نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قربانیان انقلاب
#51

' نوشته: خیلی عجیب است که اقای بیل کلینتون هم فهمید که انقلاب 57 از کجا سرچشمه گرفته، اما هموطنان شاهیِ ما هنوز خود را به آن راه میزنند.دوست عزیز، همین نا آگاهی هایی که شما میفرمائید در اثر فضایی بود که شاه فراهم کرده بود.وقتی فضای تعامل سیاسی و قعالیت احزاب و روزنامه ها و دیگر نهادهای دموکراتیک بسته شوند، باعث میشود مردم نتوانند تمرین فعالیت ها و انتخابهای سیاسی داشته باشند و به سوی انقلاب پیش میروند نه اصلاح، چرا که هر روز ذهن مردم رادیکال تر میشود و از آنطرف سوءظن مستبد به مردم نیز بیشتر میشود و این روند آنقدر ادامه میابد که انفجاری رخ دهد.همان چیزی که در سال 57 رخ داد.در ثانی، شاید مثلا ما از حذب توده و مجاهدین و ملیون و ... بیزار باشیم.اما همه اینها حداقل نشان دهنده ی این مطلب هستند که مردم ایران منفعل نبودند و در صدد راهی برای پیشرفت و آزادی بودند، اگر شاید به گمان ما راه را اشتباه میرفتند.
موافقم.
John F. Kenned نوشته: Those who make peaceful revolution impossible will make violent revolution inevitable
البته انقلاب که نمیتونه به این شکل باشه ولی خب به نظرم منظور کندی بیشتر اصلاحات بوده،به هر حال وقتی امکان اصلاح نباشه حتی اگر حکومت مشکلاتش زیاد نباشه افکار مردم انقلابی میشه.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#52

Anarchy نوشته: امیر گرامی چند نکته نیاز به روشن گری بیشتر داره...چطور شاه رو منفور ترین شخصیت تاریخ معاصر میدونید؟چطور با این نوشته اعدام بازماندگان به حکومت قبلی رو درست و موجه میدونید؟

آنطورکه یک انقلاب سیاسی حول محور بیرون انداختن او شکل گرفت و دوبار به مردمی‌ترین اشکال ممکن از کشور اخراج شد؟ خمینی تا واپسین لحظه میان بسیاری از مردم محبوبیت و مقبولیت داشت و امروز کمتر کسی با شخص خامنه‌ای یا شخص احمدی‌نژاد مشکل دارد، کُل ِ سیستم ج.ا را زیر سوال می‌برند.. برسی تاریخ ایران در قرن بیستم با فاکتور گرفتن نفرت و انزجار ایرانیان از «شاه» غیرممکن خواهد بود. اینکه امروز سی و سه سال سرکوب و اعدام و جنایت ج.ا روی خون‌آلود پهلوی‌ها را سفید کرده دلیل نمی‌شود که ما هم سرمان را پائین بیاندازیم و وانمود بکنیم بدبختی امروز گردن کسی به جز شخص محمد رضا پهلوی‌ست.

کسی به چیزی مشروعیت نداد، این نکته‌ی ساده را یادآوری کردم که پس از سالها کتک زدن و شکنجه کردن و گرسنگی دادن به یک سگ، وقتی زنجیر را پاره کرد و خود را رهانید و جنگ و پوزه به میان دل و روده‌ی شما انداخت و حمام خون گرفت، نمی‌توانید خودتان را به بُهت و حیرت بزنید و وانمود بکنید «چرا؟».. چون داشته‌اید سالها به او تی‌پا می‌زدید!

زنده باد زندگی!
پاسخ
#53

iranbanoo نوشته: جناب داریوش
بدون هیچ موضع گیری خاصی میخواهم نظرتان را در مورد این مسئله بدانم:

آیا به نظر شما ادبیات مجیز گویانه و ستایشگرانه ی سیاست مداران که اخیرا هم بسیار شاهد انیم مسبب بسیار ی از عقب ماندگی ها ما نیست.
استفاده ی بهره جویانه از واژه (مردم)که به تکرار از طرف کنش گران سیاسی میشنویم باعث نشده که مردم احساس کنند که این ستایش ها بر حق است و پیش خود فکر کنند که علی آباد هم شهریست؟
البته تحقیر رمردم به وسیله ی سیاستمداران را قبیح میدانم اما چشم از عقب ماندگی های مردم بستن نیز خطای بزرگیست و شاید پهلوی ها نیز به این مسئله واقف بوده اند؟؟؟!!
متاسفانه نمیدانم آن یک صفحه ای که در جواب شما تایپ کرده بودم کجا رفت.ناچارم دوباره بنویسم.
البته بی شک به قلیان در آوردن و سپس بهره برداری کردن از احساسات عوام، مذموم است.اما آنچه من گفتم با آنچه شما فرمودید، سنخیتی ندارد.من میگویم این دو شاه مردم را تحقیر کردند.به چه حقی این کار را کردند؟به چه حقی خود را جلوتر از مردم خود میدیدند؟تفاوت دیدگاه من با شما در این است که اساسا من مردم آن زمان را به هیچ روی عقب مانده نمیبینم.از نظر من همین ستارخان پهلوان بی سواد ، از همه ی خاندان پهلوی مترقی تر بود!سوئیس هم نرفته بود، زبان انگلیسی و فرانسه هم نمیدانست،کت و شلوار و کراوات هم نمیپوشید!سوال من از شما این است که افرادی چون آخوندزاده،کرمانی،کسروی و مبارزین مشروطه و آزادی خواهان و روزنامه نویسان از کره ی مریخ آمده بودند؟نه بانو!درون همین مردم پرورش یافته بودند.از همین فرهنگ برخاسته بودند.از همین کور و کچلها بیرون زده بودند!
کسی از شاه نخاست مجیز مردم را بگوید.من میگویم او با بستن فضای سیاسی و فروریختن نهادهای دموکراتیک و راه اندازی یک حزب فرمایشی، عملا مردمی که نیم قرن قبل از آن برای آزادی جنگیده بودند را تحقیر کرد و آنها را از خود بیزار کرد.
دستتان را به من بدهید تا سفری به لندن داشته باشیم تا به شما نشان دهم که چه عقب مانده هایی در همین لندن زندگی میکنند که باورش مسلما سخت خواهد بود!اما چرا مردم انگلیس عقب مانده نیستند؟موضوع این است که عوام، عوام است.شما به هرجای دنیا که بروید همین است.حالا بعضی جاها یک کم شیک تر و با کلاس تر!اگر شما بخواهید سطح درک عوام را ملاک قرار دهید، من با قاطعیت میگویم که همه ی ملل جهان نادان هستند.اما از نظر من ملاک مترقی بودن یک جامعه الیتِ آن جامعه است و رابطه ای که مردم عادی با آنها دارند.این است که مهم است.اگر این را ملاک قرار دهیم، مردم آنزمانِ ایران واقعا مترقی بودند.چرا که الیت جامعه انسانهای مترقی ای بودند و مردم هم همیشه به خوبی از آنها پشتیبانی میکردند.وگرنه مثلا یک روستایی ساده توان تحلیل مسائل سیاسی را که ندارد.همین که میداند که کارها دست آن است که باید باشد برایش کفایت میکند.به همین دلیل است که وقتی شاه علیه مصدق توطئه کرد، از آن کشاورز ساده روستاهای بویر احمد تا دانشجویان تهران دچار یاس و سرخوردگی شدند.چراکه میدانستند که این مصدق نیست که محاکمه میشود بلکه این مردم هستند که دادگاهی میشوند.این همان چیزی ست که محمدرضا شاه و بعد سلطنت طلبها توان درکش را ندارند.
خیلی ها نماد پیشرفت و ترقی را جاده و راه آهن و تونل؛ یا نمایش رابطه جنسی همجنس گرایان و برپایی جشن های دوهزار و پانصد ساله؛یا تغییر لباس مردم و خوش تیپ کردنشان میدانند.اما من حاضر نیستم حتی تکه ای از آزادی را با این چیزها معامله کنم.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#54

mamad1 نوشته: هر دو در یک امتداد هستند بانو
پدر پایه گذاری کرد پسر ادامه داد
پدر دیکتاتور فاسد و بی‌سوادی بود که داغ ننگ ابدی ِ حمایت از فاشیسم را بر پیشانی این ملت چسباند، پسر هم جانور عوام‌فریب و بزدلی بود که به گسترش همه جانبه‌ی اسلام‌گرایی و روشنفکرستیزی و خرافه‌پروری در جامعه کمکی بسیار شایان کرد و در نهایت مردم ایران را به جایی رساند که برای خروج از چاه پهلوی هر افعی و اژدهایی را ریسمان دیدند.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#55

هر «پیشرفتی» که در دوران پهلوی رخ داده به رغم وجود آنها و نظام فاسدشان بوده نه بخاطر آن.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#56

رضاخان اگر دیکتاتور بود ، دیکتاتور خوب بود . پیشرفت و خیر و صلاح مردم ایران رو می خواست . طوری رضاخان رو دیکتاتور خطاب می کنید که گویی در سایر کشورهای اون دوران دموکراسی حاکم بوده ! نخیر جانم ، ایشون همدوره ی دیکتاتورهایی مثل هیتلر و موسولینی و استالین بوده و اگر حساب کنید در کل دنیا به اندازه ی انگشت های دست حاکم دموکرات یافت نمی کنید .

اگر رضاخان اکنون زنده بود و حکمروایی می کرد قطعن طور دیگه ای برخورد می کرد و با توجه به شرایط زمانه سیاست خودشو تغییر میداد

یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!

"فریدون فرخزاد"
پاسخ
#57

Ouroboros نوشته: هر «پیشرفتی» که در دوران پهلوی رخ داده به رغم وجود آنها و نظام فاسدشان بوده نه بخاطر آن.
من طرفدار حکومت پهلوی نیستم ولی به هرحال هر حکومت دستاوردهایی داره،اگر میخوایم این دستاوردها رو نفی کنیم باید استدلال خوبی داشته باشیم.

استدلالتون در این مورد چیه؟(چون شما رو ادم منطقی میدونم میپرسم)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#58

mamad1 نوشته: به نظر شما طلایی ترین دوره سیاسی در ایران از 300 سال پیش تا امروز کدوم دوره هست؟

جمهوری اسلامی !

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#59

ظاهرا نفرت دوستان از یک دوره تاریخی ایران در حدی هست که در فضای منطقی نمیشه گفتگو کرد...بالاخره ما نفهمیدیم مردم ایران خیلی مترقی بودند یا اینکه در اثرات اقدامات شاه خیلی عقب مونده بودن که دست آخر همون الیت محترم مملکت رو به گنداب ج.ا هدایت کردند...
پاسخ
#60

کافر نوشته: رضاخان اگر دیکتاتور بود دیکتاتور خوب بود . خیر و صلاح و پیشرفت مردم رو می خواست . طوری رضاخان رو دیکتاتور خطاب می کنید که گویی در سایر کشورهای اون دوران دموکراسی حاکم بوده ! نخیر جانم ، ایشون همدوره ی دیکتاتورهایی مثل هیتلر و موسولینی و استالین بوده و اگه حساب کنید در کل دنیا به اندازه ی انگشت های دست حاکم دموکرات یافت نمی کنید . اگر رضاخان اکنون زنده بود و حکمروایی می کرد قطعن طور دیگه ای برخورد می کرد و با توجه به شرایط زمانه سیاست خودشو تغییر میداد
:e108:
اینهم نمودی از روحیه خودستیز و انفعال‌گرا و عارف‌مسلک ایرانی در عمل. «دیکتاتور خوب» به مثابه‌ی «مثلث چهارگوش» تناقض اسم و صفت است و نمی‌تواند وجود داشته باشد، نفس دیکتاتور بودن به تنهایی هرچه ممکن است کرده باشد یا خواسته باشد یا جسته باشد را در دم خنثی می‌کند.

باقی هم سفسطه‌ی تعمیم به اکثریت(خیالی)است، اینکه هیچ‌جا دموکراسی نبوده پس سرکوب‌های رضاشاه پیشاپیش توجیه می‌شوند، ایران شانس اینرا داشته که بتواند نوعی از حاکمیت غیرفاشیستی را تحت آرمان‌های مشروطه تجربه بکند، رضا خان و پسرش یکبار برای همیشه مانع از آن شده‌اند و بدن بیمار آن جنبش را به خاک سپردند.

بخش آخر هم که ارزش پاسخ گرفتن ندارد.

زنده باد زندگی!
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: