Rationalism Ideology نوشته: گمان نمی برم تا به اینجای جستار بر دشواری خود رهایی یافته باشید! پس من نیز راهکاری را برایتان می نگارم به این امید که برایتان سودمند واقع شود.
در گذشته من هم دچار این مشکل بودم و چه بسا به خاطر آن در آزمون های دانشگاه و برخی فرگزینی هایم تعلل فراوان داشتم.
برای رهایی از آن باید در ابتدا به خودتان بقبولانید که ایده آل گرایی همواره ممکن نیست و چه بسا به خاطر توانایی ها و دانشِ محدود ما مضر هم می باشد. پس باید قبول کنید که اشتباه کردن گاهی بسیار عادی و اجتنای ناپذیر است و به این گونه پس از مدتی شاهد تاثیر این باور جدید، بر ناخودآگاهتان خواهید بود.
سپس برای اینکه شانستان در فرگزینی ها به بیشترین گرایند موفق بیانجامند (به پیشنهاد من) همواره بر اساسِ دومعیار مهلت زمانی و اهمیت آن موضوع ، ''خردورزی'' کنید.
با سود بردن از این راهکار تعلل های من بسیار کاهش یافته و همین طور در زمان مناسب، بهترین تصمیم ها را می گیرم.
خردگرایی جان، این شیوه گمان نمیکنم هیچ کارآمدیای داشته باشد.
اینکه آگاهی (knowledge) -> کُنش (action) یک چیزی است که تنها در همان نگره (تئوری) کار میکند، اگرنه مانند این است که به یک آدم
چاق آگاهی بدهید که چاقی بد و بهمان است و بیانگارید اکنون که آگاه شد، پس خودآگاه و ناخودآگاه دیگر پُرخوری نکرده و لاغر میشود!
"مهلت زمانی" و "اهمیت موضوع" هم دگرشی در داستان نمیدهند. همه اینها را آدم پیش
خودش با یک «خوب که چه» و «هر چه میخواهد بشود» راست و ریس کرده و پشت گوش میاندازد.
آنجا در کنار فاکتور نه آن اندازه مهم آگاهی، فاکتورهای پنهان دیگری هستند که باید به آنها پرداخت: دگراندن یک رفتار به چیزی فراتر از آگاهی و
یا ناخرسندی نیاز دارد.
Ouroboros نوشته: شماری چشمگیر از رفتارها در فضایی یکسر متفاوت از «الگوهای گزینشی» وجود دارند، برخی از بعد ِ سطح و ژرفنای اثری که بر ما دارند، شماری در ثبات و پافشاری برای باقی ماندن در عین زیانآوری.
یک بالانس دیگر: احساس ناخشنودی ما از پدیدههاییست که ممکن است برایمان سودآور نباشند، (این) میتواند چنان تعبیر بشود که این احساس ویژگیای فرگشتیک است برای دگرش آنچه در نهایت برای ما سودآور نیست. پس ناخشنودی در آخر چیزی بجز محرک رانهای که از آن صحبت میکنید نخواهد بود.
اینها به گمانم برمیگردد به مدلهای گوناگونی که گویا من و تو امیر جان از «خویش» در ذهن داریم.
شاید برای روشنسازی بد نباشد یکی از این رفتارهای:
Amir نوشته: شماری چشمگیر از رفتارها در فضایی یکسر متفاوت از «الگوهای گزینشی» وجود دارند، برخی از بعد ِ سطح و ژرفنای اثری که بر ما دارند، شماری در ثبات و پافشاری برای باقی ماندن در عین زیانآوری.
که میگویی را نام ببری.
برای نمونه چه رفتاری در چه ژرفنایی است که نیاز به ناخرسندی از خویش برای دگراندن دارد؟
Anarchy نوشته: هم میشه ایراد خودمون رو بگیم و هم اگر کسی دوست نداشت میتونه به طور کلی مطرح کنه...بقیه دوستان هم نظرشون رو بگن و اگر مشکلی با گفتن ایرادهای خودشون نداشتن، من به عنوان اولین نفر صحبت میکنم.
از ایرادای من یکی اینه که خیلی احساساتی و عاطفیم.هرکاریم که میکنم فایده ای نداره.زیادی احساسی بودن خوب نیست.
دومین ایرادم اینه هرکاری که بنظرم درسته انجام میدم و مشورت نمیکنم. میخوام یه کاری رو انجام بدم اگه همه بگن اشتباهه ،بازم تاثیری نداره.خب این خیلی بده.
و دیگه اینکه فکر اقتصادی ندارم.مثلا حقوقی که میگیرم خیلی کم پیش میاد تا آخر ماه چیزی تو حسابم مونده باشه.
.
.
.
دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد
؟
Anarchy نوشته: دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد؟
احتمالا مثل خودشیفتگی باشه شخص با آگاهی بهش باز هم معمولا نمیتونی کاری بکنه:))
undead_knight نوشته: احتمالا مثل خودشیفتگی باشه شخص با آگاهی بهش باز هم معمولا نمیتونی کاری بکنه:))
درسته...شاید حتی آگاهی بهش بیشتر آزارت بده !! نمیدونم چیکار میشه کرد در این مورد چون حداقل من گاهی درگیر این موضوع میشم.
Anarchy نوشته: درسته...شاید حتی آگاهی بهش بیشتر آزارت بده !! نمیدونم چیکار میشه کرد در این مورد چون حداقل من گاهی درگیر این موضوع میشم.
منم این مشکل رو دارم اگه راهی پیداکردی به منم بگو
Anarchy نوشته: دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد؟
اگر دارودرمانی پاسخگو نبود
، درمان به روش بستری سد در سد تضمینیست
!
mahtab71 نوشته: و دیگه اینکه فکر اقتصادی ندارم.مثلا حقوقی که میگیرم خیلی کم پیش میاد تا آخر ماه چیزی تو حسابم مونده باشه.
من هم یک ایرادی دارم به خریدن مانتو شیفتگی بسیاری دارم
؛ به محض اینکه پول بیاد دستم مانتو میخرم
! ((:
کلکسیون مانتوهای نو و جامههای رنگین و پُرگونه در کمد بنده موجود است
!
mahtab71 نوشته: از ایرادای من یکی اینه که خیلی احساساتی و عاطفیم.هرکاریم که میکنم فایده ای نداره.زیادی احساسی بودن خوب نیست.
دومین ایرادم اینه هرکاری که بنظرم درسته انجام میدم و مشورت نمیکنم. میخوام یه کاری رو انجام بدم اگه همه بگن اشتباهه ،بازم تاثیری نداره.خب این خیلی بده.
و دیگه اینکه فکر اقتصادی ندارم.مثلا حقوقی که میگیرم خیلی کم پیش میاد تا آخر ماه چیزی تو حسابم مونده باشه.
.
.
.
برخی از اینها بسته به دیدگاه خود زابی خواستنی هستند مهتاب گرامی تا چیزی که بیشتر نیاز به اصلاح داشته باشد.
برای نمونه همین "مشورت" یا «رایزنی»، این بیشتر زمانها کار نابخردانهایه مهتاب جان، ساده شده هیچ کس به اندازهی خود آدم نمیتواند درباره یک چیز آگاهی داشته باشد.
برای روشنگری بهتر یک شیوهای هست در بازاریابی، بگوییم شما یک کالایی میخواهید بفرآورید (تولید کنید) و پیش از آن میخواهید دریابید که چه اندازه در بازار درخواست خواهد داشت و از نزدیکان خودتان پرس و جو میکنید.
شما میتوانید برای دریافت میزان درخواست از نزدیکان و آشنایانتان بپرسید: «اگر این کالای X را یک ماه دیگر در بازار داشته باشیم، شما خواهید خرید؟»
زمانیکه پرسش این را گرفتید و پاسخ "آری" بود، بگویید: «دربارهی بازهی یک ماهه شوخی کردم، هماکنون کالا در دست ساخت رفته و من در صندوق عقب خودرو چند تا آماده دارم، حاضرید اکنون از من بخرید؟».
سپس برای خودتان درآورید که "در نگره" و "در عمل" چه دگرسانی ژرفی میان گفتار و کردار دیگران میرود!
کمابیش 99% کسانی که میگویند پس از یک ماه اگر فرآورده شد میخریم، هرگز زمانیکه دانستند آماده است نمیخرند و دستاویزهای گوناگون خواهند داشت: اینک گرفتارم و امروز باید بروم بانک و ...
پس رایزنی براستی کاربرد ندارد، زمانیکه:
دیگران یک چیز گویند، یک چیز دگر کنند.
دیگران هرگز به اندازه خود آدم داده درباره زندگی و شرایط ویژهی ما نداشته باشند.
..
جدای اینها، زمانیکه با یکی رایزنی کردید دچار یک دشواری بس بزرگتر میشوید و آنهم نیاز به پاسگخویی درباره روند پیشرفت کار است.
بگوییم شما میخواهید با زندگیاتان یک کاری بکنید و با دوستتان رایزنی کردید، اکنون دیگر هربار که شما را میبینید و سخن کم آورد، نا/خودآگاه از شما میپرسد
که کاری که میخواستید پیش ببرید چه شد.
این پرسشها بیشتر زمانها زیانمند هستند، یا شما از انجام کار بدرستی چشمپوشی کردهاید، ولی اگر اینرا بگویید برداشت به ناشایستی و ناتوانی شما در زندگی میشود،
یا شما به انجام کار بدرستی کمر بستهاید، ولی هربار که این را میپرسند انجامش مانند یک فشار بیرونی خواهد شد که کار را دیگر نه برای خواست خودتان، که برای برآوردن چشمداشت دیگران از خودتان میانجامید.