مدتیست رضا پهلوی، فرزند شاه مخلوع ایران پرچمدار «اتحاد میان جریانهای گوناگون اپوزیسیون» شده. جملهی جالبیست، اگر کمتر از دو دقیقه به آن بیاندیشید. پس از آن مشکلاتی گوناگون سربرمیآورند،
اول: اتحاد هر جریان سیاسی با دیگری اگر بر مبنای وزن اجتماعی آن جریانها نباشد به قربانی شدن طرف ضعیف پس از رسیدن به هدف و جلاد شدن طرف قوی خواهد انجامید. در فضای سیاسی ایران که هرکس مدعی یافتن طریقت حق و پیشینهی مبارزه با باطل و به ارث بردن مملکت از پدرش(شاه یا غیر)است، کسی هرگز حاضر نخواهد شد «ضعیف» بودن را بپذیرد، و اگرهم باشد این پیشاپیش مهر شکستی خواهد بود بر پیشانی آن جریان سیاسی و همراه با بیمیلی دیگران از «اتحاد» با آن.
دوم: هر نوع اتحادی باید با تنظیم دقیق هدف آن اتحاد همراه باشد، اگرنه مستعد سقوط در ورطهی بدل شدن به نردبانی خواهد شد که مشتی فرصتطلب، همچون خمینی سال ۵۷ از آن برای صعود بر ارکهی قدرت استفاده کرده، سپس به خدمت صاحبان اصلی و فرعی نردبان میرسند. چنین تنظیمی قطعا جملات مبهم و خندهآوری همچون «اتحاد تا سرنگونی ج.ا» نخواهد بود، به خصوص که ما تجربهی یک انقلاب دیگر را داریم و «میدانیم» که از فردای روز پیروزی هرکس جناح خود را بیرون میکشد، و میکوشد سهم بزرگتری از کیک پیروزی برای خود بردارد. اگر نقش و وظیفه و سرنوشت هرکس از پیش مشخص باشد، چه بسی شمار بزرگی از آنان اساسا عطا را ببخشند و از رفتن زیر بار عنوان نه چندان دقیق یا برازندهی «اپوزیسیون» تن بزنند.
سوم: چنانکه در اشارهای گذری گفته شد، اتحاد چند نیروی سیاسی با هم، و سپس نقش هرکدام در رابطهای که از آن ارتباط ناشی میشود، باید برازنده با ضریب نفوذ اجتماعی یا برندگی آنها نزد مردم باشد، رضا پهلوی طی سی و سه سال گذشته حتی یک بار نتوانسته جمعیتی صد نفری از موافقان خود را سازماندهی بکند. حرفهای او هرگز از طرف «اپوزیسیون» خارجنشین، یا مردم ترسخوردهی داخل کشور مورد اعتنا قرار نگرفته و تمام «ایدههای» ایشان، با سکوتی معنادار از هر طرف همراه بوده. سوال اصلی اینست که اساسا چرا کسی باید با ایشان دست به اتحاد بزند؟ اتحاد با چنین کسی چقدر به قدرت حقیقی یک حرکت سیاسی میافزاید، و چقدر آنرا به پیروزی در نبرد خود برپاد ج.ا نزدیک میکند که بخواهد با رضا پهلوی عهد و پیمان ببندد؟ اتحاد میان اهالی ده بالا و ده پائین برپاد مثلا تهران، یا اتحاد ونزوئلا و ایران برپاد آمریکا چه اهمیت و ارزشی برای مفعولان این «جنبشها» دارد، و در رسیدن آنها به هدفشان چقدر نقش ایفا خواهد کرد؟
چهارم: تکلیف اختلافات عقیدتی و ایدئولوژیک چه خواهد شد؟ برای هر نوعی از اتحاد باید بخشی(شاید بسیار مهم)از باورها و ایدههای سیاسی را کنار بگذاریم، بخشهای رنگارنگ اپوزیسیون حتی برای مخالفت با ج.ا دلایل متفاوت(و اغلب متضادی)دارند. این اختلافات زمانی مهمتر میشوند، و صحبت از «اتحاد، اتحاد، تا روز پیروزی» زمانی فاقد موضوعیتتر که بدانیم تکتک دیگر اعضای سرشناس «اپوزیسیون» ج.ا پیشتر پیشنهادی برای اتحاد به روش خودشان دادهاند، وقتی حتی پیرامون اینکه چطور و با چه کسی و تا چه مقطعی و تا چه اندازهای باید اتحاد بشود اختلاف نظر هست، وقتی پیرامون روش مبارزه اختلاف نظر هست، وقتی پیرامون چگونگی استفاده از حداکثر پتانسیل مردمی اختلاف نظر هست، وقتی پیرامون اهمییت پتانسیل غیرمردمی و میزان هزینهای که میتوان/میباید به روی آن کرد اختلاف نظر هست، وقتی پیرامون اینکه چرا و چطور و در کدام جبههها باید مبارزه را متمرکز کرد اختلاف نظر هست و خلاصه وقتی پیرامون هرچیز که اندکی به بحث مرتبط باشد یا برای طرح آن بایستگی وجود داشته باشد «اختلاف نظر» هست، صحبت از اتحاد تنها در حد صحبت از اتحاد باقی خواهد ماند، و فراتر از یک ژست سیاسی تلقی نخواهد شد. پیشتر مجاهدین خلق هم فراخوان دادهاند و اثری نکرده، خود شازده هم به گمانم پیشتر دست به دادن دعوتنامه زده بود، چه شاهدی بهتر برای این ادعا، که اعضای «اپوزیسیون» ایران آمادهی رسیدن به توافق پیرامون مسائل مورد اختلاف نیستند؟
در ادامه به انتقاد از وجهی دیگر به این شعار و تز که برای ساقط کردن ج.ا باید «متحد» شد خواهم پرداخت.
جدای از گیر دادن به واژه اتحاد و بحث منفی در باب "نمیشود" و ضمن تایید اینکه رضا پهلوی شاید شخصا مورد مناسبی برای پرچم داری اتحاد نباشد. در عمل چرا باید با هر نوع حرکت مثبت در جهت منافع ایران با دید منفی نگریست؟ در حالیکه جز کلام هیچ حرکتی در جهت این شعار انجام نشده که بتوان بر اساس نتایج آن و یا نوع فعالیت و افراد زیر پرچم اتحاد قضاوتی کرد.
وضع جالبی دارد اپوزسیون ایران. هیچ یک دیگری را قبول ندارد و هر یک امید دارد به تنهایی مبارزه را به هدف برساند. اما در رفاه غرب خوشند و جز تجمع و کمی پول جمع کردن کار دیگری از پیش نمی برند. هر از چند گاهی هم به هم گیر می دهند و هر کدام که خواست حرکتی کند قبل از ج.ا توسط سایر گروههای اپوزسیون به سختی محکوم شده و به غلط کردم می افتد. نوشتار شما مطابق همین سنت مبارزان سیاسی ایرانی است!
[COPY]اتحاد برای جلوگیری از جنایت علیه بشریت در ایـــران
جمهوری اسلامی که از یکسو با بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در درون کشور، و از سوی دیگر فشارهای فزاینده بین المللی روبرو است، تلاش می کند، با سرکوب گسترده و بی سابقه، فضای رعب و وحشت را بر جامعه حاکم نماید. سران جمهوری اسلامی میخواهند با زندانی کردن، شکنجه جسمی و روحی فعالین سیاسی - مدنی و خانواده هایشان و صدور احکام اعدام، به خیال خود بر بحرانها فایق آیند و چند صباحی بیشتر به جنایات و دزدیهای خود ادامه دهند.
در تازه ترین موج این سرکوب ها شاهد صدور احکام ضد بشری اعدام برای چهار فعال رسانه ای و اینترنتی هستیم. آقایان سعید ملک پور، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف، وحید اصغری، دانشجوی کارشناسی انفورماتیک، مهدی علیزاده فخرآباد، وب نگار و طنزنویس و احمدرضا هاشم پور، تحت فشار و شکنجه، مجبور به اعترافات تلویزیونی علیه خود و قبول اتهامات وارد شده در دادگاه گردیده و بر اساس همین اعترافات، دیوان عالی کشور، حکم اعدام آنان را به اتهام "محاربه، عضویت در پایگاههای اینترنتی ضد دین و مستهجن نگار، تبلیغ علیه نظام از طریق طراحی سایت های مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رییس جمهوری، ارتباط با گروههای معاند نظام، و فساد فی الارض" تائید نموده است.
حاکمان جمهوری اسلامی با رفتارهای قرون وسطایی، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، اعدامهای فلهای و سرکوب سیستماتیک شهروندان ایرانی، به طور علنی و روزمره مرتکب جنایت علیه بشریت می شوند. جوانان، متخصصین، متفکرین، اندیشمندان، نویسندگان و روشنفکران ایرانی که از سرمایه های ارزشمند این سرزمین هستند یا در زندان ها شکنجه و اعدام می شوند و یا مجبور به کوچ کردن از ایران و زندگی در دیگر کشورها می شوند.
افزون بر این، با تائید قانون جدید "مجازات اسلامی" توسط شورای نگهبان، این قوانین مبنای صدور احکام کیفری در ایران خواهند شد. قانون "مجازات اسلامی"، سندی مکتوب از نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت و مغایر با تمام عهدنامه ها و میثاقهای بینالمللی و منشور سازمان ملل است. در قانون جدید، مجازات هایی همچون سنگسار، اعدام، قطع اعضای بدن، اعدام کودکان زیر ۱۸ سال و تبعیض های جنسیتی همچنان حفظ شده اند و حتی برای بسیاری از جرایم دیگر به عنوان مصادیق "فساد فی الارض"، که پیشتر حداکثر مجازات شش سال حبس را در پی داشتند، مجازات اعدام تعیین شده است. بنا به این قانون، قاضی با وجود شبهه یا تردید و حتی در نبود شواهد و دلایل محکمه پسند، میتواند حکم به اعدام متهم به بهانه محاربه و فساد فیالارض بدهد.
هم میهنانم،
هیچ دلیلی برای اعدام یک انسان، موجه نیست. همه با هم برخیزیم و فریاد مخالفت و اعتراض خود، نسبت به صدور احکام اعدام و نقض گسترده حقوق بشر در کشورمان را به گوش جهانیان برسانیم.
در این شرایط بحرانی و حساس، همه شهروندان ایرانی، فعالان و سازمان های مدافع حقوق بشر باید با هم متحد شوند و در برابر جنایات جمهوری اسلامی بایستند. از جامعه جهانی،شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین المللی می خواهم تا برای آزادی بدون قید و شرط سعید ملکپور، احمدرضا هاشمپور، وحید اصغری و مهدی علیزاده فخرآباد اقدامات لازم را بعمل آورند و همچنین به تصویب لوایح ضد بشری درجمهوری اسلامی اعتراض نمایند.
نه به اعدام، نه به خشونت
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی[/COPY]
در این بیانیه هیچ چیزی وجود ندارد که منجر به ضایع شدن حقوق اقلیت و یا فرصت طلبی و مصادره انقلابی (!) یا چیزی شود!
Ouroboros نوشته: چه شاهدی بهتر برای این ادعا، که اعضای «اپوزیسیون» ایران آمادهی رسیدن به توافق پیرامون مسائل مورد اختلاف نیستند؟
اپوزسیونی که حتی برای اعتراض به اعدامها و نقض حقوق بشر قادر به اتحاد نیستند بهتر است بروند دنبال چراندن گوسفند! :e140:
Kaveh نوشته: در این بیانیه هیچ چیزی وجود ندارد که منجر به ضایع شدن حقوق اقلیت و یا فرصت طلبی و مصادره انقلابی (!) یا چیزی شود!
هیچ چیزی هم وجود ندارد که از آن جلوگیری بکند. و ما به تجربه میدانیم که برآمدن نومانکلاتور انقلابی نه چیزی اضافه بر روال عادی و بیرون از برنامه،
که جزئی طبیعی و بدیهی از تمام واگشتهای تاریخ بشر است.
به نظر میرسد ایشان دچار این توهم است که اگر چهار خط بیانیه صادر کرد، بار را از شانهی خود برداشته و توپ را به زمین حریف انداخته و وظیفهای که شاهپرستان ِ طرفدار پدرش از او چشم دارند را به انجام رسانده، و پیشاپیش روی رد درخواستهای کاذب و فلهای خود از سمت دیگر جناحهای سیاسی مخالف رژیم حساب باز کرده. اگرنه آنچه من گفتهام حداقلهای ممکن برای هر نوع اتحادی، میان هر جریانی است که او رعایت نکرده و مورد عنایت قرار نداده. هم اکنون هم میبینیم که از فراخوان ایشان استقبالی نشده و هیچکس به او لبیک نگفته(و نخواهد گفت)... اینست که من «آرزوی» شکست او را ندارم، این شکست پیشتر رخ داده و من صرفا در حال برسی آن هستم، شاید بتوانم دلایل آنرا بیابم.
دوستان نظرشان درباره تشکیلات سکولارهای سبز و اسماعیل نوری علا چیست؟
من چند روز پیش دیدم که گویا تشکیلاتشان برای رضا پهلوی هم دعوتنامه فرستاده و پذیرفته ایشان هم.و البته همین جناب نوری علا هم از منتقدان تشکیلاتیست که رضا پهلوی میخواهد راه بیندازد و آنرا شکست خورده میدانست بدلیل ایراداتش.
Ouroboros نوشته: هیچ چیزی هم وجود ندارد که از آن جلوگیری بکند. و ما به تجربه میدانیم که برآمدن نومانکلاتور انقلابی نه چیزی اضافه بر روال عادی و بیرون از برنامه،
که جزئی طبیعی و بدیهی از تمام واگشتهای تاریخ بشر است.
به نظر میرسد ایشان دچار این توهم است که اگر چهار خط بیانیه صادر کرد، بار را از شانهی خود برداشته و توپ را به زمین حریف انداخته و وظیفهای که شاهپرستان ِ طرفدار پدرش از او چشم دارند را به انجام رسانده، و پیشاپیش روی رد درخواستهای کاذب و فلهای خود از سمت دیگر جناحهای سیاسی مخالف رژیم حساب باز کرده. اگرنه آنچه من گفتهام حداقلهای ممکن برای هر نوع اتحادی، میان هر جریانی است که او رعایت نکرده و مورد عنایت قرار نداده. هم اکنون هم میبینیم که از فراخوان ایشان استقبالی نشده و هیچکس به او لبیک نگفته(و نخواهد گفت)... اینست که من «آرزوی» شکست او را ندارم، این شکست پیشتر رخ داده و من صرفا در حال برسی آن هستم، شاید بتوانم دلایل آنرا بیابم.
این نگاهی بسیار بدبینانه به این بیانیه است. از طرفی بهتر نیست در این قحط الرجال به جای گیر افتادن در بحثهای تاریخی مصدقی-شاهی ببینیم افراد چه عملکرد و یا حرفی می زنند تا اینکه گذاشته را بر سرشان چماغ کنیم. اگر رضا پهلوی به واسطه مقبولیتی که شاه در میان عامه مردم ایران دارد بتواند کوچکترین همبستگی و یا تغییر مثبتی ایجاد کند چرا از او استقبال نکنیم؟ بیانیه هم هست در منابع زیادی نقل قول مثبت شده ولی همانطور که گفتید کسی لبیک نگفته به همان دلایلی که گفتم. اصولا اجزا اپوزسیون ما جز به خود لبیک نمی گوید اگر موفقیتی هم به دست آمد بلافاصله دو دستگی و افتراق پیش می آید.
به نظر من اگر ما مانده بودیم میان گاندی و جفرسون و مصدق و در این میان رضا پهلوی هم بیانیه می داد باید برخورد می شد اما وقتی میان کروبی و موسوی و رییس جمهور منتخب مردم ایران (!!!) مریم رجوی! و ؟!! مانده ایم انوقت رضا پهلوی آن موجود شیطانی که توصیف میشود نخواهد بود.
Russell نوشته: دوستان نظرشان درباره تشکیلات سکولارهای سبز و اسماعیل نوری علا چیست؟
من چند روز پیش دیدم که گویا تشکیلاتشان برای رضا پهلوی هم دعوتنامه فرستاده و پذیرفته ایشان هم.و البته همین جناب نوری علا هم از منتقدان تشکیلاتیست که رضا پهلوی میخواهد راه بیندازد و آنرا شکست خورده میدانست بدلیل ایراداتش.
من چیزی نشنیده ام ولی برای روشن کردن مفهوم همین کلمه سکولار باید ابتدا تلاش کنند. وقتی می گویند سکولار ها در داخل ایران مردم مذهبی و عامی را به راحتی می توان فریب داد و راند فقط در میان الیت جوان ایران (آنهم شهرهای بزرگ) امکان مقبولیت می تواند داشته باشد.
Kaveh نوشته: من چیزی نشنیده ام ولی برای روشن کردن مفهوم همین کلمه سکولار باید ابتدا تلاش کنند. وقتی می گویند سکولار ها در داخل ایران مردم مذهبی و عامی را به راحتی می توان فریب داد و راند فقط در میان الیت جوان ایران (آنهم شهرهای بزرگ) امکان مقبولیت می تواند داشته باشد.
بقول همین جناب نوری علا سکولاریسم چیز پیچیده ای نیست و مردم و حتی در قدیم و امروز آنرا میفهمیدند و میفهمند،همینکه میگویند آخوند رو چه به حکومت سکولار است.
دیگر از آوردن پسر شاه سابق ایران که بیشتر بهانه دست کسی نمیدهد حتی اگر از این بگذریم که اتحاد عکس ج.ا سکولاریسم است و تنها حلقه اتحاد معنی دارد در اپوزیسیون همین سکولاریسم است.
اپوزیسیون ج.ا مردم هستند،
مایهی خوشحالی منست که رهبران خودخواندهی اپوزیسیون مورد سگمحلی قرار میگیرند و یک هزارم آدمی در حد موسوی اعتبار کسب نمیکنند. شخصا جمهوری اسلامی را به تمام آلترناتیوهای چپ و راستی که در خارج از کشور خود را جعل میکنند ترجیح میدهم. پیدا نیست اگر بجای حزب جمهوری اسلامی، حزب تودهی ایران یا فاشیستهای پانایرانیست یا مجاهدین خلق حاکم شده بودند شمار اعدامیهای دههی شصت به میلیون نمیرسید، در فرومهای دیگر چند بار گفتهام که بهترین گزینهی ممکن در انقلاب ۵۷ خمینی بود، و تمام دیگر جناحهای حاضر، اگر قدرت میگرفتند بلاهای بدتری بر سرمان میآمد. اکنون دوباره در همان چاه افتادن دلیلی ندارد و نیازی نیست میان بد و بدتر دست به انتخاب بزنیم.
Kaveh نوشته: این نگاهی بسیار بدبینانه به این بیانیه است. از طرفی بهتر نیست در این قحط الرجال به جای گیر افتادن در بحثهای تاریخی مصدقی-شاهی ببینیم افراد چه عملکرد و یا حرفی می زنند تا اینکه گذاشته را بر سرشان چماغ کنیم. اگر رضا پهلوی به واسطه مقبولیتی که شاه در میان عامه مردم ایران دارد بتواند کوچکترین همبستگی و یا تغییر مثبتی ایجاد کند چرا از او استقبال نکنیم؟ بیانیه هم هست در منابع زیادی نقل قول مثبت شده ولی همانطور که گفتید کسی لبیک نگفته به همان دلایلی که گفتم. اصولا اجزا اپوزسیون ما جز به خود لبیک نمی گوید اگر موفقیتی هم به دست آمد بلافاصله دو دستگی و افتراق پیش می آید.
کدام مقبولیت؟ :e108:
مردم هم برای او ارزشی قائل نشدهاند، پیشتر رضا پهلوی چند بار توسط مردم بور شده، وانگهی هر چند وقت یکبار دست به این ظهورهای بندهنوازانه میزند شاید گرفت، خُب، نمیگیرد! تقصیر هیچکس بجز خود او هم نیست، اگر ذرهای جدیت برای عضویت یا رهبری هرنوع حرکتی برپاد نظام اسلامی دارد، باید همه چیز را از همه جهت مشخص بکند. این بیانیههای دو صفحهای چیزی بجز رفع تکلیف نیستند و جواب ندادهاند.
Russell نوشته: دوستان نظرشان درباره تشکیلات سکولارهای سبز و اسماعیل نوری علا چیست؟
من چند روز پیش دیدم که گویا تشکیلاتشان برای رضا پهلوی هم دعوتنامه فرستاده و پذیرفته ایشان هم.و البته همین جناب نوری علا هم از منتقدان تشکیلاتیست که رضا پهلوی میخواهد راه بیندازد و آنرا شکست خورده میدانست بدلیل ایراداتش.
هیچکدام از این حرکتها به جایی نخواهند رسید، چنانکه تا کنون نرسیدهاند. گویی آقایان میخواهند انقلاب بکنند، بدون آنکه انقلاب بکنند!
Ouroboros نوشته: هیچکدام از این حرکتها به جایی نخواهند رسید، چنانکه تا کنون نرسیدهاند. گویی آقایان میخواهند انقلاب بکنند، بدون آنکه انقلاب بکنند!
قرار نیست اینها انقلاب کنند،بحث همان آلترناتیو سازیست که الان وجود ندارد.وگرنه کجا قرار گفته است ایشان که انقلاب کنند؟
اصلا از خارج از کشور چه انقلابی میشود کرد؟!