای پیچاندن این پرسش، من یک راهکار نو و پیشبُردین (pragmatic) برای این دشواری پیشنهاد میکنم.

نخست یک دستگاه EEG به سر تروریست می‌بندیم:

[ATTACH=CONFIG]1342[/ATTACH]


سپس آمایش‌های شایند (possible combinations) از گذرواژه خنثی‌سازی بمب را به وی نشان داده و با واکاوی
الگوی آژنگ‌های (موجها) مغزی‌اش گذرواژه را بکامیابی بیرون کشیده و بمب را با پیروزی هر چه بیشتر خنثی میکنیم، FTW (:

نوشتار تکنیکی کار را هم برای آگاهیِ بیشتر آپلود کردم.



SAMKING نوشته: یا...
۳. خورشت کرفس دوست داری؟

نه، رویهمرفته با خورشت و بیشتر خوراک‌های درآمیخته میانه‌ی خوبی ندارم، خوردنی را جدا جدا و دور از هم دوست دارم.



SAMKING نوشته: ۴. دروغ‌گوی خوبی هستی؟

با شرمندگی آری (:

من با ابزارهای دروغسنج هم بازی کرده‌ام و میتوانم بآسانی فریبشان بدهم.



SAMKING نوشته: ۵. دیگران به جک‌هایی که میگویی میخندند؟

نه جوک کمتر میگویم و اصلا به یادم نمیماند بیشتر زمانها، ولی در خنداندن دیگران با داستان‌پردازی و راه‌های دیگر خوبم.



SAMKING نوشته: ۶. یادمانی داری که با یادآوری آن شرمگین و سرخ شوی؟ ( اگر دادینه خودینه است تنها بلی/خیر )

نه.
هر چه اندیشیدیم چیزی به یادم نیامد، هنگام رویداد یک چیزی شاید شرمگین شوم، ولی دیرتر با بازیادآوری‌اش شرمگینی‌ای در کار نیست.

ویر‌های احساسی من بسیار کم هستند، در یادآوری fact ها و بویژه سخنان و هتا ترتیب گفتن و چگونگی
گفتن و شنیدن آنها بسیار خوبم، ولی در یادآوری سهش‌هایم نه، مگر آنکه رویداد براستی ویژه بوده باشد.



SAMKING نوشته: ۷. از زمانی که کودک بودی، پیشامد‌های تلخ زیادی بیاد داری؟

در زمان خودشان تلخ بوده باشند آری، ولی دیر یا زود همگی را بازاندیشیده و از تلخی در آورده‌ام.



SAMKING نوشته: ۸. ورزشکار هستی؟

نه، و نه، ورزشکاران را هم دوست ندارم، بیزار هم نیستم! (:

ورزش کردن بریخت پیشه‌ای (professional) را دوست ندارم، به نگرم کار بیهوده‌ای میاید؛ ولی ورزش در راستای تندرستی را سراسر میپسندم.



SAMKING نوشته: ۹. پنج واژه میگم نخستین چیزی که به ذهنت میاد رو بنویس:
شلغم: مزه‌ی تلخ

کزاز: خاک و سگ

گراز: شاخ!

رپ: snoop dogg

زی‌زی‌‌گولو: لوس و بیمزه؛ دوست نداشتم، با این همه بچگی گاهی از سر بیکاری میدیدم.



SAMKING نوشته: ۱۰. چه پیشه‌ای رو برای همبود از همه سودمندتر میدونی؟

ژنتیک.


فایل‌های پیوست
.pdf sec12-final56.pdf اندازه 1.78 MB  تعداد دانلود: 378
.jpg cc_eeg.jpg اندازه 93 KB  تعداد دانلود: 228

.Unexpected places give you unexpected returns
#28

از مهربد گرامی جهت پاسخ‌گویی به سوالات مطروحه و زمانی که برای آنها قرار داد بی‌اندازه سپاسگزاریم، E032
ارسال پیام دیگر در این جستار میسر نخواهد بود. اگر مطلبی پیرامون سوال/جواب‌ها به نظرتان می‌رسد، می‌توانید آن‌را در کافه، پاتوق یا حتی جستاری جدید مطرح بکنید.

زنده باد زندگی!
موضوع بسته شده


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 6 مهمان