Ouroboros نوشته: کدام مقبولیت؟
مردم هم برای او ارزشی قائل نشدهاند، پیشتر رضا پهلوی چند بار توسط مردم بور شده، وانگهی هر چند وقت یکبار دست به این ظهورهای بندهنوازانه میزند شاید گرفت، خُب، نمیگیرد! تقصیر هیچکس بجز خود او هم نیست، اگر ذرهای جدیت برای عضویت یا رهبری هرنوع حرکتی برپاد نظام اسلامی دارد، باید همه چیز را از همه جهت مشخص بکند. این بیانیههای دو صفحهای چیزی بجز رفع تکلیف نیستند و جواب ندادهاند.
نظر شماست. حتی نظام جمهوری اسلامی هم دارای درصد قابل توجهی (و نه اکثریت) از مقبولیت است. اینگونه مطلق نگری که همه مردم اپوزسیون هستند و یا برای همه دیگر شاه و پسرش ارزش ندارند به دور از واقعیت در جریان در جامعه ایران است. جهت تایید بنگرید به بیانیه اخیر بازار که گفته تا پای جان برای حفاظت از نظام ایستاده (با وجود تعطیلی و ...)
Russell نوشته: قرار نیست اینها انقلاب کنند،بحث همان آلترناتیو سازیست که الان وجود ندارد.وگرنه کجا قرار گفته است ایشان که انقلاب کنند؟
اصلا از خارج از کشور چه انقلابی میشود کرد؟!
متاسفانه دید منفی نسبت به هر حرکت در خارج وجود دارد در داخل هم که سرکوب می شود از اصلاح طلبی تا جنبشهای دانشجویی.
خودمان خودمان را در خارج که آزادی هست سرکوب می کنیم و در داخل هم توسط حکومت سرکوب می شویم داستان جالبی داریم...!
به نظر من هر حرکت آزادی خواهانه و مثبت باید حمایت شود و این گروهها یاد بگیرند در کنار هم بنشینند و همدیگر را تحمل کنند.
Russell نوشته: قرار نیست اینها انقلاب کنند،بحث همان آلترناتیو سازیست که الان وجود ندارد.وگرنه کجا قرار گفته است ایشان که انقلاب کنند؟
اصلا از خارج از کشور چه انقلابی میشود کرد؟!
بدبختی همینست چراکه آلترناتیو سازی کار اینها یا من و شما نیست، کار مردم در فردای آزادیست. بعضیها از هماکنون پیشنهاد قانون اساسی دادهاند. از کجا؟ چطور؟ برطبق چه و یا به چه انگیزه اصلا مشخص نیست.
Ouroboros نوشته: مایهی خوشحالی منست که رهبران خودخواندهی اپوزیسیون مورد سگمحلی قرار میگیرند و یک هزارم آدمی در حد موسوی اعتبار کسب نمیکنند. شخصا جمهوری اسلامی را به تمام آلترناتیوهای چپ و راستی که در خارج از کشور خود را جعل میکنند ترجیح میدهم. پیدا نیست اگر بجای حزب جمهوری اسلامی، حزب تودهی ایران یا فاشیستهای پانایرانیست یا مجاهدین خلق حاکم شده بودند شمار اعدامیهای دههی شصت به میلیون نمیرسید، در فرومهای دیگر چند بار گفتهام که بهترین گزینهی ممکن در انقلاب ۵۷ خمینی بود، و تمام دیگر جناحهای حاضر، اگر قدرت میگرفتند بلاهای بدتری بر سرمان میآمد. اکنون دوباره در همان چاه افتادن دلیلی ندارد و نیازی نیست میان بد و بدتر دست به انتخاب بزنیم.
بهترین گزینه خمینی بود؟!
بختیار اگر مورد آن بی مهریها و خیانتها قرار نمی گرفت وضع بهتری می داشتیم و همه چیز حتی خمینی و اسلام هم حفظ می شد
اما امروز هیچ نداریم همه چیز بد و با سابقه ای تاریک و تیره!
Kaveh نوشته: نظر شماست. حتی نظام جمهوری اسلامی هم دارای درصد قابل توجهی (و نه اکثریت) از مقبولیت است. اینگونه مطلق نگری که همه مردم اپوزسیون هستند و یا برای همه دیگر شاه و پسرش ارزش ندارند به دور از واقعیت در جریان در جامعه ایران است. جهت تایید بنگرید به بیانیه اخیر بازار که گفته تا پای جان برای حفاظت از نظام ایستاده (با وجود تعطیلی و ...)
بیربط است،
اگر اپوزیسیون یا آلترناتیوی برای ج.ا وجود دارد مردم هستند.
غیر از آن نه وجود دارد و نه میباید که وجود داشته باشد.
رهبر خودخوانده و یا اتحاد بیدلیل هم کوچکترین کمکی به پیروزی بر علیه نظام نکرده و نمیتواند بکند، اگرهم بکند به عواقب احتمالی نمیارزد.
Kaveh نوشته: بهترین گزینه خمینی بود؟!
بختیار اگر مورد آن بی مهریها و خیانتها قرار نمی گرفت وضع بهتری می داشتیم و همه چیز حتی خمینی و اسلام هم حفظ می شد
اما امروز هیچ نداریم همه چیز بد و با سابقه ای تاریک و تیره!
بختیار برآمده از/محصول انقلاب نبود و در برابر آن ایستاد.
Ouroboros نوشته: بدبختی همینست چراکه آلترناتیو سازی کار اینها یا من و شما نیست، کار مردم در فردای آزادیست. بعضیها از هماکنون پیشنهاد قانون اساسی دادهاند. از کجا؟ چطور؟ برطبق چه و یا به چه انگیزه اصلا مشخص نیست.
من تا آنجا که فهمیدم اینها قرار است یک گزینه هایی درست کنند که بعدا مردم در مقابل خود داشته باشند بعد از انقلاب مانند 57 نشود که عرصه سیاست بیابانی باشد از افراد ناشناس.
تنها جایی که میشود چنین تفکر حزبی را پروراند خارج از کشور است و نه تنها کار خارج است ایجاد جبه سیاسی بلکه وظیفشان است.
آلترناتیو سازی با نوشتن قانون اساسی و تعیین سمت از حالا متفاوت است آنها توهم و شوخی هستند اینیکی لازم و ضروری،نهایتش این است که فردای انقلاب مثلا مردم داخل که انقلاب کرده اند کار خودشان را میکنند و از آن هرج و مرج یکی دیگر را میگزارند سر قدرت ولی آلترناتیو باشد میشود خود را به رای مردم بگزارد آنموقع یا حداقل از فردای انقلاب فعالیت رسمی داخل ایران هم داشته باشد.
Russell نوشته: من تا آنجا که فهمیدم اینها قرار است یک گزینه هایی درست کنند که بعدا مردم در مقابل خود داشته باشند بعد از انقلاب مانند 57 نشود که عرصه سیاست بیابانی باشد از افراد ناشناس.
تنها جایی که میشود چنین تفکر حزبی را پروراند خارج از کشور است و نه تنها کار خارج است ایجاد جبه سیاسی بلکه وظیفشان است.
آلترناتیو سازی با نوشتن قانون اساسی و تعیین سمت از حالا متفاوت است آنها توهم و شوخی هستند اینیکی لازم و ضروری،نهایتش این است که فردای انقلاب مثلا مردم داخل که انقلاب کرده اند کار خودشان را میکنند و از آن هرج و مرج یکی دیگر را میگزارند سر قدرت ولی آلترناتیو باشد میشود خود را به رای مردم بگزارد آنموقع یا حداقل از فردای انقلاب فعالیت رسمی داخل ایران هم داشته باشد.
آلترناتیو یعنی جایگزین، ما جایگزینی برای جمهوری اسلامی لازم نداریم. بستر سیاسی بعدی ایران میشود همان ِ بیشینهی کشورهای جهان: «جمهوری سکولار دموکراتیک». تمام شد و رفت. سیستم سیاسی هم هر چهار سال یکبار در یک انتخابات دموکراتیک مشخص میشود. حال آلترناتیو چه میخواهیم؟
Ouroboros نوشته: آلترناتیو یعنی جایگزین، ما جایگزینی برای جمهوری اسلامی لازم نداریم. بستر سیاسی بعدی ایران میشود همان ِ بیشینهی کشورهای جهان: «جمهوری سکولار دموکراتیک». تمام شد و رفت. سیستم سیاسی هم هر چهار سال یکبار در یک انتخابات دموکراتیک مشخص میشود. حال آلترناتیو چه میخواهیم؟
خوب دقیقا همین را داریم امروز مگر؟
کسی فکرش را کرده،کسانی که میگویند مخالف هستند و حاظرند تن به انتخابات دموکراتیک و فعالیت حزبی بدهند اگر توافقی کنند بر سر همین سنگ بنایی میشود که فردای انقلاب بشود آنرا بدون شرم به مردم بعنوان گزینه ارائه داد نشود مثل 57 که هیچ کس نداند اینها یعنی چی و حکومت اسلامی مثلا یعنی چه.
حتی اگر اتحاد قوی شکل بگیرد میشود همکاری کرد با نیروی داخل از قبل از انقلاب.
مساله اینست که بسیاری از نیروی های خارج فقط حرف همان سکولار دموکرات را میزنند یکسری که آرزوی زمان استالین را در سر دارند یکسری دنبال سلطنت هستند و...
ولی یک اتحاد بین کسانی که پایبند همین توافق حداقلی هستند بسیار مفید است و اصلا بر سر همین خواستهای روشن و حداقلیست که میشود توافق کرد.
بسیار عالی،
به باور شما آیا آنچه رضا پهلوی پیشنهاد کرده راه رسیدن به چنان اتحادیست؟ من گمان میکنم این بیشتر منظور شما از آلترناتیو است تا آقایان. چنانکه میخواهند یک دستگاه سیاسی را با یک دستگاه سیاسی دیگر جایگزین بکنند. راه رسیدن به اتحاد حقیقی آنست که هر گروه و دستهای شفاف بگوید در آیندهی ایران چه میخواهد و چه برنامهای دارد، نه آنکه برنامهها را به پس از پیروزی موکول بکند. جز این میشود اتحاد بر مبنای نادانی و نابینایی، و طبیعیست که هیچکس حاضر به آن نباشد.