10-30-2013, 08:36 PM
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70
10-30-2013, 08:59 PM
Theodor Herzl نوشته: پس این داستان سودابه سروده فردوسی نیست؟
این را سرکار مزدک بهتر میتواند پاسخ دهد, ولی این یک بیت را من خوانده ام میگویند نیست, نه همهیِ داستان.
10-31-2013, 10:57 AM
Mehrbod نوشته: این را سرکار مزدک بهتر میتواند پاسخ دهد, ولی این یک بیت را من خوانده ام میگویند نیست, نه همهیِ داستان.سخن شما درست است، داستان سیاوش ( که بخش نخست ان هم به سودابه پیوند دارد) سروده ی فردوسی
هست ولی شاهنامه نویسان، از ان که در آنزمان، فند چاپ یا اسکن نبود که بتوان نسخه ی مهادین را با
نسخه ی رونوشت سنجید و همه را با دست مینو شتند، و همچنین از انجا که این نویسندگان این کار را
از گماشتگی از سوی نهاد های ساستاری و شاهان و وزیران و ... انجام میدادند و از آنجا که این
نوشته ها به دست توده ها میرسید، پس در اینجا میکوشیدند درست مانند وزارت ارشاد آخوندی، در
شاهنامه و بویژه در دیباچه ی آن که جای نگر های سیاسی و جهان بینی نویسندگان بود، جوری دست
ببرند که بسود ایدئولوژی فرمانروایان باشد. برای نمونه یکی از ریشخند آمیز ترین کارها در داستان رستم
و سهراب، در آغاز داستان است که رستم به دربار پادشاه کابل میرود و دختر این پادشاه که تهمینه نام
گرفته شب و پنهانی به سراغ رستم میاید که فرزندی از او بگیرد. در اینجا ناگاه ، نویسندگان پادشاه را از
خواب بیدار میکنند و چند تا عاقد و محضر دار میاورند و تندو زود در دو دم اینها را به عقد شرعی* هم
در میاورند و سپس ایندو، بیدرنگ کارشان را پی گرفته و سهراب را میسازند. دیرتر خوانند از خود میپرسد
که پس چرا کسی نمیدانسته پدر سهراب کیست!؟ به هرروی شاهنامه نشان از این دارد که در ایران باستان،
زنان ، مردان را به همسری خود میگزیده اند ، یا به زبان دیگر گزینش از سوی انان بوده چه مردی به
خواستگاری میرفته یا نرفته باشد. در همین داستان سیاوس هم سودابه زن کیکاووس است که از انجا که
کاووس پیر و سیاوش جوان و توانا و دلیر و ... است و "سکس اپیل" دارد، به سراغ او رفته و او را به
آمیزش با خود فرا میخواند. این نکته های شاهنامه دیرتر در زمان اسلامی، خاری در چشم مردسالاری
و آخوندیسم شده و آنها تا توانسته اند شاهنامه را "شرع" و "شیعه" و " زن ستیز" کرده اند، برای نمونه
با همین رج چامه ی "زن و اژدها هر دو در خاک به"
•
*
بفرمود تا موبدی پرهنر / بیاید بخواهد ورا از پدر !
تهمینه = تهم[نماد نام رستم، رست تهم، ، تهمتن] + اینه[پسوند دو بخشی وابستگی
در زاب ، نامساز] ، مانند دیرینه، چوبینه و پارینه = زنی که وابسته به تهمت است = زن رستم !
سهراب = سُهر [سرخ، مانند سهرورد = سرخ-ورد = گل رز سرخ] + آب [شادابی و چهره ی جوان] = پسر سرخ روی تر و تازه
11-01-2013, 12:25 PM
همه سخن از دادگاهِ الهی می زنند!
ولی پرسش من اینست: چرا تنها ما باید دادباخته ی این دادگاه باشیم؟
آفرینش گونه یِ هومن می تواند سنگین تر از همه ی بزه های ما باشد!
نون اگر خودِ خالق بخواهد، به این دادخواست ما رسیدگی کند، این خود، همان بیداد است!
آیا می شود به دادگاهی که دادور همان دادباخته است باور داشت؟
چارلز بوکوفسکی
پارسیگر
ولی پرسش من اینست: چرا تنها ما باید دادباخته ی این دادگاه باشیم؟
آفرینش گونه یِ هومن می تواند سنگین تر از همه ی بزه های ما باشد!
نون اگر خودِ خالق بخواهد، به این دادخواست ما رسیدگی کند، این خود، همان بیداد است!
آیا می شود به دادگاهی که دادور همان دادباخته است باور داشت؟
چارلز بوکوفسکی
پارسیگر
11-02-2013, 08:44 AM
Tough times don't last; Tough people do. Zig Ziglar
11-02-2013, 09:09 AM
Mehrbod نوشته: این هم از همان چامههایی است که به فردوسی بربستهاند.
پارسیگر
این یکی از بیت هایی است که در منابع معتبر از آن یاد نشده
و همینطور با اندیشه های فردوسی در برخی بیت ها مغایرت دارد.
در مورد زن و جایگاه زن در شاهنامه بیت های زیادی وجود دارد و البته
باید دید در روال داستان این دیدگاه از زبان کدام شخصیت ها بیان شده .
Theodor Herzl نوشته: پس این داستان سودابه سروده فردوسی نیست؟
داستان سودابه یکی از داستانی های شاهنامه و سروده ی فردوسی است
اما در این بین بیت هایی در لابلای داستان قرار گرفته اند که منسوب به فردوسی هستند
و در منابع معتبر این بیت ها آورده نشده و در اینکه سروده ی خود فردوسی باشد جای شک
و تردید دارد .
11-03-2013, 09:57 PM
[ATTACH=CONFIG]2856[/ATTACH]
11-04-2013, 08:41 AM
بزرگترین لذت ما آدمیان عبارت از این است که مورد اعجاب و تحسین قرار گیریم، اما چون تحسین کنندگان حتی از آنجا که علتی برای تحسین وجود داشته باشد، از این کار خودداری می کنند، سعادتمندترین آدمیان کسانی هستند که خود می توانند خویشتن را صمیمانه تحسین کنند. البته اگر دیگران بگذارند. شوپنهاور
11-04-2013, 11:25 PM
[ATTACH=CONFIG]2863[/ATTACH]
11-04-2013, 11:27 PM
شمار بزرگی از آدمیان چنان بوده اند که بنا بر سراسر طبعشان در هیچ چیزی به جز خوردن و نوشیدن و جفتگیری نمی توانند جدی باشند.اینان هر آنچه را که طبایع شگرف ِ نادر،خواه در حوزه ی دین و یا علم و یا هنر آورده شده است، بلافاصله همچون ابزارهایی برای مقاصد حقیر خود مورد استفاده قرار می دهند، که بیشتر آنها را بدل به نقابهای خود می سازند. شوپنهاور