دفترچه

نسخه‌ی کامل: دیدگاه سروش در مورد وحی و قرآن
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5
iranbanoo نوشته: فکر نمیکنید قصد ایشون اینه که نوعی جدید از دین مداری رو معرفی کنه؟
خصوصا با این نظریه شون راجع به قران احساس کردم که میخواد یک سری از مفاهیم و فرضیات دینی مثل ربانیت رو کنار بگذاره و اسلام رو از طریق بررسی دنیای اجتماعی حقیقی بشر به درک برسونه...!
شاید مثل فویر باخ...:)

فوئرباخ؟! راستش سروش خیلی پیچیده‌تر از اینهاست: بازی‌های کوچک فلسفی برای خارج کردن سوال از موضوعیت. روشی‌ست بسیار قدیمی که تازه به دست متفکران مسلمان افتاده، و تیغی‌ست دو لبه: سروش از آن برای پیشبرد روشنفکری دینی بهره می‌برد، پورازغدی از آن به سود جزم‌اندیشی دینی استفاده می‌کند.
Ouroboros نوشته: فوئرباخ؟! راستش سروش خیلی پیچیده‌تر از اینهاست: بازی‌های کوچک فلسفی برای خارج کردن سوال از موضوعیت. روشی‌ست بسیار قدیمی که تازه به دست متفکران مسلمان افتاده، و تیغی‌ست دو لبه: سروش از آن برای پیشبرد روشنفکری دینی بهره می‌برد، پورازغدی از آن به سود جزم‌اندیشی دینی استفاده می‌کند.
سروش پیچیده است؟!اتفاقا به راحتی میتوان در مورد تناقضات ادعاهایش قضاوت کرد.تنها ابزار سروش تکرار هزار باره نظریه های متناقضش به کمک تلقین و شعر ومطایبه است که سخنان خود را به زور در ذهن مخاطب جای دهد.
حالا اینکه با فویر باخ مقایسه اش کردم تنها به خاطر سیاستی که پیشه کرده تا به نحوی مسائل دینی را فارغ از اینکه چه قدر میتواند ارزش معنوی داشته باشد با مسائل اجتماعی و مدرنیته پیوند دهد.وگر نه که مقایسه ی دوریست:))
iranbanoo نوشته: سروش پیچیده است؟!اتفاقا به راحتی میتوان در مورد تناقضات ادعاهایش قضاوت کرد.تنها ابزار سروش تکرار هزار باره نظریه های متناقضش به کمک تلقین و شعر ومطایبه است که سخنان خود را به زور در ذهن مخاطب جای دهد.
حالا اینکه با فویر باخ مقایسه اش کردم تنها به خاطر سیاستی که پیشه کرده تا به نحوی مسائل دینی را فارغ از اینکه چه قدر میتواند ارزش معنوی داشته باشد با مسائل اجتماعی و مدرنیته پیوند دهد.وگر نه که مقایسه ی دوریست:))

بله پیچیده است، اولا «تناقض» زمانی «ایراد» محسوب می‌شود که ما تحت گفتمان به خصصی مشغول به گفتگو باشیم، اگرنه برای مثال در درک دیالکتیکی از جهان تناقض‌آمیختگی بخشی‌ست بدیهی از تجربیات عینی. ثانیا من گمان نمی‌کنم کارهای فکری سروش الزاما تناقض‌آمیخته باشند، بیشتر یک ایرادی دارند که آدم نمی‌تواند دقیقا دستش را بگذارد روی آن، ولی می‌داند که آنجا هست. آشتی دادن اسلام و مدرنیته، و بعد در مقام بالاتری دموکراسی، خُب بدیهی‌ست که کار دشواری خواهد بود و خصوصا با وجود جناحی که اصلا گفتمان مدرن را به رسمیت نمی‌شناسد(و دوستان اینجا گویا به کلی وجود آنها را فراموش کرده‌اند و گمان می‌کنند تمام مسلمانان به دنبال ماست‌مالی هستند!)طرف ناگزیر به تناقض‌گویی‌هایی در طول کارنامه‌ی کاری عجیب و غریب خود دچار بشود. ولی من اصلا گمان نمی‌کنم انسجام فکری او به ازهم گسیختگی برخی از منتقدانش همچون فردید باشد، و بالاخره از میان تمام دیگر انواع مسلمانان، گزینه‌ی بهتری محسوب می‌شود.
Ouroboros نوشته: بله پیچیده است، اولا «تناقض» زمانی «ایراد» محسوب می‌شود که ما تحت گفتمان به خصصی مشغول به گفتگو باشیم، اگرنه برای مثال در درک دیالکتیکی از جهان تناقض‌آمیختگی بخشی‌ست بدیهی از تجربیات عینی. ثانیا من گمان نمی‌کنم کارهای فکری سروش الزاما تناقض‌آمیخته باشند، بیشتر یک ایرادی دارند که آدم نمی‌تواند دقیقا دستش را بگذارد روی آن، ولی می‌داند که آنجا هست. آشتی دادن اسلام و مدرنیته، و بعد در مقام بالاتری دموکراسی، خُب بدیهی‌ست که کار دشواری خواهد بود و خصوصا با وجود جناحی که اصلا گفتمان مدرن را به رسمیت نمی‌شناسد(و دوستان اینجا گویا به کلی وجود آنها را فراموش کرده‌اند و گمان می‌کنند تمام مسلمانان به دنبال ماست‌مالی هستند!)طرف ناگزیر به تناقض‌گویی‌هایی در طول کارنامه‌ی کاری عجیب و غریب خود دچار بشود. ولی من اصلا گمان نمی‌کنم انسجام فکری او به ازهم گسیختگی برخی از منتقدانش همچون فردید باشد، و بالاخره از میان تمام دیگر انواع مسلمانان، گزینه‌ی بهتری محسوب می‌شود.
تنها پیچیدگی ای که در سروش میبینم روش انتقال اندیشه اش است که به کمک فن خطابه که ویژه ی اهل خطابه و منبر است متوسل شده و نه به کمک روش منطق و برهان که روشی قیاسی و استقرایی باشد.
وگرنه که تناقضاتی مانند (مردم سالاری دینی) یا (روشنفکر دینی) که به هیچ روشی نمیتوان این ترکیب هار ا با هم استعمال کرد که پر از ایراد است.
به هر روی به نظرمن هم تا سروش نتواند این تناقضات را درخود حل کند باز هم به عنوان یک نظریه پرداز با تمامی تبحرش در انتقال نظریه هایش, تکه دوزی و پینه دوزهایش کار را به سامان نمی رساند....!!
iranbanoo نوشته: تنها پیچیدگی ای که در سروش میبینم روش انتقال اندیشه اش است که به کمک فن خطابه که ویژه ی اهل خطابه و منبر است متوسل شده و نه به کمک روش منطق و برهان که روشی قیاسی و استقرایی باشد.
وگرنه که تناقضاتی مانند (مردم سالاری دینی) یا (روشنفکر دینی) که به هیچ روشی نمیتوان این ترکیب هار ا با هم استعمال کرد که پر از ایراد است.
به هر روی به نظرمن هم تا سروش نتواند این تناقضات را درخود حل کند باز هم به عنوان یک نظریه پرداز با تمامی تبحرش در انتقال نظریه هایش, تکه دوزی و پینه دوزهایش کار را به سامان نمی رساند....!!

به سامان نمی‌رساند ولی خیلی بهتر از آلترناتیوهای دیگر است. اسلام نرم‌تر از مدل سروشی گیرمان نمی‌آید فیلو در اینباره حق دارد، یعنی اگر او را یکسره مردود می‌دانیم و با راهی که برای آشتی دادن اسلام و دموکراسی ارائه می‌کند موافق نیستیم، باید تا نامسلمان شدن اکثریت قاطعی از مردم صبر بکنیم، که عملی یا عقلانی نیست.
Ouroboros نوشته: به سامان نمی‌رساند ولی خیلی بهتر از آلترناتیوهای دیگر است. اسلام نرم‌تر از مدل سروشی گیرمان نمی‌آید فیلو در اینباره حق دارد، یعنی اگر او را یکسره مردود می‌دانیم و با راهی که برای آشتی دادن اسلام و دموکراسی ارائه می‌کند موافق نیستیم، باید تا نامسلمان شدن اکثریت قاطعی از مردم صبر بکنیم، که عملی یا عقلانی نیست.
خوب بله...
من هم در پست اولم موافق بودم.اما انتهای این فریب دادن ها و تکه های نامتجانس به هم وصل کردن ها میشود همان جریان چپ اسلامی که شریعتی در تولیدش نقش افرینی کرد و در نهایت هم به فاشیسم اسلامی ختم میشود
سروش در دو نوشته ی اخیر خود، مدعی شده که قرآن حاصل توصیفِ مشاهداتِ پیامبرِ اسلام از رویاهایش بوده است. به عبارتی، چنین نبوده که او آیات را از کسی می شنیده و همان ها را برای دیگران بازگو می کرده، بلکه پیامبر اسلام تنها آن چیزی را که "می دیده" برای دیگران تعریف می کرده. اما کجا این چیزها را می دیده؟ در رویا.

دوستان نظری دارند؟
Philo نوشته: سروش در دو نوشته ی اخیر خود، مدعی شده که قرآن حاصل توصیفِ مشاهداتِ پیامبرِ اسلام از رویاهایش بوده است. به عبارتی، چنین نبوده که او آیات را از کسی می شنیده و همان ها را برای دیگران بازگو می کرده، بلکه پیامبر اسلام تنها آن چیزی را که "می دیده" برای دیگران تعریف می کرده. اما کجا این چیزها را می دیده؟ در رویا.

دوستان نظری دارند؟
من تصور می‌کنم این‌ها صرفا تعداد مخاطبانش از میانِ مسلمانان را کمتر و راه برای گسترشِ یک اسلامِ انسانی‌تر را برایش سخت‌تر می‌کنند. آستانه‌ی تحمل و پذیرش مسلمانان برای چنین ایده‌های خیلی کمتر است. ورنه در وادی نامسلمانان کیست که نداند قرآن در بهترین حالت چیزی جز رویاپردازی‌های محمد نیستند؟ هتا این نظر از نگاهِ من چندان منطبق بر واقعیت نیست و من تصور میکنم قرآن بیش از آنکه هذیان‌های شبانه‌ی محمد باشد، حاصلِ تدابیرِ او برای شرایطی بوده که در آن می‌خواسته اهدافش را پیش ببرد. دستِ کم پس از مکه چنین بوده. نگاه کنید به داستان ازدواجِ او با حفصه، که در آن آیاتی بر خود نازل کرد تا بتواند بر خلافِ سنت عرب با زنِ پسرخوانده‌ی خود به راحتی ازدواج کند، یا داستانِ تبرئه عایشه از اتهامِ زنا، که به دلیلِ آنکه عایشه را خیلی دوست داشت و نمی‌توانست از او دل بکند، چند آیه در خانه‌ی ابوبکر بر خود نازل کرد و مواردِ بسیارِ دیگر که تماما شواهدی هستند بر همان گفته‌ی عایشه که :انگار خدایت خوب نیازهایت را می‌شناسد و به یاری‌ات می‌آید!

من تصور می‌کنم که ایده‌های امثالِ اشکوری، که طیفِ بس وسیع‌تری از مخاطبین مسلمانانِ ایرانی را دربر می‌گیرد، موفق‌تر از همان‌های سروش باشند. به ویژه که بخشِ زیادی از سخنانِ سروش واقعا مهمل هستند و آدم نمی‌داند سروش خودش هم این‌ها را می‌فهمد یا خیر!

این آثاری که به آنها اشاره فرموده‌اید، میشود نام‌شان را بگویید لطفا! من از آثار مکتوبِ سروش تنها چند مقاله خوانده‌ام و بیشتر با مصاحبه‌هایش با افکارش آشنا هستم.
من گمان میکنم هر دوی این‌ها باشد،یعنی همانطور که داریوش عزیز هم گفت اهداف شخصی و سیاسی محمد واضح و غیرقابل انکار است ولی از طرف دیگر از آنچه درباره او در تاریخ آمده میشود گفت که این حالات رعشه و شنیدن صدا‌ها در سرش میتواند بعضی مواقع درست بوده باشد.مخصوصا اگر داستان عزلت نشینی او را در غار حقیقت داشته باشد احتمال حقیقتِ تجربه‌هایِ سابجتیو او بیشتر میشود.ولی من گمان میکنم این راه آقایان حتی اگر موفق هم شود سود چندانی ندارد، چه فرقی میکند این مهملاتی که او گفته ناشی از هذیان بوده یا دروغ؟
تنها اهمیت آن شاید این باشد که بتوانیم با دانش روانشناسی و عصب‌شناسی قرن 21‌امیمان بیماری او را تشخیص دهیم.
Russell نوشته: ولی من گمان میکنم این راه آقایان حتی اگر موفق هم شود سود چندانی ندارد، چه فرقی میکند این مهملاتی که او گفته ناشی از هذیان بوده یا دروغ؟
تنها اهمیت آن شاید این باشد که بتوانیم با دانش روانشناسی و عصب‌شناسی قرن 21‌امیمان بیماری او را تشخیص دهیم.
البته یک تاثیراتی دارد راسل‌جان؛ از جمله اینکه به هر رو خدشه‌ای جدی بر رابطه‌ی مستقیم محمد و الله وارد می‌شود و آنگاه راحت‌تر می‌توان گفت که برخی از این چیزهایی که محمد گفته ناشی از وهم و خیالش بوده و همتراز با چرت و پرت است و پس از این دیگر قرآن خیلی راحت‌تر می‌تواند از مرجعیت و اصالت خارج شود. یعنی قدری از ضخامتِ هاله‌ی قدسیِ پیرامونِ قرآن به هر حال کاسته شده و راه را برای ادامه هموارتر می‌کند. مشکل از نگاهِ من بیشتر همان میزانِ پذیرشِ این سخنان است که به نظر من این ایده‌ها چندان در جامعه هتا در میانِ به اصطلاح روشنفکرانِ دینی هم چندان مقبولیت ندارد!
صفحات: 1 2 3 4 5