iranbanoo نوشته: جناب داریوش
بدون هیچ موضع گیری خاصی میخواهم نظرتان را در مورد این مسئله بدانم:
آیا به نظر شما ادبیات مجیز گویانه و ستایشگرانه ی سیاست مداران که اخیرا هم بسیار شاهد انیم مسبب بسیار ی از عقب ماندگی ها ما نیست.
استفاده ی بهره جویانه از واژه (مردم)که به تکرار از طرف کنش گران سیاسی میشنویم باعث نشده که مردم احساس کنند که این ستایش ها بر حق است و پیش خود فکر کنند که علی آباد هم شهریست؟
البته تحقیر رمردم به وسیله ی سیاستمداران را قبیح میدانم اما چشم از عقب ماندگی های مردم بستن نیز خطای بزرگیست و شاید پهلوی ها نیز به این مسئله واقف بوده اند؟؟؟!!
متاسفانه نمیدانم آن یک صفحه ای که در جواب شما تایپ کرده بودم کجا رفت.ناچارم دوباره بنویسم.
البته بی شک به قلیان در آوردن و سپس بهره برداری کردن از احساسات عوام، مذموم است.اما آنچه من گفتم با آنچه شما فرمودید، سنخیتی ندارد.من میگویم این دو شاه مردم را تحقیر کردند.به چه حقی این کار را کردند؟به چه حقی خود را جلوتر از مردم خود میدیدند؟تفاوت دیدگاه من با شما در این است که اساسا من مردم آن زمان را به هیچ روی عقب مانده نمیبینم.از نظر من همین ستارخان پهلوان بی سواد ، از همه ی خاندان پهلوی مترقی تر بود!سوئیس هم نرفته بود، زبان انگلیسی و فرانسه هم نمیدانست،کت و شلوار و کراوات هم نمیپوشید!سوال من از شما این است که افرادی چون آخوندزاده،کرمانی،کسروی و مبارزین مشروطه و آزادی خواهان و روزنامه نویسان از کره ی مریخ آمده بودند؟نه بانو!درون همین مردم پرورش یافته بودند.از همین فرهنگ برخاسته بودند.از همین کور و کچلها بیرون زده بودند!
کسی از شاه نخاست مجیز مردم را بگوید.من میگویم او با بستن فضای سیاسی و فروریختن نهادهای دموکراتیک و راه اندازی یک حزب فرمایشی، عملا مردمی که نیم قرن قبل از آن برای آزادی جنگیده بودند را تحقیر کرد و آنها را از خود بیزار کرد.
دستتان را به من بدهید تا سفری به لندن داشته باشیم تا به شما نشان دهم که چه عقب مانده هایی در همین لندن زندگی میکنند که باورش مسلما سخت خواهد بود!اما چرا مردم انگلیس عقب مانده نیستند؟موضوع این است که عوام، عوام است.شما به هرجای دنیا که بروید همین است.حالا بعضی جاها یک کم شیک تر و با کلاس تر!اگر شما بخواهید سطح درک عوام را ملاک قرار دهید، من با قاطعیت میگویم که همه ی ملل جهان نادان هستند.اما از نظر من ملاک مترقی بودن یک جامعه الیتِ آن جامعه است و رابطه ای که مردم عادی با آنها دارند.این است که مهم است.اگر این را ملاک قرار دهیم، مردم آنزمانِ ایران واقعا مترقی بودند.چرا که الیت جامعه انسانهای مترقی ای بودند و مردم هم همیشه به خوبی از آنها پشتیبانی میکردند.وگرنه مثلا یک روستایی ساده توان تحلیل مسائل سیاسی را که ندارد.همین که میداند که کارها دست آن است که باید باشد برایش کفایت میکند.به همین دلیل است که وقتی شاه علیه مصدق توطئه کرد، از آن کشاورز ساده روستاهای بویر احمد تا دانشجویان تهران دچار یاس و سرخوردگی شدند.چراکه میدانستند که این مصدق نیست که محاکمه میشود بلکه این مردم هستند که دادگاهی میشوند.این همان چیزی ست که محمدرضا شاه و بعد سلطنت طلبها توان درکش را ندارند.
خیلی ها نماد پیشرفت و ترقی را جاده و راه آهن و تونل؛ یا نمایش رابطه جنسی همجنس گرایان و برپایی جشن های دوهزار و پانصد ساله؛یا تغییر لباس مردم و خوش تیپ کردنشان میدانند.اما من حاضر نیستم حتی تکه ای از آزادی را با این چیزها معامله کنم.