mahtab71 نوشته: اما یک دختر 28ساله از همون اول کنار میادچون منطقیتره ولی آسیب بیشتری خواهد دید و زمان طولانیتری نیازه تا ارتباط احساسیِ جدیدی رو شروع کنه
منطقی که باعث اسیب بیشتر بشه که منطق نیست
ادم منطقی مسائل رو طوری برای خودش استدلال و انالیز میکنه که کمترین اسیب رو ببینه
زمان طولانی تری مورد نیازهست چون جایگزین کردن یه رابطه احساسی دیگه اسونترین راهه نه صرفامنطقی ترین راه
nirvana نوشته: منطقی که باعث اسیب بیشتر بشه که منطق نیست
ادم منطقی مسائل رو طوری برای خودش استدلال و انالیز میکنه که کمترین اسیب رو ببینه
زمان طولانی تری مورد نیازهست چون جایگزین کردن یه رابطه احساسی دیگه اسونترین راهه نه صرفامنطقی ترین راه
منطق اینجا منظور منطق در معنای رایج نیست.اینه که میپذیری که اون شخص دیگه رفته و نمیخواد با تو ادامه بده.اما پذیرفتن یک مساله هست و کنار اومدن یه چیز دیگه.
جایگزین کردن یه رابطه احساسی آسونترین راهه اما عملا امکانپذیر نیست.
چون وقتی کسی رو دوس داشته باشی و برات فرق کنه خیلی زمان نیازه تا بتونی با نبودنش کنار بیای.
خاطرات گذشته براحتی محو نمیشه.
همه کسی نمیتونه در اعماق وجود آدم نفوذ کنه اگه کسی بتونه روح و روان یه نفر رو تسخیر کنه خیلی سخته که با نبودش راحت کنار اومد.
iranbanoo نوشته: فردی که ذهنش درگیر یک مسئله ی عاطفیه مطمئنا نمیتونه ارتباط عاطفیه جدیدی برقرار کنه.از این بابته که میگن ارتباط عاطفی جدید بررار نشه.
منظور من تنوع در ارتباط هاست که به مرور جاذبه های روابط جدید فرد رو از مسائل گذشته دور کنه و به مرور جزئیات رابطه گذشته رو تو ذهنش مرور نکنه.اونچه که باقی میمونه کلیات یه رابطس که میتونه شبیه یک خاطره باقی بمونه.
وقتی اثر احساس کم شد فرد میتونه با منطقش اون داستان رو برای همیشه کنار بزاره و حتی یاد آوریشم براش چندان جالب نباشه.
اما در مورد یک فرد بالغ تر تا حدودی با شما هم سو هستم .اما این رو فراموش نکنیم که یک فرد بالغ عقلانی انتخاب میکنه,عقلانی کنار میگزاره و عقلانی فراموش میکنه.اگر فرد به این نتیجه رسیده که نیازی به ازدواج نداره و اون رابطه خیلی از مسائل رو براش روشن کرده اون هم عقلانیه....
روابط عاطفی فرق داره.ممکنه با عقل شروع کنی اما وقتی عاشق بشی دیگه احساس حرف اول رو میزنه.
و زیبایی عشق در همینه.هرچند همین احساسی بودن هم بعدها باعث بیشترین آزار روحی و روانی برای فرد خواهدشد.
mahtab71 نوشته: منطق اینجا منظور منطق در معنای رایج نیست.اینه که میپذیری که اون شخص دیگه رفته و نمیخواد با تو ادامه بده.اما پذیرفتن یک مساله هست و کنار اومدن یه چیز دیگه.
جایگزین کردن یه رابطه احساسی آسونترین راهه اما عملا امکانپذیر نیست.
چون وقتی کسی رو دوس داشته باشی و برات فرق کنه خیلی زمان نیازه تا بتونی با نبودنش کنار بیای.
خاطرات گذشته براحتی محو نمیشه.
همه کسی نمیتونه در اعماق وجود آدم نفوذ کنه اگه کسی بتونه روح و روان یه نفر رو تسخیر کنه خیلی سخته که با نبودش راحت کنار اومد.
ببینید مهتاب جان پذیرفتن یک موضوع یعنی حل و فصل کردن اون موضوع در ذهنت طوری که بتونی باش کنار بیای مگرنه پذیرفتن معنای خودش رو از دست میده
جایگزین کردن یکی از راههاییه که خیلیها ازش استفاده میکنند پس امکانپذیر هست هرچند که منطقی نباشه
خاطرات رو قرار نیست محو کنید هرچند میشه به راحتی محوش کرد فقط کافیه بهش فکر نکنید فکر میکنم لا اقل کنترل ذهن خودمون رو دیگه به راحتی بتونیم انجام بدیم یعنی با تمرین بدست میاد
شما میتونید به خاطراتی که با یک فرد خاص داشتید به عنوان یک فرایند ذهنی نشاط اور و لذت بخش نگاه کنید که حس خوبی بتون میده
گفتم که قرار نیست رابطه ها پایدار بمونند این کاملا طبیعیه هیچ چیز جاودانه نیست
nirvana نوشته: ببینید مهتاب جان پذیرفتن یک موضوع یعنی حل و فصل کردن اون موضوع در ذهنت طوری که بتونی باش کنار بیای مگرنه پذیرفتن معنای خودش رو از دست میده
جایگزین کردن یکی از راههاییه که خیلیها ازش استفاده میکنند پس امکانپذیر هست هرچند که منطقی نباشه
خاطرات رو قرار نیست محو کنید هرچند میشه به راحتی محوش کرد فقط کافیه بهش فکر نکنید فکر میکنم لا اقل کنترل ذهن خودمون رو دیگه به راحتی بتونیم انجام بدیم یعنی با تمرین بدست میاد
شما میتونید به خاطراتی که با یک فرد خاص داشتید به عنوان یک فرایند ذهنی نشاط اور و لذت بخش نگاه کنید که حس خوبی بتون میده
گفتم که قرار نیست رابطه ها پایدار بمونند این کاملا طبیعیه هیچ چیز جاودانه نیست
اینجا ما با یک نیروانگرای ناب انگار سر و کار داریم!
Urban Dictionary: Nirvanist
One who believes that the purpose of life is to seek nirvana, which is universally defined as a place or feeling of complete peace and understanding of life and all things around and beyond humanity. Though each individual may have their own definition. A very open-ended belief. Not necessarily a religion, more of a philosophy. The word nirvana derived from Hindu and Buddhist beliefs.
این دو گزاره به دید من درستترینها بودند:
nirvana نوشته: منطقی که باعث اسیب بیشتر بشه که منطق نیست
nirvana نوشته: پذیرفتن یک موضوع یعنی حل و فصل کردن اون موضوع در ذهنت طوری که بتونی باش کنار بیای مگرنه پذیرفتن معنای خودش رو از دست میده
من فکر میکنم بانو مهتاب یک جور دیگر "پذیرش" یا همین "منطق" را میبینند، اینکه ما بپذیریم کسی که دوست داشتیم
دیگر در زندگیامان نیست ولی همچنان درد بکشیم، به نگر چندان پذیرشی نمیاید. بیشتر به "پذیرش آغاز دردِ جدایی" میماند.
پذیرش در راستای این تعریف میشود زمانیکه پذیرفتیم کسی که دوست داشتیم نیست و دردی هم نبود - بجز اندکی دلتنگی اینجا و آنجا.
Mehrbod نوشته: اینجا ما یک نیروانگرای ناب انگار سر و کار داریم!
Urban Dictionary: Nirvanist
One who believes that the purpose of life is to seek nirvana, which is universally defined as a place or feeling of complete peace and understanding of life and all things around and beyond humanity. Though each individual may have their own definition. A very open-ended belief. Not necessarily a religion, more of a philosophy. The word nirvana derived from Hindu and Buddhist beliefs.
این دو گزاره به دید من درستترینها بودند:
من فکر میکنم بانو مهتاب یک جور دیگر "پذیرش" یا همین "منطق" را میبینند، اینکه ما بپذیریم کسی که دوست داشتیم
دیگر در زندگیامان نیست ولی همچنان درد بکشیم، به نگر چندان پذیرشی نمیاید. بیشتر به "پذیرش آغاز دردِ جدایی" میماند.
پذیرش در راستای این تعریف میشود زمانیکه پذیرفتیم کسی که دوست داشتیم نیست و دردی هم نبود - بجز اندکی دلتنگی اینجا و آنجا.
باوربفرمایید مهربد جان من همین پریشب یک رابطه بسیار عالی رو با دوستم بهم زدیم فقط بادرک متقابل این موضوع که شرایط برای ادامه رابطه مهیا نیست همین!
شب اول دلتنگ بودم ولی از فرداش به راحتی تونستم با این موضوع کنار بیام با اینکه بهترین و عالی ترین دوستی بود که تا بحال داشتم با یک رابطه احساسی بسیار شدید:e106:
من یه مشكل شدید دارم تو این زمینه ها:)
هم كاملا منطقی ام و میپذیرم و قدرت فراموشی بالایی هم دارم
از یه طرف متاسفانه یا خوشبختانه! یك مازوخیست به تمام معنا هستم از لذت بردن از درد های جسمی مثل دندون درد بگیرید تا لذت بردن از درد های روحی البته درد های روحی ای كه خودم ایجادشان كنم اگر فرد دیگری ایجادش كنم سلاح های دفاعی و هجومی قوی ای دارم:)
این مازوخیست بودن در كنار لذت گرا بودن تو روابط اندكی با افراد خاصی كه دركنارشون حس های خوبی رو تجربه كردم جلوی این منطق و فراموشی رو میگیرد
این موضوع آزاد دهنده نیست برای من زیاد غیر عادی هم نیست ولی به چشم دیگران زیاد نرمال هم نیست :دی
iranbanoo نوشته: اما در مورد یک فرد بالغ تر تا حدودی با شما هم سو هستم .اما این رو فراموش نکنیم که یک فرد بالغ عقلانی انتخاب میکنه,عقلانی کنار میگزاره و عقلانی فراموش میکنه.اگر فرد به این نتیجه رسیده که نیازی به ازدواج نداره و اون رابطه خیلی از مسائل رو براش روشن کرده اون هم عقلانیه....
یک نکتهای که جا افتاده بود، این بزرگتر و سالخوردگی خودبهخود کسی را در فراموشیدن بهتر نمیکند، تنها مانند هر کاری در آن بهتر میشویم.
بیشتر مردم میدانند که اگر هر روز یک ساعت پیانو بزنند پیوسته پیانوزدنشان بهتر میشود، ولی نمیگیرند که هربار هم از کسی جدا میشوند
مهارتهای کنترل احساساشان بهتر میشود! (: هنگامیکه هر دو از یک جنس هستند و مانند هر کار دیگری، با پُرکاری در آن بهتر میشوند.
این را در روانشناسی همان Feelings Regulation یا سُهشرَزانی (رَزانیدنِ سُهشها) میگویند که با "افزایش سن" در آن بهتر میشویم:
Regulation of emotion - WiKi
nirvana نوشته: باوربفرمایید مهربد جان من همین پریشب یک رابطه بسیار عالی رو با دوستم بهم زدیم فقط بادرک متقابل این موضوع که شرایط برای ادامه رابطه مهیا نیست همین!
شب اول دلتنگ بودم ولی از فرداش به راحتی تونستم با این موضوع کنار بیام با اینکه بهترین و عالی ترین دوستی بود که تا بحال داشتم با یک رابطه احساسی بسیار شدید:e106:
خب نیروانا جان بر پایهی همه چیزهایی که میدانیم، راز کارت (: از این چند تا بیرون نیست:
آروین (تجربه): با به هم زدن هر رابطه در رَزانیدنِ (regulate) احساسها بهتر میشویم.
بَیوسِش (چشمداشتن): از پیش همیشه همینجور که گفتی میپذیری که هیچ رابطهای جاودانه نیست و
پیوسته به خودت یادآوری میکنی، پس زمانیکه براستی رابطه به دشواری برخورد و زمان جدایی رسید فاکتور شگفتکنندگی ندارد.
...
جدای اینها شاید هم تنت هنوز داغ بود و درد جدایی جا نیافتاده بود ...؟
تنها یک چیزی که درباره همه ابزارهایی که در بالا امد و رویهمرفته مایهی آسانیدن فرآیند جدایی میشوند باید دانست که اینه که بی هزینه نیستند.
میان خوشی و درد جدایی یک تناسب همیشگی داریم:
هر چه رابطه خوشیآورتر باشد، جداییش دردناکتر است و وارونه
همه ابزارهایی که کار را میآسانند از دو راه بیشتر بیرون نیستند:
پیشینی | خوشیآوری رابطه را میکاهند: بَیوسیدن پیوستهی اینکه عشق جاودانه نداریم و همهی رابطهها گذری هستند نمیگذارد خودفریبی کرده و خوشی بی حساب و کتاب ببریم.
پسینی | آروین: پس از جدایی با اینکه درد در آغاز بسیار دردناک است، ولی چون پیشتر این چرخه را آروینیدهام میدانیم که
چه کارهایی در این بازهی دلتنگی و افسردگی به ما خوشی میدهند = خودشناسی بالاتر در رویکردگزینی برای خوشی بردن هنگام درد کشیدن
پس شد در اینجا اگر بانو مهتاب و شما هر دو عاشق شوید،
mahtab71 نوشته: چون وقتی کسی رو دوس داشته باشی و برات فرق کنه خیلی زمان نیازه تا بتونی با نبودنش کنار بیای.
خاطرات گذشته براحتی محو نمیشه.
همه کسی نمیتونه در اعماق وجود آدم نفوذ کنه اگه کسی بتونه روح و روان یه نفر رو تسخیر کنه خیلی سخته که با نبودش راحت کنار اومد.
از آنجاییکه مهتاب گرامی به نگر میایند از دستهای هستند که "خود را به عشق میسپرند"، پس
هنگام عاشقی خوشی بسیار بالاتری هم میبرند، ولی زمان جدایی باید [شوربختانه] تاوان (= حساب) پس بدهند.
شما نیروانا جان در سوی دیگر، هنگام در رابطه بودن خوشی کمتر و حساب شدهتری میبری،
هنگام جدایی هم پس حساب درآمد و هزینه (دخل و خرج) ات نزدیک به هم هستند و درد چندانی نمیکشی (:
پ.ن.
درباره بیوسش و خستگی: جلوگیری از ایجاد خستگی