دفترچه

نسخه‌ی کامل: خودکشی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟
milad0511 نوشته: نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟
خیلی سخته در موردش نظر داد... واقعا نمیشه چیزی گفت...
milad0511 نوشته: نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟

به نظر من کسانی که خودکشی میکنند یا افرادی هستند که میخواهند خودنمایی کنند و جلب توجه ! یا دیگه بد جوری داغ کردند و توان مقابله با مشکلات رو ندارند .

البته در مورد افراد عاقل میگم نه این خل و چل های انتحاری !
به نظر من پرسش مبهم و کلی هست.
به نظر خودم به چنین شخصی که ادامه حیاتش با زجر و عذاب همراه هست حق خودکشی رو میدم اما اون عده دیگه که از زندگی سیر شدن (مثل خودم ) و میخوان از شر زندگی راحت بشن در صورتی که مرگشون موجب ضرر به شخص یا اشخاصی نشه مساله ای نداره ... به عنوان مثال خودم تا حالا این کار رو نکردم فقط به خاطر پدر و مادرم چون با رفتنم اونا خیلی زجر می کشن چون به من خیلی امید دارن اما این هم دلیل خوبی نیست برای زنده موندن من نمی تونم زندگی غیرقابل تحملم رو تحمل کنم چون اونا ناراحت نشن پس خودم چی ؟؟؟
سپاس از پاسخ دوستان
milad0511 نوشته: به نظر خودم به چنین شخصی که ادامه حیاتش با زجر و عذاب همراه هست حق خودکشی رو میدم اما اون عده دیگه که از زندگی سیر شدن (مثل خودم ) و میخوان از شر زندگی راحت بشن در صورتی که مرگشون موجب ضرر به شخص یا اشخاصی نشه مساله ای نداره ... به عنوان مثال خودم تا حالا این کار رو نکردم فقط به خاطر پدر و مادرم چون با رفتنم اونا خیلی زجر می کشن چون به من خیلی امید دارن

دلیلش چیه که از زندگی سیر شدی؟
سید ابوبکر نوشته: دلیلش چیه که از زندگی سیر شدی؟

دقیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و ....
سپاس از پاسخ دوستان
milad0511 نوشته: دقیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و ....
سپاس از پاسخ دوستان

دوستان جدید پیدا کنید. اوقات بیکاری برید جاهای جدید و مثلن در پارک هایی که تابحال نرفتید. معمولن عده ای همیشه در پارکی مشغول ورزش یا بازی هستند. بشینید به بهانه شطرنج یا تخته نرد یا والیبال با اونها هم کلام بشید و سعی کنید دایره آشناهاتون رو بیشتر کنید. به هر طریقی در دسترس دوستان قدیمی و مسجد برو نباشید تا اینجوری عذاب نکشید.
milad0511 نوشته: دقیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و ....
سپاس از پاسخ دوستان

دوست عزیز مطمئن باش کسی به مشکلات شما نمیخنده.
این مشکل واکنش نامتناسب اطرافیان به بیخدایان متاسفانه عمومیه،فقط کم و زیاد داره.
حدس میزنم اینشون یکی از دوستانمون در گفتگو باشن ...اونجا هم تقریبا همین مطلب رو ذکر کردن!!به نظر من برای درمان خودت تلاش کن و نا امید نباش... اگه یه کم واضح تر مشکل و ناراحتی عصبیت رو مطرح کنی شاید بتونم راهنماییت کنم...
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15