دفترچه

نسخه‌ی کامل: خودکشی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.
shirin نوشته: زندگی شیرین بود

زندگی شیرین بود؟71
1
نقل قول: اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.
واقعا چه توصیه شیرینی بود!42
تا اونجایی که من میدونم فکر خودکشی در همه آدمها وجود داره حتی بعضی به صورت آنی مرتکب اینکار میشن ولی وقتی بصورت مشکل در میاد که به صورت وسواس و فکر مداوم در شما بروز میکنه و به نظر من در شرایط عادی اصلا یک مسئله فلسفی نیست و بیشتر یک state روانی هست..معمولا بعضی خداباورها این قضیه رو القاء میکنند که یارو وقتی به پوچی میرسه خودشو میکشه که اینطور هم نیست معمولا پوچی فلسفی به نیهیلیسم و هدونیسم یا زندگی در حال یا carpe diem منجر میشه و نه خودکشی ..زندگی و آگاهی فرصتیه که طبیعت به صورت تصادفی در اختیار انسان قرار داده و من به عنوان یک ناباور به زندگی بعد از مرگ هیچ مشکلی در این زمینه نداشتم با اینکه اعتراف میکنم فکر خودکشی به عنوان یک انتخاب بعضی وقتها به ذهنم رسیده اما هیچ وقت جدی نبوده و اصولا من ترجیح میدم زندگی کنم کلا امیدوارم علم پیشرفت کنه من یک دور دیگه بدنیا بیام و زندگی کنم چون حساب کردم کلی چیز هست که من باید بدونم و یاد بگیرم و ببینم اما عمر فعلیم کفاف نمیده 4...
milad0511 نوشته: قیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و .... سپاس از پاسخ دوستان
بجای گوش کردن به حرفهای شیرین این خانم شیرین بهتره با یک مشاور و آدم خبره در این مورد صحبت کنید...هیچ چیز غیر ممکن نیست سعی کنید مشکلاتتون رو کوچیک کنید(exaggerate نکنید) توصیه های کوروش و راسل هم به عنوان انتخاب در نظر داشته باشید سعی کنید در خودتون حس رقابت ایجاد کنید (رقابت یکی از خصوصیات زندگیه و تو همه هست) هم بصورت انفرادی و هم جمعی ترجیحا جمعی چون این اطرافیان ما هستند که مستقیم و غیر مستقیم به ما انرژی مثبت میدن و شما در برخورد با دیگران یک بده بستان عاطفی میکنید که روحیه بخشه مهم تر از همه از محیطی که باعث فشار روحی و دپرس شدن شما میشه دوری کنید .....توی گفتگو هم یک کاربری بود که همین مشکل رو داشت بعدا اومد گفت که مشکلش حل شده امیدوارم شما ایشون نباشید..
sonixax نوشته: به نظر من کسانی که خودکشی میکنند یا افرادی هستند که میخواهند خودنمایی کنند و جلب توجه ! یا دیگه بد جوری داغ کردند و توان مقابله با مشکلات رو ندارند .
به نظرم جزء دسته دوم هستم کار ما از خودنمایی گذشته 46
--------------------------------------------------------------------------
بیشترین هدفم از ایجاد این تاپیک این بود که این مساله رو از نظر اخلاقی ارزیابی کنیم ؟
پاسخ خودم رو گفتم کسی که با خودکشی منجر به ضرر به شخص یا اشخاصی نشه این حق رو داره اما اگه با رفتنش عده ای متضرر میشن درست نیست که این کار رو بکنه مثل پدری که هنوز سرپرست خونواده ای هست و ...
خوشحال میشم نظر دوستان رو از این بابت بدونم .



havadar_e_democracy نوشته: حدس میزنم اینشون یکی از دوستانمون در گفتگو باشن ...اونجا هم تقریبا همین مطلب رو ذکر کردن!!به نظر من برای درمان خودت تلاش کن و نا امید نباش... اگه یه کم واضح تر مشکل و ناراحتی عصبیت رو مطرح کنی شاید بتونم راهنماییت کنم...

من یه مدت توی گفتگو اومدم یه پست گذاشتم که دیگه نتونستم ادامه بدم چون خورد به کنکور و از این حرفا اما اون کاربری که مد نظر شماست من نبودم
ناراحتی عصبی هم افسردگی شدیدی هست که به تشخیص چند تا روانپزشک مبتلا هستم البته الان خیلی بهتر هستم هر راهی هم برای درمان امتحان کردم حتی الکتروشوک اما مشکل من از جایی دیگه هست من معنی زندگی رو نمی فهمم و هیچ چیزی زیبایی نمی بینم که بخوام برای رسیدن بهش تلاش کنم چند تا زیبایی بود که از دستم رفت مسائل جانبی هم هست مثلا روز به روز حافظه ام داره ضعیف تر میشه اما دکتر میگه از عوارض شوک و داروهاس بعد از چند ماهی خوب میشه دکترای دیگ هم تست گرفتن میگن مشکل خاصی نیست و ...[color="silver"]

---------- ارسال جدید اضافه شده در 05:17 pm ---------- ارسال قبلی در 05:12 pm ----------

[/color]
shirin نوشته: اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.
دقیقا نتیجه ای هست که خودم بهش رسیدم منتها چیزی که باعث شده این کار رو تا الان بصورت جدی پیگیری نکنم همون ارزیابی اخلاقی ار این کار هست که قبلا ذکر کردم
اگه افسردگی داری بهتره خودکشی نکنی، چون افسردگی یه بیماری هست که در اثر کمبود سرتونین به وجود میاد. و قابل درمان هست.
خودکشی بد نیست اتفاقا راه حل خیلی خوبی هست برای کسانی که به معنای واقعی به بن بست رسیدن. خیلیا هستن که هیچ راهی براشون نیست یعنی اگه هم باشه در دسترس اونا نیست و زندگیشون در سراسر عمرشون به بدبختی میگذره و خودشون رو هم نمیکشن و به زندگی سراسر نکبتشون ادامه میدن. من به چنین اشخاصی شدیدا توصیه میکنم خودشون رو بکشن چون این زندگی اگه قرار باشه همش بدبختی باشه و یا بدبختیش بیشتر از خوشبختی و آرامشش باشه همون بهتر که زودتر از شرش راحت بشیم. زندگی اونقدرا هم ارزش موندن نداره. یعنی به هر قیمتی
در ضمن از نظر اخلاقی هم هیچ اشکالی نداره. فقط باعث ناراحتی کسانی هست که مرگ اون شخص دلتنگشون میکنه (البته اگه از نظر مالی وابستگی شدید کسی بهش نداشته باشه).ولی اونم بعد از مدتی براشون عادی میشه.
shirin نوشته: ولی اونم بعد از مدتی براشون عادی میشه.

برای والدین، هیچ چیز در دنیا سخت تر و دشوار تر از مرگ فرزند نیست. اونطور که خاقانی میگه:
راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب ...... کو همنفسی تا نفسی رانم ازین باب
shirin نوشته: در ضمن از نظر اخلاقی هم هیچ اشکالی نداره. فقط باعث ناراحتی کسانی هست که مرگ اون شخص دلتنگشون میکنه (البته اگه از نظر مالی وابستگی شدید کسی بهش نداشته باشه).ولی اونم بعد از مدتی براشون عادی میشه.

فکر نکنم به این سادگی باشه که شما میگی ... من در زندگیم فرض رو بر این گذاشتم که بعد از مرگ خدایی وجود داره و بر اساس عدل و عدالت به رفتار ما قبل از مرگ رسیدگی میشه (البت فرض رو بر این گذاشتم تا بیخدایی یه موقع منجر به بی اخلاقی من نشه در حقیقت خدا و جهان پس از مرگ و جهنم و بهشت و ... رو پشم هم حساب نمی کنم) با این اوصاف اگه شما جای او خدای منظور باشید چه قضاوتی در باره رفتاری که من انجام دادم با اوصافی که رفت خواهید داشت به این سوال ترجیحا جواب بدید تا به ادامه بحث بپردازیم
ممنون از همه دوستان 53
kourosh_bikhoda نوشته: برای والدین، هیچ چیز در دنیا سخت تر و دشوار تر از مرگ فرزند نیست. اونطور که خاقانی میگه:
راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب ...... کو همنفسی تا نفسی رانم ازین باب


خانواده‌ای که نتوانسته باشد فرزندش را درست بزرگ کند، بایستی اینگونه رنج هم ببرد.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15