Ouroboros نوشته: من هرگز این داستانها را باور نکردهام گرامی، مردم میپسندند وانمود کنند این مسائل به راستی فلسفی هستند و چه میدانم «چه کسی میخواهد وقتی هشتاد ساله شد، به نود هم برسد» و «زندگی اگر پایانی نداشت کابوس بود» و «هر لذتی، از متناهی بودن زیبا شده است» و ... اما اگر به راستی پیشرفتی حاصل بشود که جاودانگی را میسر بکند شمار بسیار اندکی به آن نه خواهند گفت که لذایذ شاعرانهی زندگی را حفظ بکنند!
امیر گرامی زندگی جاودانه برای من ارزشی ندارد و من واقعا دوست دارم یک زمانی بمیرم و از این جهان بروم ، لذت یک چیز به تمام شدن آن است. یک مثال دیگر میزنم ، فرض کنید در بهترین سخنرانی جهان هستید و تمامی فلاسفه از هیوم گرفته تا افلاطون و غیره هستند ، آیا نمیخواهید این کنفرانس یک زمانی تمام شود و شما پی کارتان بروید؟ و یا میخواهید تا ابد به سخنرانیها گوش کنید؟ زندگی جاودانه پشیزی ارزش ندارد!
شاید حق با شما باشد، اما دوست دارم هر وقت دلم خواست و به راستی از میهمانی خسته شدم بروم، نه اینکه پایان همچون ساعقهای از غیب بر سرم نازل بشود و در میانه جشن و پایکوبی و سخنرانی، باران بگیرد!
آنگاه که توانستیم بر مرگ غلبه کنیم، این پرسش که «چه هنگام خود را میکشیم» شاید حقیقتا رنگی فلسفی بگیرد. اما فعلا باید هرچه میتوانیم بکنیم تا بیشتر زنده بمانیم، و سایهی شوم مرگ را از خود برانیم.
Anarchy نوشته: دوستان تا حالا هیچ وقت این بحث رو بین خودمون نداشتیم که نظرتون در مورد مرگ چیه؟ نگرانی ندارین بابت اینکه یه روزی مرگ میاد سراغتون؟کلا هر چی دل تنگتون میخواد بگین در این مورد
مرگ یک بیماریست که باید آن را از میان برد.
هیچ چیز گیرا و بگوییم شورانگیزی هم درباره آن نیست، دوستانی هم که میگویند نمیدانم از مرگ نمیترسیم
یا زندگی باید کوتاه باشد تا معنیدار و ... باشد هم باید بگویم کاری بیشتر از خودفریبی انجام نمیدهند
توانمندترین رانه و انگیزه جاندار نمردن است، از این رانه پایهایتر نداریم!
Mehrbod نوشته: هیچ چیز گیرا و بگوییم شورانگیزی هم درباره آن نیست، دوستانی هم که میگویند نمیدانم از مرگ نمیترسیم
یا زندگی باید کوتاه باشد تا معنیدار و ... باشد هم باید بگویم کاری بیشتر از خودفریبی انجام نمیدهند
البته اولی با دومی زمین تا آسمان فرق دارد،اولی درست است چرا که یا ما هستیم یا مرگ.ولی دومی موافقم که مقداری خود فریبی در خود دارد و همان داستان گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میدست.
ولی جدا از بد بودن مرگ داشتن حق انتخابش ولی مانند دکمه Eject هواپیما خیلی خوب است که داریمش.با توجه به نامحدود بودن زبان و دانش احتمالا برای ابدیت اسباب سرگرمی کافی داریم
Mehrbod نوشته: هیچ چیز گیرا و بگوییم شورانگیزی هم درباره آن نیست، دوستانی هم که میگویند نمیدانم از مرگ نمیترسیم
یا زندگی باید کوتاه باشد تا معنیدار و ... باشد هم باید بگویم کاری بیشتر از خودفریبی انجام نمیدهند
توانمندترین رانه و انگیزه جاندار نمردن است، از این رانه پایهایتر نداریم!
ببینید دلایل بسیاری هست که جاودانگی از مرگ بسیار زیان بار تر خواهد بود. اگر به جاودانگی فکر کنیم یعنی اینکه در همین فرمی که هستید تا ابد زندگی کنید ، ولی نوع انسان و کلا تمامی موجودات هنوز در حال تغییر و تحول هستند ، از کجا معلوم که ۲۰۰ میلیون سال دیگر ما انسانها ۱۰ دست و ۷ چشم نداشته باشیم؟ پس اگر هم روزی بشر به مرحلهای رسید که توانست جلوی مرگ را بگیرد ، این قضیه تمام پروسه فرگشت را بهم خواهد ریخت و باز باعث نابودی خواهد شد!
Mehrbod نوشته: مرگ یک بیماریست که باید آن را از میان برد.
هیچ چیز گیرا و بگوییم شورانگیزی هم درباره آن نیست، دوستانی هم که میگویند نمیدانم از مرگ نمیترسیم
یا زندگی باید کوتاه باشد تا معنیدار و ... باشد هم باید بگویم کاری بیشتر از خودفریبی انجام نمیدهند
توانمندترین رانه و انگیزه جاندار نمردن است، از این رانه پایهایتر نداریم!
اینکه من از مرگ نمیترسم معنیش این نیست که جاودانگی رو دوست ندارم...به عنوان یه پدیده هراس انگیز باهاش کنار اومدم و نگرانی از بابت اینکه احتمالا روزی نخواهم بود ندارم...
اگر روزی بشه از پدیده Aging و apoptosis جلوگیری کرد شاید به جاودانگی برسیم البته همچنان احتمالا بیماری های مختلف رو هم باید در نظر بگیریم.
David Hume نوشته: ببینید دلایل بسیاری هست که جاودانگی از مرگ بسیار زیان بار تر خواهد بود. اگر به جاودانگی فکر کنیم یعنی اینکه در همین فرمی که هستید تا ابد زندگی کنید ، ولی نوع انسان و کلا تمامی موجودات هنوز در حال تغییر و تحول هستند ، از کجا معلوم که ۲۰۰ میلیون سال دیگر ما انسانها ۱۰ دست و ۷ چشم نداشته باشیم؟ پس اگر هم روزی بشر به مرحلهای رسید که توانست جلوی مرگ را بگیرد ، این قضیه تمام پروسه فرگشت را بهم خواهد ریخت و باز باعث نابودی خواهد شد!
نه کسرای گرامی، "گزینش طبیعی" یک شیوه کورکورانه برای فرگشت است، ولی ما
میتوانیم زمانیکه جاودانه شدیم خودمان آگاهانه کُد ژنتیکی خودمان را بروز کنیم.
این دستکاری ژنتیک در واقع امروز هم شدنیست، ولی هنوز دانش ما بسیار اندک و ایرنگپذیر (error-prone) است.
Anarchy نوشته: اینکه من از مرگ نمیترسم معنیش این نیست که جاودانگی رو دوست ندارم...به عنوان یه پدیده هراس انگیز باهاش کنار اومدم و نگرانی از بابت اینکه احتمالا روزی نخواهم بود ندارم...
آری همه ما یک جوری با ایده مردن کنار آمدهایم، ولی نگرههای زیادی هستند که میگویند این کنار آمدن تنها
رویهای است و در حقیقت بسیاری از کارهایی که ما انجام میدهیم، اگر فاکتور «ترس از مرگ» را به میان آوریم معنیدار میشوند.
برای نمونه کوشش برخی از دانشمندان برای گرفتن جایزه نوبل هتا پس از مرگشان یا کوشش
نویسندگان برای جاودانه نموند نامشان همگی گونهای از کوشش آدمی در رسیدن به جاودانگی است:
http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9...#post12851
Anarchy نوشته: اگر روزی بشه از پدیده Aging و apoptosis جلوگیری کرد شاید به جاودانگی برسیم البته همچنان احتمالا بیماری های مختلف رو هم باید در نظر بگیریم.
همین امروز هم دارد روی این دو کار میشود. apoptosis بخودی خود بدید من بایا و ضروریه، تا زمانیکه ما بتوانیم
یاختههایی که از میان میروند را بازسازی کرده و یاختههای افزوده (senescent) را از کار بیاندازیم.
تا آنجایی هم که من میدانم، ما هماکنون هم چندتایی جاندار داریم که فرگشت آنها
را جاودانه کرده و پیرش (aging) ندارند، تنها از روی آسیبهای زیستی پیرامون میمیرند.
من نمیدونم حرا انقدر سخت است دوستان باور کنند که کسی دلش نمیخواهد تا ابد زنده باشد!، و میگویند او فیلم بازی میکند! من واقعا هیچ علاقهای به زندگی جاودانه ندارم ، دنیا و هدف زندگی من بی معنی خواهد بود اگر همیشه زنده باشم ، البته ما هیچ زمانی از نظر فیزیکی ، یعنی مواد بدن ما از بین نمیرویم، ۵ میلیارد سال دیگر تمامی جهان دوباره منفجر خواهد شد و آیندگان جدیدی به وجود خواهند آمد که هرگز چیزی از جایی که یک زمانی زمین نام داشت نخواهند دانست
و مواد شیمیایی بدن ما در افراد مختلف دیگری خواهد بود ، همینطور که از انفجار ستارگان به وجود آمدیم و احتمالا اتمهای دست چپ ما از ستارهای متفاوت از اتمهای دست راست ما است
ممکنه روح انسان بعد از مرگ در کالبد انسان یا موجود دیگری به زندگی روی زمین برگردد.
ممکنه روح انسان به صورت روح در جهان باقی بماند و چون روح است توانایی های بیشتری خواهد داشت مثلا می تواند از دیوار رد شود هرجا خواست برود و ...