undead_knight نوشته: یعنی شما میفرمائید زن یا مردی که وارد رابطه(مثلا ازدواج یا دوستی) میشند غیر قابل تجاوز هستند؟!آیا نمیتونند به همدیگه تجاوز کنند؟!
من باور نمیکنم شهریار چنین چیزی گفته باشد، شما آخر شب است و خسته هستید و نمیتوانید ترولهای خوبی بکنید. او صرفا مسخره بودن این ایده که باید از دوست دختر یا همسر خودتان رضایتنامه بگیرید را به چالش میکشد.
اما حتی اگرهم چنان چیزی میگفت، هرچند اشتباه میبود(و فارغ از این اشتباه بودن)، من مایلم اندکی دربارهی انگیزهی این باور که «شوهر نمیتواند به زنش تجاوز بکند» بگویم، و نشان بدهم که چرا در ذات خود و برخلاف ظاهری که در نظر خام ِ بینندهی ناوارد دارد بیشتر از آنکه ضدزن باشد، از مردستیزی جامعهی سنتیست حکایت دارد. چنانکه پیشتر هم به تفصیل و بارها گفتهام در نرمهای سنتی بیشتر جوامع بشری، سکس نه رابطهای دو طرفه و متقابل که در آن زن لذتی برابر(یا حتی بیشتر از مرد)میبرد و اشتیاق و میل او به آن یکسان یا دستکم همسان با همان ِ مرد است، بلکه «امتیازی» جلوه داده میشود که زن باید آنرا در برابر دریافت «چیزی» به مرد بدهد. این چیز در ازدواج، تعهدی قانونی، اخلاقی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی و فردیست به زن که (برخلاف بیولوژی ِ بیشتر بیبند و بار خود از منظر جنسی) تا پایان عمر با زن میماند و از امنیت، آسایش و رفاه او و بچههای او در برابر هزینهای شخصی اطمینان حاصل میکند.بنابراین ارزش این «چیز» در جوامع سنتی بیاندازه بالاست، و مرد برای دسترسی به آن بهایی بسیار سنگین پرداخت میکند که بیکم و کاست در معنی اخذ «کلید طلایی» برای کنترل/مراقبت از آنست:
سکشوالیتهی زن گنجیست که مرد پس از طی کردن راهی دور و دراز و دشوار و پدید آوردن شرایط خواستهشده(که اغلب با نیازهای عینی جامعهای که در آن زندگی میکنند هماهنگ شده)و انجام کارهایی نمادین و طی کردن مناسکی مذهبی و بیمعنا(در یک کلام «ازدواج»)، حق استفاده از آنرا، و از این بسیار مهمتر، وظیفهی مراقبت از آنرا برعهده میگیرد. کُل انگیزهی زنان از ازدواج همین «مراقبت در برابر مردان دیگر» بوده، که طی آن شما از دست درازی «مردان کهتر» به زنی که همسرتان شده جلوگیری میکنید، امنیت و آرامش او را فراهم میکنید و در مقابل این سرویس دستگاه تولید مثل او را صاحب میشوید.
با پیشرفت تکنولوژی (که تحت «مردسالاری» رخ داد و توسط «مردان» پدید آمد)نیاز به سازوکار اینچنینی جامعه از میان رفت، زنان دیگر نیاز نداشتند که همچون سابق، در نظم اجتماعی که به سود آنها و برای آنها پی ریزی شده بود باقی بمانند و دریافتند که میتوانند با رها کردن آن سود بیشتری ببرند، و وظیفهی مراقبت در برابر «دیگران» را هم برعهدهی «قانون» و «دولت» بگذارند، دیگر نیازی به «یک» مرد مراقب نیست، میتوان بخشی از آنها را برای این کار استخدام کرد و ... این همان موج طلاقهای میلیونیست که در دههی هفتاد اتفاق افتاد، زنان خیلی ساده تصمیم گرفتند که «دیگر نیازی به مردها ندارند» و به راحتی آنها را «ول» کردند.
بحث بسیار مفصلیست، اما در کل این تصور بخاطر اینست که طبق نگاه سنتی به روابط میان دو جنس، هیچ شوهری نمیتواند به همسرش «تجاوز» بکند، زیرا چگونه میتوانید چیزی را که از آن ِ خودتان است(و بهای آنرا پرداخت کردهاید و میکنید)را بدزدید؟ امروز اما، که بازار با «تورم» روبرو بوده و «مرض هلندی» گرفته و ازدواجها کاریکاتوری از جسد آنچه بودند و میباید میبودند هستند، البته که شوهر میتواند به زنش تجاوز بکند، فمینیستها اندکاندک مطرح میکنند که مرد اختیار بدن خودش را هم ندارد چه برسد به بدن دیگری را.