نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دلایل فروپاشی دولت شوروی چه بود؟
#1

به عنوان مدیر بخش تاریخ تصمیم گرفتم مرتبا تاپیکهایی به صورت سئوالی مطرح کنم تا کاربران پیرامون اون موضع گفتگو کنند اینجوری بار علمی سایت هم بیشتر میشود3
......
چرا وبه چه دلیل شوروی سقوط کرد؟
مقصران اصلی چه کسانی بودند؟
ویا شاید دوران سلطه کمونیسم پایان یافته بود؟
پاسخ
#2

بهتر است بگویید دلیلش چه بود !

افراط

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#3

از دیدگاه من دلیلش ایدئولوژی زدگی وحشتناک در حکومت شوروی بود. به مانند جمهوری اسلامی همه دانش های بشری را با پسوند سوسیالیستی و کمونیستی مطرح می کردند و در برابر دنیای غرب که در واقع دنیای آزاد بود ایدئولوژی آنها روز به روز رنگ باخت.
حکومت ایدئولوژیک دیر یا زود محکوم به نابودی است.

بر من قلم قضا چو بی من رانند / پس نیک و بدش ز من چرا می دانند

دی بی من و امروز چو دی بی من و تو / فردا به چه حجتم به داور خوانند


[URL="http://kheradgeraee14.blogspot.com/"]
[/URL] هر چیز را با خرد خود بسنجید

به یاد رضا فاضلی

پاسخ
#4

شوروی در کمتر از دو دهه از یک کشور عقب مانده، جنگ زده، و قحطی زده تبدیل به یک ابرقدرت جهانی شد. این روند ِ استثنایی و بی نظیر ِ رشد، تا مدتی(اوایل دهه 70)ادامه داشت، اما ناگهان از ناکجا، مشکلاتی خُردکننده ظاهر شدند : شاخص ِ بهره وری ِ صفر و ضایعات تولید ِ بسیار زیاد، و وقتی می گویم «بسیار زیاد»، منظورم در حدی فاجعه آمیز زیاد است. دلیل آن را روش ِ تولید پراکنده و غیرمتمرکز در آن کشور می دانند. شوروی، برخلاف تمام کشورهای دنیا(بجز آمریکا_1)، بجای ِ تمرکز به روی ِ صنعتی مشخص و تبدیل آن به محصولی بین المللی با بازاری بسیار وسیع، سالها برای خودکفا شدن در همه ی ِ زمینه ها تلاش کرده بود(همین حالا روسیه با هیچ کشوری مراوده ی ِ اقتصادی حقیقی ندارد، چراکه از هر جهت بی نیاز است.)، و این ناگهان باعث ِ انباشت کالا شد. اقتصادی که بازاری برای عرضه ی ِ محصولات ِ تولیدی ِ خود نداشت، اندک اندک ویران شد. هرچند گورباچف در اواسط ِ دهه ی ِ 80 جانی دوباره به اقتصاد ِ شوروی بخشید(با استفاده از روش تولیدی ِ «ارائه ی ِ تکنولوژی ِ جدید»)، اما مردم ایمان خود به سیستم را از دست داده بودند. مکانیزم ِ ناعادلانه و ناسیونالیستی ِ روسیه ی ِ شوروی در برخورد با جماهیر ِ دیگر که طی ِ نقطق های آتشین ِ آندروپف یادآوری شده بود، به حال ِ خود رها شد و این احساسات ناسیونالیستی در میان ِ ملتهای ِ غیر ِ روس بیدار کرد، آنها بیشتر مطالبه می کردند و بیشتر نبود. و از اینجا به بعد ضربه ها یکی/یکی آغاز می شوند: نفت طی پنج سال از 40 دلار به 12 دلار رسید، گورباچف از افغانستان عقب نشینی کرد و این شکست ِ روحی ِ بسیار بزرگی بود، او همچنین به پیمان ورشو پشت کرد(بعدها گفت به این خاطر که تصور می کرد شرق باری اضافی بر قطار است و مایل بود هرچه زودتر آنها را پیاده بکنند)، این ضربه ی ِ آخر بود. مثل ِ بنایی که از ورقهای بازی درست می کنند، وقتی ورق ِ افغانستان و جمهوری ِ دموکراتیک آلمان از وسط ِ بنا بیرون کشیده شد، بزرگترین امپراطوری ِ تاریخ بشر نیز از هم پاشید.

1) در آمریکا بدلیل وجود ِ بازاری بسیار بزرگ، پراکندگی در تولید خاصیت ِ مرگ بار ِ خود را از دست می دهد و بالعکس تبدیل به موتور ِ محرکی بسیار قوی می شود، علاوه بر این، در مواقع بحران که قدرت ِ خرید از بین می رود، سیستم بانکی ِ بسیار هوشمندانه ای طراحی شده که هم صنعت را حفظ بکند، هم تمام کشور را بدهکار ِ دولت. علاوه بر تمام ِ اینها، آمریکا برگ برنده ای در اختیار دارد که شوروی نداشت : بازار جهانی.
پاسخ
#5

حکومت ِ غیرایدئولوژیک که جوک است و معنا ندارد، در غرب هم لیبرال دموکراسی حاکم است، که از هر جهت نوعی ایدئولوژی محسوب می شود(هم نظام دموکراتیک نوعی ایدئولوژی ست، هم حزب و جناح ِ حاکم در آن نظام نوعی ایدئولوژی دارد)، و برخلاف تصور دوستان، توانایی ِ انعطاف ِ بسیار کمی دارد(چه از نظر ِ اصول ِ مطروحه در قانون اساسی، چه از نظر پایبندی به نظام ِ اقتصادی ِ مطلوب و چه از نظر فرهنگی تعامل در غرب هرگز بیش از آن ِ شوروی نبود).
پاسخ
#6

Ouroboros نوشته: حکومت ِ غیرایدئولوژیک که جوک است و معنا ندارد، در غرب هم لیبرال دموکراسی حاکم است، که از هر جهت نوعی ایدئولوژی محسوب می شود(هم نظام دموکراتیک نوعی ایدئولوژی ست، هم حزب و جناح ِ حاکم در آن نظام نوعی ایدئولوژی دارد)، و برخلاف تصور دوستان، توانایی ِ انعطاف ِ بسیار کمی دارد(چه از نظر ِ اصول ِ مطروحه در قانون اساسی، چه از نظر پایبندی به نظام ِ اقتصادی ِ مطلوب و چه از نظر فرهنگی تعامل در غرب هرگز بیش از آن ِ شوروی نبود).

این چیزی که شما می گویید برای دوران جنگ سرد بود که تازه شدت آن در دنیای غرب و سرکوب چپ ها اصلا قابل مقایسه با شوروی و سرکوب مخالفین کمونیسم و سوسیالیسم در شوروی نبود ولی پس از فروپاشی شوروی و سقوط دیوار برلین در دنیای غرب دیگر حکومت ایدئولوژیک نیست. احزاب چپ و کمونیستی در کنار احزاب راست و لیبرال در یک کشور هستند و هیچکدامشان محکوم اعضایشان زندانی نمی شوند ولی حتی همین امروز هم در روسیه رسوبات کمونیسم تاثیر زیادی در حاکمیت آن دارد.

بر من قلم قضا چو بی من رانند / پس نیک و بدش ز من چرا می دانند

دی بی من و امروز چو دی بی من و تو / فردا به چه حجتم به داور خوانند


[URL="http://kheradgeraee14.blogspot.com/"]
[/URL] هر چیز را با خرد خود بسنجید

به یاد رضا فاضلی

پاسخ
#7

ببینید مسئله «حدود دو طرف» است. در غرب ِ لیبرال دقیقا مشابه شوروی(منظور شوروی متاخر است)، مرز ِ فعالیت ِ سیاسی را بقای نظام مشخص می کرد : «شما مجاز به انجام هر کاری هستید، تا زمانی که دموکراسی را به خطر نیاندازید» در برابر «شما مجاز به انجام هرکاری هستید، تا زمانی که سوسیالیسم را به خطر نیاندازید» قرار می گرفت. و شوروی هم البته در حالاتی به خصوص کشوری دموکراتیک بود، یعنی خود را نماینده ی ِ اکثریت مردم می دانست(و چه بسی، در این ادعا محق بود). حدودی که دموکراسی ِ لیبرالی و دموکراسی ِ سوسیالیستی برای ِ « هر کاری » مشخص می کردند، و می کنند، به یک اندازه محدود، اما در کیفیات ِ ظهور متفاوت است. از برخورد ِ امروز غرب با مسلمانان مثلا، می بینیم که توانایی انعطاف ِ نظام لیبرالی تا چه اندازه کم است(شما حق دارید نماز بخوانید، غذاهای حلال بخورید و به مسجد بروید، اما نمی توانید همسر خود را کتک بزنید، چهارتا زن بگیرید و اگر یکی شان خیانت کرد او را سنگسار بکنید.

بزرگترین مشکل امروز ِ روسیه نژادپرستی ست، که شوربختانه مازاد ِ ناگزیر ِ نظام سرمایه داری ست.
پاسخ
#8

Ouroboros نوشته: ببینید مسئله «حدود دو طرف» است. در غرب ِ لیبرال دقیقا مشابه شوروی(منظور شوروی متاخر است)، مرز ِ فعالیت ِ سیاسی را بقای نظام مشخص می کرد : «شما مجاز به انجام هر کاری هستید، تا زمانی که دموکراسی را به خطر نیاندازید» در برابر «شما مجاز به انجام هرکاری هستید، تا زمانی که سوسیالیسم را به خطر نیاندازید» قرار می گرفت. و شوروی هم البته در حالاتی به خصوص کشوری دموکراتیک بود، یعنی خود را نماینده ی ِ اکثریت مردم می دانست(و چه بسی، در این ادعا محق بود). حدودی که دموکراسی ِ لیبرالی و دموکراسی ِ سوسیالیستی برای ِ « هر کاری » مشخص می کردند، و می کنند، به یک اندازه محدود، اما در کیفیات ِ ظهور متفاوت است. از برخورد ِ امروز غرب با مسلمانان مثلا، می بینیم که توانایی انعطاف ِ نظام لیبرالی تا چه اندازه کم است(شما حق دارید نماز بخوانید، غذاهای حلال بخورید و به مسجد بروید، اما نمی توانید همسر خود را کتک بزنید، چهارتا زن بگیرید و اگر یکی شان خیانت کرد او را سنگسار بکنید.

بزرگترین مشکل امروز ِ روسیه نژادپرستی ست، که شوربختانه مازاد ِ ناگزیر ِ نظام سرمایه داری ست.

اینهایی که شما می گویید دلیلش بالا رفتن سطح شعور بشری است که دموکراسی و برابری دو جنس مختلف انسان جزو ارزش ها هستند و ارتباطی به غربی و شرقی بودن ندارد.
آزادی تا زمانی است که به حقوق و آزادی انسان دیگر تجاوز نشود. بدون شک اگر کسی از این خول و چل بازیهای اسلامی در بیاورد در هر جای دنیا باشد باید او را مجرم شناخت. این اصلا ارتباطی به غربی و شرقی ندارد. این یک ارزش انسانی است.
درباره این غرب لیبرال هم باید بگویم که به جز آمریکا کشورهای اروپایی و کانادا بیشتر به سوسیال دموکراسی تمایل دارند.

بر من قلم قضا چو بی من رانند / پس نیک و بدش ز من چرا می دانند

دی بی من و امروز چو دی بی من و تو / فردا به چه حجتم به داور خوانند


[URL="http://kheradgeraee14.blogspot.com/"]
[/URL] هر چیز را با خرد خود بسنجید

به یاد رضا فاضلی

پاسخ
#9

چند ماه پیش با دوستان ِ بسیار منورالفکری مشغول گفتگو بودیم، یکی از آنها مطلبی پیرامون ِ پروتستهایی در هند عنوان کرد، مبنی بر اینکه گروه های ِ مذهبی ِ آنجا برعلیه نوعی شرکت ِ چندملیتی ِ تولید مهر و شبلون که از چربی ِ گاو برای بخشی از محصولاتش استفاده می کند. گویا پس از مدتی این پروتستها به نتیجه رسیده و شرکت مذکور چیز ِ دیگری را جایگزین چربی ِ این حیوان مقدس کرده، و این دوستان ِ لیبرال و دموکرات، جملگی اینرا پیروزی ِ جامعه ی ِ مدنی و توانایی ِ بالای ِ ذموکراسی در انطباق و انعطاف در برخورد با فرهنگهای گوناگون می دانستند. من بنظرم رسید که: یک لحظه اجازه بدهید، در اینباره که گاو یک پستاندار معمولی ست و تقدس ِ آن یک باور احمقانه ی ِ مذهبی بیش نیست چه می گویید؟ خوب، من بلافاصله به دگم بودن و ناتوانی از درک و احترام به فرهنگهای گوناگون محکوم شدم.. غرض از اینهمه پُرگویی، آنچه عنوان شد و شما پاسخکی به آن دادید، «موضع ِ من» نیست. حد ِ نهایت ِ لیبرال دموکراسی ِ مورد ِ پسند ِ شماست، که دو انتخاب پیش ِ روی شما می گذارد : فاشیسم ِ معطوف به محور گرفتن ِ یک باور/فرهنگ/نظام/ایده/مذهب، و سرکوب ِ تمام ِ آنهای ِ دیگر، یا مالتی کالچریسم ِ نژادپرستانه، که در آن مثل آدمهای احمق وانمود می کنیم عقاید ِ طرف ریشخندآمیز و بلاهت آلوده نیست، تا بتوانیم از او به عنوان کارگر ارزان قیمت استفاده بکنیم و محصولات ِ تجاری خود را به آنها بفروشیم.

الان در تمام دنیا نظام بازار آزاد حاکم است، سوسیال دموکراسی، بجز یکی دو کشور اسکاندیناوی که جمعیتهای کم و یکسان دارند در باقی دنیا یک کلمه ی ِ دیگر است، مثل کمونیسم، دموکراسی و ...
پاسخ
#10

Ouroboros نوشته: چند ماه پیش با دوستان ِ بسیار منورالفکری مشغول گفتگو بودیم، یکی از آنها مطلبی پیرامون ِ پروتستهایی در هند عنوان کرد، مبنی بر اینکه گروه های ِ مذهبی ِ آنجا برعلیه نوعی شرکت ِ چندملیتی ِ تولید مهر و شبلون که از چربی ِ گاو برای بخشی از محصولاتش استفاده می کند. گویا پس از مدتی این پروتستها به نتیجه رسیده و شرکت مذکور چیز ِ دیگری را جایگزین چربی ِ این حیوان مقدس کرده، و این دوستان ِ لیبرال و دموکرات، جملگی اینرا پیروزی ِ جامعه ی ِ مدنی و توانایی ِ بالای ِ ذموکراسی در انطباق و انعطاف در برخورد با فرهنگهای گوناگون می دانستند. من بنظرم رسید که: یک لحظه اجازه بدهید، در اینباره که گاو یک پستاندار معمولی ست و تقدس ِ آن یک باور احمقانه ی ِ مذهبی بیش نیست چه می گویید؟ خوب، من بلافاصله به دگم بودن و ناتوانی از درک و احترام به فرهنگهای گوناگون محکوم شدم.. غرض از اینهمه پُرگویی، آنچه عنوان شد و شما پاسخکی به آن دادید، «موضع ِ من» نیست. حد ِ نهایت ِ لیبرال دموکراسی ِ مورد ِ پسند ِ شماست، که دو انتخاب پیش ِ روی شما می گذارد : فاشیسم ِ معطوف به محور گرفتن ِ یک باور/فرهنگ/نظام/ایده/مذهب، و سرکوب ِ تمام ِ آنهای ِ دیگر، یا مالتی کالچریسم ِ نژادپرستانه، که در آن مثل آدمهای احمق وانمود می کنیم عقاید ِ طرف ریشخندآمیز و بلاهت آلوده نیست، تا بتوانیم از او به عنوان کارگر ارزان قیمت استفاده بکنیم و محصولات ِ تجاری خود را به آنها بفروشیم.

الان در تمام دنیا نظام بازار آزاد حاکم است، سوسیال دموکراسی، بجز یکی دو کشور اسکاندیناوی که جمعیتهای کم و یکسان دارند در باقی دنیا یک کلمه ی ِ دیگر است، مثل کمونیسم، دموکراسی و ...

چیزی که من گفتم این بود که کشورهای غرب به جز آمریکا اتفاقا بیشتر به سوسیال دموکراسی تمایل دارند نه اینکه سوسیال دموکراسی صد در صد و مطلق در آنها جاری است همانگونه که در هیچ جای دنیا حتی آمریکا لیبرال دموکراسی صد در صد و مطلق نیست.
علاوه بر کشورهای اسکاندیناوی اسپانیا - انگلیس و حتی تا حدی فرانسه سوسیال در آنها تا حدی اجرا می شود. اینکه مطلق اجرا نمی شود کاملا درست است همانگونه که لیبرال دموکراسی مطلق اجرا نمی شود و برای همین است که من کشورهای اروپایی را بسیار بیشتر می پسندم چون نه چپ مطلق هستند و نه راست مطلق.
پیرامون آن مثالی که درباره گاو زدید من موافق آن دیدگاه مقابل شما نیستم ولی گروه دیگری هم هستند که آن دیدگاه را دارند و آن مدافعان حقوق حیوانات هستند.

بر من قلم قضا چو بی من رانند / پس نیک و بدش ز من چرا می دانند

دی بی من و امروز چو دی بی من و تو / فردا به چه حجتم به داور خوانند


[URL="http://kheradgeraee14.blogspot.com/"]
[/URL] هر چیز را با خرد خود بسنجید

به یاد رضا فاضلی

پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط Kaveh
09-09-2012, 05:15 AM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: