Ouroboros نوشته: غرور باید تَحَصُل شده باشد.
آدمی که کاری برای مغرور بودن از بابت آن نکرده و همینطور از سر تقلید رفتار آدمهای چیزفهم آنرا جعل میکند تهوعبرانگیزست، و فقط خودش را دست انداخته.
تا اندازهای درست است، ولی چه کسی میتواند درباره حاصل شدگی یا ناشدگی آن داوری کند، بجز خود کس امیر جان؟
بدید من رفتار بیشتر ما در برابر کسانی که خودخواهی نشان میدهند نادرست است، و این بیشتر هم از فرهنگ برخاسته تا هیچ چیز دیگر.
نمیدانم میشناسید یا نه، کاربری بودند به نام «ابرمرد» در فروم goftman که نگارشی بسیار زیبا و همچنین رویکردی خودخواهانه و ابرخویشانه
داشتند - نام ایشان خود گویا است. من هنوز ولی خودم را به یاد دارم که نخستین بار در برابر ایشان درست همین واکنش "بیزاری" را یافتم.
روزهایی گذشت تا کم کم خودآگاهانه به این اندیشیدم که چرا من باید از خودخواهی کسی
رنجیده شوم، هنگامیکه هرگز با من درشتسخنی نکرده و دشنام و ناسزایی هم از او ندیدهام؟
بگوییم دو کس داریم، هر دو به نیز یک اندازه در زندگی دستاورد داشتهاند. یکمی ولی رفتاری فروتنانه نشان میدهد و دیگری رفتاری خودخواهانه.
در اینجا چرا رفتار دومی نکوهشپذیر است؟
Mehrbod نوشته: تا اندازهای درست است، ولی چه کسی میتواند درباره حاصل شدگی یا ناشدگی آن داوری کند، بجز خود کس امیر جان؟
بدید من رفتار بیشتر ما در برابر کسانی که خودخواهی نشان میدهند نادرست است، و این بیشتر هم از فرهنگ برخاسته تا هیچ چیز دیگر.
نمیدانم میشناسید یا نه، کاربری بودند به نام «ابرمرد» در فروم goftman که نگارشی بسیار زیبا و همچنین رویکردی خودخواهانه و ابرخویشانه
داشتند - نام ایشان خود گویا است. من هنوز ولی خودم را به یاد دارم که نخستین بار در برابر ایشان درست همین واکنش "بیزاری" را یافتم.
روزهایی گذشت تا کم کم خودآگاهانه به این اندیشیدم که چرا من باید از خودخواهی کسی
رنجیده شوم، هنگامیکه هرگز با من درشتسخنی نکرده و دشنام و ناسزایی هم از او ندیدهام؟
بگوییم دو کس داریم، هر دو به نیز یک اندازه در زندگی دستاورد داشتهاند. یکمی ولی رفتاری فروتنانه نشان میدهد و دیگری رفتاری خودخواهانه.
در اینجا چرا رفتار دومی نکوهشپذیر است؟
به باور من میان غرور و افتخار تفاوتی اندک، اما بسیار کلیدی و مهم وجود دارد. سربلندی از آنچه به آن رسیدهاید(یا تصور میکنید که رسیدهاید)و به خود بالیدن بابت آن جداست از خرانگاشتن دیگران و نگریستن به ایشان از بالا. اولی یعنی من انسانی هستم دارای فردیت مستقل از جمع و به آن مفتخر، دومی یعنی چیزی بجز یک پالان نیمهپر از اندیشههای تکراری بارم نیست، شما به روی خودتان نیاورید!
ابرمرد در بسیاری مواقع اولی بود، اصیل بودن افکار و گفتار او را حتی برجستهترین دشمنانش میپذیرفتند، رفتار او ولو آغشته به اندکی توهم، با کاربران تازهوارد و آشکارا کمسواد همراه بود با مدارا و دوستی. او حتی میکوشید(و چه بسی میپسندید)برایشان مربی و الگو باشد. در جایگاه نخستین کسی که در فرومهای فارسی، زبانی بجز آن ِ محاوره را برای تحریر برگزیده بود، دستی توانا در چامهسرایی داشت و روزگاری مورد احترام یا حسادت تمامی کسانی که بعدتر در گفتمان کسی شدند بود به خود میبالید. اگر اشتباهی میکردید بابت آن تحقیرتان میکرد و نمیگذاشت که هرگز آنرا فراموش بکنید. اگر مخالف او بودید ارزشی برایتان قائل نبود و هرگز حاضر نمیشد نظری بجز آن خودش را بپذیرید. ابرمرد در یک کلام، همهی آن چیزی بود که فرومنویسی را جذاب و نفرتانگیز میکند.
میزان در اینگونه موارد هرگز خود شخص نیست، بلکه در ارزش کارهاییست که او برای خود، جامعهای که در آن زندگی میکند و نیز جوامعی که در آنها عضویت دارد کرده، و برجستگی آنها اغلب در تحملی که اعضای دیگر آن جوامع نسبت به خودپسندی شما نشان میدهند متبلور خواهد بود. ابرمرد را هنگامی که بیش از آنچه به راستی برازندهاش بود منممنم کرد با تیپا انداختند بیرون، و حتی شفیقترین رفیقش(مزدک)حاضر نشد همراه او برود و پس از پایان اخراج یک هفتهای به گفتمان بازگشت.
حالا من یه چیزی گفتمــــ... :) بی خیال شید دیگهـــ...
آنارشی مشکلت حل شد ؟
میگم بچه ها به نظرتون آدم چیکار باید بکنه که احساساتی نباشهـــ... ؟
این یکی از مشکلاتیه که خیلی اذیتم می کنهـــ... ! :(
چطور کنترلشون کنیمــــ... ؟
Alice نوشته: حالا من یه چیزی گفتمــــ... :) بی خیال شید دیگهـــ...
آنارشی مشکلت حل شد ؟
به نظرت با مرور خاطرات انجمن گفتمان آدم مشکلش حل میشه:e057:؟ اصلا کسی در مورد پست من صحبتی نکرد...
Alice نوشته: میگم بچه ها به نظرتون آدم چیکار باید بکنه که احساساتی نباشهـــ... ؟
این یکی از مشکلاتیه که خیلی اذیتم می کنهـــ... ! :(
چطور کنترلشون کنیمــــ... ؟
بخش زیادی ناشی از داشتن کروموزم های جنسی XX و مقادیر بالای استروژن هست بانو
!! به خودی خود بد نیست و البته بستگی داره به موردش...شاید این تاپیک مهربد به کارت بیاد:
http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9...lving-595/
Anarchy نوشته: موضوع دیگری که اینجا هست و اصلا چرایی بررسی ایرادهای شخصیتی رو زیر سوال میبره،این هست که هنوز تعریف مشخص و دقیقی از خصوصیت یک شخصیت نرمال ارائه نشده....حتی گاهی خصوصیاتی رو که در گذشته به شخصیت نرمال منتسب میدونستن، الان به عنوان بیماری ازش یاد میکنن!! بیشتر به این شکل هست که شخصیت رو به شکل یک طیف معرفی میکنن و از انواع اختلالات شخصیتی ممکنه هر کسی مقداری رو داشته باشه...
What is a normal personality? : Anti-Psych Forum - Psych forums
Am I Normal? | Psychology Today
Normal personality traits and emotions like grieving soon to be classified as 'mental illness'
Personality Disorders and Personality Traits
پیشامدانه یکی از چیزهایی که مایه همین ایراد نگرفتن من از خودم میشود همین است.
من به اینکه سازوکار زندگی بسیار بسیار پیچیده است پایبندم و اینکه هیچکس بجز خود
آدم نمیتواند با نگرش به خود و پیرامونش بهترین رویکرد (->شخصیت) را در زندگی بگزیند.
در یک خانواده مذهبی برای نمونه چیزی که از شما میخواهند شخصیت فروتن و بندهوارانه است و اینکه در روز 3 بار؟ در برابر الله به خاک بیافتید.
اگر در یک خانواده پولدوست باشید، چیزی که از شما میخواهند پایبندی به مهادهای تجارت و نمیدانم بیاحساسی و گاه بیاخلاقی است.
اگر در یک خانواده فرهنگی باشید، چیزی که از شما میخواهند پایبندی به دانش و اموزش و آموزاندن و فداکاری در راه دانش است.
بگونهای، تنها بسنده میکند که اندکی پیرامون را بدگرانیم تا این زابهای خواستنی شخصیت نیز بمانند بازتاب شید بدگرند.
روی هم رفته هم درست است: شخصیت چیزی بیشتر از رویکردهای ما در برابر پیرامون در راستای افزایش شانس فرازیست و بهزیستیامان نیست.
ولی میتوان دید که پیرامون
بیاندازه پیچیده است و زابهایی که همیشه و همهجا خوب باشند بسیار کم،
پس نمیتوان شخصیت را normalize نموده یا گفت بهمان شخصیت نرمال است، چرا که پیرامون زیستیامان هرگز normal نیست.
از همینرو، اگر برای نمونه خودت یکی از کاستیهایت را در این فرزامگِرایی (perfectionism) میبینی، بدید من باز هم نمیتوان با دلاستواری گفت که «آری، فرزامگرایی بد است».
گاه دیده شده این رویکرد،فرجامهای بسیار خواستنی داشته و کسانی که فرزامگرا بودهاند پس از سالیان دراز پژوهش و کار
به دستاوردی رسیدهاند که مایه ستایش و خیرگی بوده، زمانهای بسیاری هم فرجام خواستنی نداشته و ما از داستان این دسته دیگر آگاهی نداریم!
Anarchy نوشته: به نظرت با مرور خاطرات انجمن گفتمان آدم مشکلش حل میشه:e057:؟ اصلا کسی در مورد پست من صحبتی نکرد...
[URL="http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C-problem-solving-595/"]
[/URL]
:e108::e057:
...خوب گرامی ما آنچنان خودپرستیم که تا بحال به این موضوع چنانکه برازنده است فکر نکردهایم
آیا این کتابها و آثار مربوط به Self-help را آزمودهاید؟ در مورد همه چیز وجود دارند و شمار بزرگی از اشخاص از آنها نتیجه گرفتهاند، از ترک سیگار تا لاغر شدن..
پ.ن:
Mehrbod نوشته: در روز 3 بار؟ در برابر الله به خاک بیافتید
پنج بار. ولی به گمانم مهربد اشتباه میکنید، من مذهبیون را اشخاصی به شدت ازخودراضی و در عذاب از غرور بیجا دیدهام. آدمهایی اغلب بیسواد و یا دست بالا دیپلمه که گمان میکنند بیش از یک دانشمند پیرامون موضوعی اطلاع دارند، و همهی ابنای بشر بجز دار و دستهی مسجد محلشان در اشتباه هستند و تا ابد بابت چنان اشتباهی مجازات خواهند شد.
Ouroboros نوشته: :e108::e057:
...خوب گرامی ما آنچنان خودپرستیم که تا بحال به این موضوع چنانکه برازنده است فکر نکردهایم
آیا این کتابها و آثار مربوط به Self-help را آزمودهاید؟ در مورد همه چیز وجود دارند و شمار بزرگی از اشخاص از آنها نتیجه گرفتهاند، از ترک سیگار تا لاغر شدن..
امیرجان مشکل بزرگتر این هست که نمیشه فهمید داشتن چه خصوصیاتی بهتر و مفید تر هست و همون طور که مهربد گفت با تغییر محیط، این خصوصیات هم دگرگون میشن...یعنی سوال اساسی تر این هست که چطور زندگی کنیم بهتر است؟ پاسخ این سوال به تعداد آدم های دنیا متفاوت هست...سوالی بوده که همیشه ذهن من رو درگیر کرده...چطور باشم که از خودم راضی باشم؟ این راضی بودن امر درونی هست یا بیرونی؟ به کدوم بیشتر باید اهمیت داد...
این کتاب ها رو هم نخوندم...نویسنده؟در زمینه مسائل مورد علاقه من هم چیزی نوشته شده؟
Anarchy نوشته: امیرجان مشکل بزرگتر این هست که نمیشه فهمید داشتن چه خصوصیاتی بهتر و مفید تر هست و همون طور که مهربد گفت با تغییر محیط، این خصوصیات هم دگرگون میشن...یعنی سوال اساسی تر این هست که چطور زندگی کنیم بهتر است؟ پاسخ این سوال به تعداد آدم های دنیا متفاوت هست...سوالی بوده که همیشه ذهن من رو درگیر کرده...چطور باشم که از خودم راضی باشم؟ این راضی بودن امر درونی هست یا بیرونی؟ به کدوم بیشتر باید اهمیت داد...
این کتاب ها رو هم نخوندم...نویسنده؟در زمینه مسائل مورد علاقه من هم چیزی نوشته شده؟
درست است که تعریف نرمال شدنی نیست و اگرهم باشد نادرست خواهد بود، اما اگر شما چیزی را درخود نمیپسندید و نقص شخصیت میپندارید باید که بیدشواری بتوانید آنرا تغییر بدهید. اینکه چرا عادات بد با ما میمانند و باعث رنج دیدن ما در سراسر دوران زندگی میشوند و حتی در پرتگاه نابودی دست از آنها برنمیداریم چیزیست که باید پیرامون آن به گفتگویی جدیتر بپردازیم. فرهشت نغزی را برگزیدهاید!
+ : اینها هزاران جلد کتاب گوناگون هستند که با تم «مثبت اندیشی» و «انگیزهزایی» قصد ایجاد تغییر در افراد و کمک به آنها در غلبه بر دشواریها و مصائب عمومی همچون سیگار کشیدن یا تنبلی یا پرخوری و... را دارند. منهم تا بحال از آنها استفاده نکردهام، اما کسانی را دیدهام که با موفقیت توانستهاند از آنها برای ترک عادات ناپسند بهره بجویند. اگر کسی از دوستان تجربهی دست اول دارد بهتر است مطرح بکند.